English Version
This Site Is Available In English

ریشه هست که ما را در کنگره نگه می‌دارد

ریشه هست که ما را در کنگره نگه می‌دارد

جلسه سیزدهم از دوره چهل‌ویکم جلسات آموزشی‌ عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین، با استادی مسافر مهدی و نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر اسماعیل با دستور جلسه "وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من" در روز یک‌شنبه ۳۰ دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ شروع به کار کرد.

سخنان استاد
سلام دوستان مهدی هستم مسافر.
خب من خداوند بزرگ و شاکر و سپاس‌گزارم که اذن و اجازه را داد که من در این جایگاه بشینم و خدمت کنم و از شما دوستان آموزش ببینم. از دوستان خدمت‌گزارم از نشریات، اوتی و سایت تشکر و قدردانی می‌کنم که این شرایط را برای من فراهم نمودند.
صحبت‌هایم را با تبریک شروع کنم و تبریک می‌گویم سال میلادی گذشته را. مرز رهایی‌های کنگره شصت از مرز ده‌هزار نفر گذشت، تبریک می‌گویم آغاز به کار لژیون سیگار آقا طاهر عزیز را و باز هم تبریک تبریک.
دستور جلسه هست در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود، امر اول، رهایی از مواد بود و رهایی از سیگار بود و درست کردن چنین بساطی بود که ما دور همدیگر بشینیم به وسیله آقای مهندس و به وسیله یک اندیشه و یک فکر، همان‌طور که توی سی‌دی مکر هم آقای مهندس به زیبایی می‌گفت اول و آغاز هر چیزی اندیشه هست و یک فکر یا یک خواسته‌ای که این شرایط را برای ما به وجود می‌آورد که بیایم این‌جا بشینیم.
یک گردو را ما در نظر بگیریم این را بذر بکاریم و می‌رود زیر خاک در اعماق تاریکی برای رشد کردن و برای این‌که یک روز بشود درخت برای این‌که یک روز جوانه بزند برای این‌که گندم بشود یا درخت و نهال شود، می‌رود توی اعماق تاریکی، چیزی که ما این‌جا نشستیم و آن را توی وجودمان داشتیم، توی اعماق تاریکی‌ها بودیم، شرایطی مهیا شده، فرصتی برای ما پیش آمده که رشد کنیم حالا چقدر ما می‌خواهیم رشد کنیم؟ همان‌طور که برای رشد یک درخت، رشد یک گردو باید شرایطی مهیا باشد، باید بستر فراهم باشد، حالا بستر فراهم است، چه جایی بهتر از این‌جا که همه دور هم دیگر نشستیم، باید آن گردو توی تاریکی بموند، آب بخورد، کود بخورد و چه برای آب خوردن و برای منابع داشتن چه چیزی زیباتر از کلام راهنما؟
آن گندم یا گردو نور می‌خواهد و بعد از این‌که از تاریکی بیرون آمد نور می‌‌خواهد تا رشد کند چه نوری زیباتر از کلام راهنما یا صدای آقای مهندس؟ وقتی بذر از خاک بیرون بزند شرایط سخت می‌شود و ممکن است طوفانی پیش بیاید و باران شدیدی بیاید و هزار و یک اتفاق بیفتد. شرایطی که توی سفر اول و توی سفر دوم فرقی نمی‌کند، دست به گریبان می‌شویم با مشکلاتی که پیش می‌آید حالا ما اگر ریشه زده باشیم توی آن تاریکی و زمانی که آمدیم توی سفر اول، وصل باشیم به این بستر، آن ریشه ما را حفظ می‌کند و نوشتن سی‌دی‌ها ما را حفظ می‌کند و آن وصل بودن به راهنما ما را حفظ می‌کند یعنی توی آن مشکلاتی که پیش می‌آید در اواخر سفر اول، آن ریشه هست که ما را نگه می‌دارد. توی سی‌دی امروز آقای مهندس از ناامیدی گفتند، گفتند ناامیدی یکی از بزرگ‌ترین ابزارهای نیروهای منفی است که از آن استفاده می‌کنند شاید شرایطی پیش آمد که یک سفر اولی توی سفر اول که نباید گریز بزند گریز زد و این گریز زدن نباید جوری شود که ناامیدی بیاید سراغ من یعنی با یک القای کوچک، شیطان حمله می‌کند و نیروهای منفی حمله می‌کنند. یک دود را که زدی می‌شود دو دود و سه دود و بعد ناامیدی می‌آید سراغت و چه توی سفر سیگار و چه توی سفر مواد، هیچ فرقی هم نمی‌کند، توی سفر اول باشد یا دوم باشد یا توی سفر جونز باشد. این‌جا ابزاری که می‌آید دست شیطان، ناامیدی است. ناامیدی دوست دارد به هر طریقی شده تو را از ادامه این مسیر نگه دارد. این ابزار شیطان را به راحتی می‌توانیم کنار بگذاریم با وصل بودن به کنگره، با وصل بودن به راهنما، سیم ارتباط با راهنما را برقرار کنیم، می‌خواهم بگویم خداوند، من خودم توی سفر اول خداوند را نمی‌شناختم که الان بخواهم به دوستی که نشسته این‌جا و یا سفر اول، بگویم خداوند کیست، صدای آقای مهندس! حالا دوستانی که سی‌دی می‌نویسند شاید اوایل سفر، سی‌دی اول یا سی‌دی دوم حتی نه تا ده سی‌دی که خود من نوشته بودم هیچ چیز از صحبت‌های آقای مهندس نفهمیده بودم فقط می‌نوشتم و تنها چیزی که سیم ارتباطی من بود سیم راهنما بود و حس راهنما بود، چه چیزی زیباتر از حس راهنما؟ می‌توانیم به راحتی با راهنما این سیم را برقرار کنیم و به مشکلات فائق بیایم، بعضی جاها علف هرز می‌آید تا ریشه را بگیرد، آن نمی‌گذارد بستری که هست، گردو رشد کند یا گندم رشد کند. آن علف‌های هرز چه چیزی می‌توا‌نند باشند توی سفر اول ما؟ توی سفر اول ما می‌توانند افکار منفی و مخرب باشند، سیگار کشیدن یکی از موضوعاتی هست که به شدت نمی‌گذارد جسم رشد کند و به تبعیت آن روان رشد کند و به تبع آن جهان‌بینی رشد کند و به تبع آن حس‌های ما تسویه و تزکیه و پالایش بشوند.
از این‌که به صحبت‌های من گوش دادید ممنونم.

نویسنده: مسافر محسن از لژیون یکم
عکاس: مرزبان خبری مسافر حمید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .