نهمین جلسه از دوره پنجاهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ با استادی اسیستانت همسفر شیما، نگهبانی همسفر زیبا و دبیری همسفر حبیبه با دستور جلسه «وادی دوازدهم (در آخر امر، امر اول اجرا میشود) و تأثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۱ بهمنماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
خدای بزرگ را بسیار شاکر و سپاسگزار هستم که این توفیق را به من داد تا امروز بتوانم در خدمت شما عزیزان در نمایندگی البرز باشم و بسیار خوشحال هستم چهرههای آشنا را میبینم، من و مسافرم سفرمان را در این نمایندگی شروع کردیم و در اینجا به رهایی رسیدیم در نتیجه حس خیلی خاصی را به این نمایندگی دارم و هر بار که میآیم خاطرات برایم زنده میشود. از آقای مهندس و خانواده محترمشان هم بسیار سپاسگزار هستم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا بتوانم در کنگره ۶۰ حضور داشته باشم و آموزش بگیرم، همینطور از نگهبان جلسه خانم زیبا ممنونم که این فرصت را به من دادند و این را لطف خدا میدانم. از ایجنت نمایندگی خانم فریبا و مرزبانهای عزیز هم سپاسگزارم.
دستور جلسه این هفته کنگره ۶۰ وادی دوازدهم است. من همیشه در اول صحبتهایم از آقای مهندس تشکر میکنم و این تشکر آن چیزی نیست که یک انجاموظیفه باشد و یا اینکه بخواهم بگویم که در این سیستم رسم صحبتکردن است و باید اول تشکر کنم نه من هر بار که این کار را انجام میدهم و تشکر میکنم از صمیم قلبم این کار را انجام میدهم چرا که آقای مهندس صورتمسئلههای مسائل مهم را برای ما مشخص کردند و من هر باری که وادیها را میخوانم، هر باری که دستور جلسات را مرور میکنم بیشتر و بیشتر به این قضیه پی میبرم. در وادی دوازدهم آقای مهندس به زیبایی مقوله زمان را برای ما شکافتند، وادی دوازدهم نقطهای است که در واقع در گردهمایی جانشین معرفی میشود به کل ساکنین و دراینبین ساکنین از او سؤالهایی میپرسند، سؤالوجوابهایی بین اینها ردوبدل میشود تا اینکه به یک نقطهای میرسند به اسم زمان و میپرسند: زمان چیست؟ و چه معنایی دارد؟ و کل وادی دوازدهم به نظرم روی مقوله زمان میچرخد یا حداقل مهمترین آیتم وادی دوازدهم مقوله زمان است.
آن چیزی که در جهان مادی و جهان خاکی معنا و مفهوم پیدا میکند زمان است؛ زیرا جانشین در جواب میگوید: زمان برای جهان خاکی است نه برای جهانهای دیگر و همانطور که شما معنا و مفهوم زمان را متوجه نمیشوید انسانها هم معنا و مفهوم بی زمانی را نمیتوانند متوجه شوند چرا؟ زیرا وقتی که هرکدام از ما که در جهان زندگی میکنیم ناچار هستیم که مقوله زمان را درک کنیم و به آن اهمیت بدهیم و آن را بپذیریم؛ چون در جهان خاکی و جهان مادی ما نمیتوانیم از این موضوع فرار کنیم. یک مثالی میزنم در جهان ذهن ما هر اتفاقی میتواند بیفتد فارغ از زمان اما در جهان خاکی ما هر کاری که میخواهیم انجام بدهیم در واقع استارت را میزنیم و حرکت میکنیم و یک بذری را اصطلاحاً میکاریم؛ اما این بذر کی به نتیجه میرسد؟ باگذشتت زمان یعنی مرحله کاشت، داشت و برداشت؛ اما چیزی که خیلی مهم است اکثر انسانها به آن مرحله داشت توجه نمیکنند، همهٔ ما دوست داریم که چیزی که میکاریم زود برداشت کنیم حالا این کاشت هر چیزی میتواند باشد میتواند ورود من به کنگره باشد، شروع سفرم باشد، غالباً من این را برای سفر اولیها میگویم همه ما که این جا هستیم و شالی به دوش داریم مثل شما فکر میکردیم همهٔ ما یک روزی که آمدیم و گفتند ۱۱ ماه باید بیایی گفتیم ۱۱ ماه خیلی زیاد است برای چه مگر چه خبر است؛ اما عزیزان مقولهٔ زمان به همان اندازه همان ۱۱ ماه است که ما را به نتیجه و رهایی رساند و راه فراری نیست و باید انجامش داد، باید آن را بپذیریم و متأسفانه چیزی است که ما به آن توجه نمیکنیم و در کتاب ۶۰ درجه زیر صفر و حتی در کتاب ۱۴ وادی عشق برای رسیدن به خود هم داریم که انسانها به دنبال بهدستآوردن هستند؛ ولی در مورد نگهداری کاری انجام نمیدهند آن مرحله داشت را نگهداری و توجه نمیکنیم.
زمانی که من وارد کنگره میشوم بهعنوان یک سفر اولی من یک بذری را کاشتم؛ اما این بذر من ۱۱ ماه و ۱۲ ماه بعد محصول میدهد و من در این مدت باید از آن نگهداری کنم؛ اما نگهداری از بذری که کاشتم چطور است؟ لژیون را بهموقع میآیم، حرف راهنما را گوش میدهم، سی دی مینویسم و کاری که باید انجام بدهم را انجام دادم این مرحله داشت است و کسی که این کار را انجام میدهد قطعاً محصول خوبی را برداشت میکند و محصولش میشود رهایی، میشود آرامش و حال خوب. در تمام سطوح این موضوع وجود دارد و این مهم است که من چه خواستهای دارم آیا بذر نیکو میکارم؟ من بذر بخشش را میکارم؟ بله میآیم خدمت میکنم، خدمت جانی و خدمت مالی انجام میدهم، حالا من از آن نگهداری میکنم اگر من میآیم و بخشش را انجام میدهم برای این که لذت بخشش را تجربه کنم باید بهمرورزمان برسم و آرامآرام و باگذشت زمان با نگهداری از جسم به نتیجه میرسم.
حالا حال خوش را برداشت میکنم، حالا لذتی که در بخشش است تجربه میکنم، حالا به مرحلهای میرسم که همان چیزی میشود که وقتی میکاری ۷۰ تا برداشت میکنی؛ یعنی میخواهم بگویم در این مقوله هم معمولاً ما گاهی آن مسئله صبر را در نظر نمیگیریم، مسئله زمان را در نظر نمیگیریم اگر یک بخششی را انجام میدهیم یا داخل یا خارج کنگره ۶۰ میگوییم من این کار را انجام دادم چرا مثلاً این گره از زندگی من باز نمیشود قطعاً هرقدر که میکاریم چه نیکو باشد چه ارزشی یا ضدارزشی باشد یک روزی محصول میدهد هیچ فرقی نمیکند تا زمانش برسد اگر من بذر کینه و نفرت میکارم یک روزی محصولش را برداشت میکنم، همان چیزی که آقای مهندس میگویند باد بکاری طوفان درو میکنی در بخشش هم همینطور است بخشش انجام میدهی یک بذر میکاری ۷۰ تا برداشت میکنی، ۶ میلیون تومان عضو سردار میشوی قطعاً برداشتهای زیادی خواهی کرد فقط باید به مرحله داشت توجه کنیم، باید صبور باشیم، باید نگهداری کنیم از آن محصول چرا که گاهی اوقات ما یک کاری را انجام میدهیم حسهای منفی در آن مرحله داشت سراغت میآید و میگوید دیدی نشد، دیدی این کار را کردی نشد، دیدی این کار را کردی و مسافرت رها نشد، دیدی حالا ۱۰ ماه است میروی کنگره مثلاً مسافرت برگشت خورد، نه زمان برای هر شخصی در مقولههای مختلف متفاوت است یک نفر میآید با ۱۱ ماه به رهایی میرسد یک نفر ممکن است دو سال سفرش طول بکشد مهم این است که من در آن مدت باید نگهداری کنم از آن حس و حال خودم و وادی دوازدهم دقیقاً همین را به من میگوید در آخر امر، امر اول اجرا میشود؛ اما در نهایت کسی که در مسیر است، کسی که دارد از آن حس و خواستهاش نگهداری میکند مژده اینجا است که در واقع خواستهاش اجابت میشود و هر آنچه در سی دی مکر آقای مهندس خیلی زیبا اشاره میکنند توجه کنیم اگر خواستهای در ذهن شما ایجاد میشود به این معنی است که شما در نهایت میتوانید به آن خواسته برسید؛ چون اگر نمیتوانستید، اصلاً در ذهنتان ایجاد نمیشد و این تصویر ذهنی ایجاد نمیشد پس اگر اجازه داده شده که به یک موضوعی فکر کنید و آن را در ذهنتان تصویرسازی کنید مطمئن باشید که به آن میرسید؛ اما کی؟ در آخر امر، چقدر زمان میخواهد؟ نمیدانیم، برای هرکسی متفاوت است؛ ولی همین که من الان میتوانم تصوری از رهایی مسافرم داشته باشم حتماً به آن میرسم، اگر میتوانم تصوری از آرامش داشته باشم در ذهنم حتماً میتوانم به آرامش برسم، اگر میتوانم تصوری از بخشش و از هر چیزی داشته باشم حتماً میتوانم به آن نقطه برسم.
و در ادامه همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر زهره با نوشتن 30 سیدی وارد مرحله دوم جهانبینی و همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر زهره با نوشتن 40 سیدی وارد سفر دوم جهانبینی شدند.
همچنین همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر اکرم با نوشتن 40 سیدی وارد سفر دوم جهانبینی شدند.
مرزبان کشیک: همسفر سپیده
تایپ: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر ستاره (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر نغمه و همسفر مونا رهجویان همسفر کبری (لژیون سوم)
ویراستاری و ارسال: همسفر پریسا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی البرز کرج
- تعداد بازدید از این مطلب :
340