English Version
This Site Is Available In English

هویت من گم شده بود

هویت من گم شده بود

جلسه نهم از دوره شانزدهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی زنجان به استادی همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر فرشته و ‌دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «وادی دوازدهم(در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود.) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ساعت ۱۶ آغاز به کارکرد.


خلاصه سخنان استاد:

آن چیزی که من از وادی دوازدهم فهمیدم این بود که وقتی خداوند، انسان را آفرید؛ او را بر سر دوراهی قرار داد. یک راه مثبت بود و یک راه منفی و در قبالش به انسان قدرت اختیار را داد که خودش، با اختیار خودش انتخاب کند که راه مثبت را برود یا راه منفی و باید عواقب آن را قبول کند. اگر راه مثبت را رفتیم، آرامش و آسایش سراغمان می‌آید؛ ولی اگر راه منفی رفتیم، دیگر معلوم است چه زندگی خواهیم داشت و این بر عهده‌ خودمان است.

خداوند خود می‌دانست که اگر این دو راه را بر سر راه انسان بگذارد، انسان می‌تواند قتل و غارت کند، فساد کند و به یک موجود حیوانی تبدیل شود؛ چون انسان اختیار دارد، می‌تواند هر کاری را انجام بدهد.

آن چیزی که وادی دوازدهم آموزش می‌دهد این است که در هر مرحله‌ای که هستیم و در هر جایی که هستیم، می‌توانیم خودمان را به بالاترین یا پایین‌ترین نقطه برسانیم. فقط کافی است که بخواهیم، هم در جهت مثبت و هم در جهت منفی. اگر به‌طرف منفی حرکت کنیم، یک تغییراتی وجود دارد که این تغییرات صورت می‌گیرد؛ تغییر می‌کنیم، تبدیل می‌شویم و ترخیص می‌شویم.

وقتی یک انسانی در نفس امرکننده باشد، همه می‌دانیم نفس امرکننده، نفس حیوانی است و هر کاری بخواهد انجام می‌دهد. بدون اینکه فکر کند، آن کار را عملی می‌کند. حالا اگر بخواهد از این مرحله حیوانی یا مرحله امرکننده به مرحله نفس لوامه که مرحله‌ای تکان‌دهنده‌ است و مرحله‌ای است که وجدانش بیدار می‌شود؛ به آن مرحله برسد باید سختی‌هایی بکشد. این سختی‌ها چه هستند؟

یک سطل خالی و یک چاه آب را در نظر بگیرید. حالا وقتی ما این سطل خالی را در آب می‌اندازیم، مثل این است که آمده‌ایم در کنگره و آموزش می‌بینیم. این سطل پایین می‌رود. حالا یک چاه ده‌متری است و چاه دیگر صدمتری است. کاملاً مصداق آن است که ما به کنگره می‌آییم و یک نفر زود رها می‌شود و یک نفر دیگر دیرتر رها می‌شود. آن کس که دیرتر رها شده است، می‌گوید چرا من دیر رها شدم؟ حتماً ایراد از من است. ایراد از تو نیست، زشتی‌هایی که تو در وجودت داری، زیاد است و برای اینکه تغییر بکنی و تبدیل شوی، زمان می‌برد.

سطلی که وارد چاه می‌شود، به دیواره‌های چاه برخورد می‌کند و امکان دارد ضربه خیلی شدید باشد یا آرام باشد یا اصلاً خسارت ببیند. ما برای اینکه بتوانیم به مرحله ترخیص برسیم، این‌ها لازم هستند و مطمئن باشید آن جایی ما می‌توانیم آب برداریم و تبدیل شویم؛ آنجا تاریک‌ترین جا است. تاریک‌تر از تاریکی خودِ تاریکی است.

وقتی وارد آن تاریکی شدیم مطمئن باشیم که می‌توانیم برگردیم. آب را پر می‌کنیم و برمی‌گردیم، این مرحله ترخیص ما می‌شود و این یعنی ما عوض شده‌ایم. خالی آمدیم و پر برگشتیم، این ترخیص می‌شود.

خداوند که انسان‌ها را آفرید، به انسان‌ها عشق داد. عشق جمع‌کننده است و در مقابل آن نفرت را داد. خداوند هر چیزی را که آفریده، ضدش را هم آفریده است تا معنی پیدا کند.

خوب، خوب است. اگر همه خوب باشند دیگر چیز مفیدی نیست. باید ضدش باشد که ما بفهمیم. خوب وقتی زیبا می‌شود که من بدی را ببینم و احساس کنم. برای اینکه ما به یک انسان خوب تبدیل شویم، باید مشکلاتمان را تحمل کنیم و کمی صبور باشیم.

مطمئن باشید در وجود تک‌تک ما عشق وجود دارد. ما برای اینکه زندگیمان را حفظ کنیم، به کنگره آمده‌ایم، برای اینکه خانواده‌مان از هم نپاشد. این خودش یک نوع عشق است. نفرت چه است؟ من نفرت دارم، دفع می‌کنم، دور می‌کنم، محبت را دور می‌کنم و نمی‌گذارم اصلاً جمع شود.

خانواده‌هایی که نفرت دارند، هر کدام از اعضا یک طرف هستند و مشخص است بین آن‌‌ها عشق نیست. عشق، نعمتی است که خداوند به ما داده است و باید قدر آن را بدانیم.

در آخر می‌خواستم آن چیزی را که کنگره به من داده یا از وادی دوازدهم برداشت کرده‌ام را به شما بگویم. آن چیزی که کنگره یا وادی دوازدهم به ما داده است، هویت من است. هویت من گم شده بود.

من وقتی ازدواج کردم، همسرم مصرف‌کننده بود. به‌خاطر اعتیاد همسرم افسرده شده بودم. من یک فردی خوش‌خنده هستم و دوست دارم با همه صحبت کنم و به همه کمک کنم؛ اما وقتی ازدواج کردم، همه‌ این‌ها تعطیل شدند و افسرده شدم. چرا افسرده شدم؟ چون هویتم رفته بود؛ چون هویتم گم شده بود و تبدیل به یک آدم افسرده شده بودم.

وقتی به کنگره آمدم، کنگره تمام هویتم را به من داد و الان می‌توانم بخندم، حرف بزنم، دوست داشته باشم و کمک‌کردن من به دیگران خیلی گسترش پیدا کرده‌ است و من خیلی دوست دارم به همه کمک کنم.

مرزبانان کشیک: همسفر مرضیه و مسافر اصغر
تایپ: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم)
عکاس: همسفر مهسا (مرزبان خبری)
تنظیم و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون ششم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زنجان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .