جلسه ششم از دوره بیستونهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نیمایوشیج با استادی اسیسانت همسفر صدیقه، نگهبانی همسفر محبوبه و دبیری همسفر نصیبه با دستورجلسه « وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من » روز دوشنبه ۱ بهمن ماه ۱۴۰۳ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد :
خداوند را هزاران بار سپاس که اذن آمدن من را به اینجا صادر کرد. خوشحالم که در خدمت شما عزیزان هستم. امیدوارم که بهره لازم را از این جلسه ببرم. از ایجنت، مرزبانی و نگهبان محترم که این جایگاه را در اختیار من قرار دادند تا من در کنار شما عزیزان باشم و آموزش ببینم سپاسگزارم. دستور جلسه امروز، وادی دوازدهم، در آخر امر، امر اول اجرا میگردد. اگر بخواهیم به این قضیه در زندگی خودمان نگاه کنیم، تمام کارهایی که ما در زندگی روزمره انجام میدهیم، با یک فکر، یک جرقه، یک ایده در زندگی ما شروع میشود. همه اینها یک فکر اولیه در ذهن ما بود. همه یک خواسته بود؛ ما آمدیم، حرکت کردیم، مراحلی و فرآیندی را طی میکنیم تا آن خواسته اجرا شود و از جهان ذهن وارد جهان فیزیکی ما شود. در واقع چیزی که ما میخواهیم همان اول شکل گرفت. ما طی فرآیندهایی که پشتسر گذاشتیم چه اتفاق خوب و چه بد با کارهایی که میکنیم آن خواسته را برای خودمان اجرایی میکنیم و آن جهان ذهن است. در ابتدا در جهان ذهن شکل میگیرد. همه ما میدانیم که خداوند کنفیکون است. خداوند شو شود دارد. آقای مهندس در سیدیها با لبخند میفرمایند: شما الان در ذهن خودتان تصور کنید یک کوکاکولا سرد مشکی. به یک آن در ذهن ما تشکیل میشود؛ اما برای ما انسانها فرآیند زمان دارد؛ ولی برای خداوند آنی است. یک مثال خیلی ساده که در کنگره۶۰ استفاده میشود؛ آقای مهندس میفرمایند: ما شب میخواهیم فردا ناهار قرمه سبزی درست کنیم. در جهان ذهن ما تشکیل میشود؛ اما اولین و مهمترین قدم این است که فردا صبح زودتر از خواب بیدار شویم. قطعاً اگر تا لنگ ظهر بخوابیم ناهار قرمهسبزی نخواهیم داشت. باید صبح بیدار شویم و مواد اولیه را آماده کنیم. بههرحال یکفرآیندی دارد؛ پیاز سرخ شود، سبزی سرخ شود. طی یکفرآیندی اجرا شود و ما خورشت را روی گاز بگذاریم؛ طی یک زمان مناسب یک خورشت خوب بدست میآید؛ پس امر اول ما داشتن قرمهسبزی بود؛ طی این فرآیندهایی که پشت سر گذاشتیم، ما در یک زمان مناسب قرمهسبزی را خواهیم داشت. در کنگره۶۰ هم به همین صورت است. مسافرهایی که برای رهایی آمدند از دام اعتیاد وارد کنگره شدند. همسفرانی مثل ما که تخریب داشتیم به همراه این عزیزان وارد کنگره شدیم. در نهایت خواست هر دو ما رسیدن به رهایی و نجات یک زندگی و داشتن آرامش است. هر دو وارد کنگره میشویم و بذر را میکاریم. بذر ما خواست رهایی بود. ما بذر را کاشتیم. چه زمانی برداشت خواهیم کرد؟ آیا همین که بخواهیم کافی است؟ خیر. مثل این است که ما فقط گندم را بکاریم. آیا کافی است؟ خیر. یکفرایند زمان دارد. در وادی دوازدهم تأکید میکند به زمان که ما باید زمان داشته باشیم.
آیا گندم را که کاشتیم، نور فراوان بدهیم، سرعت رشدش بیشتر میشود؟ آب زیاد بدهیم یا اینکه کود مرغوب و فراوان بدهیم، رشدش بیشتر میشود؟ آیا زودتر از ۸ ماه به ما گندم میدهد؟ خیر؛ پس باید پروسه زمان را ما در نظر داشته باشیم. چیزی که میخواهیم در راستای آن قدم بر داریم و عمل کنیم. باید زمان را هم در نظر بگیریم. برای مسافرها هم همین است. ۱۱ ماه زمان لازم است. چرا ۱۱ ماه ؟ چون باید طبق یک فرآیندی و طبق پروتکل DST جسم و روان ما درمان شود؛ پس ۱۱ ماه زمان داریم. حالا از همسفرها مثال میزنم؛ چون همه ما همسفر هستیم؛ وقتی که وارد کنگره میشویم میگویند: با حس خود راهنما انتخاب کنید. نگاه میکنید میبینید که کدام لژیون از همه شلوغتر است. کدام راهنما الفاظ زیباتر و قشنگتری بکار میبرد؛چرا؟ چون شاید این مرا زودتر به حال خوش برساند. وارد لژیون میشود، می بیند هملژیونی یک سال به کنگره میآید و چقدر قشنگ حرف میزند؛ چقدر حالش خوب است. من هم این کار را انجام دهم تا زودتر به این حال خوش برسم. متوجه میشود که او ۴۰ تا سیدی نوشته است.هفته چند تا سیدی گوش کرد؛ پس من هم بیایم روزی چند تا سیدی گوش بدهم تا فرآیندش زودتر اتفاق بیافتد و این قضیه را نمیداند که شاید همان پنچ خطی که از یک سیدی قرار است متوجه شود، آن را متوجه بشود و بیشتر از این حالش را خراب میکند و تخریب در او ایجاد میشود؛ چون ظرفش به اندازه وادی اول است. هنوز نمیتواند و آن درک را از روند کار کنگره ندارد؛ بنابراین حالش خراب میشود؛ آیا میتواند خودش را با فردی که یک سال به کنگره میآید، مقایسه کند؟ ما نمیتوانیم زمان را دور بزنیم. فرآیند کنگره باید انجام شود. دقیقاً مانند یک ساختمانی که میخواهیم آن را بسازیم. ساختمان قبلی را باید خراب کنیم و گود برداری کنیم، پیریزی کنیم و ساختمان جدید به وجود میآید. اگر آن ساختمان قبلی خراب نشود، گودبرداری نشود پیریزی نشود، ساختمان جدید نمیتوان درست کرد. مگر ساختمان جدید چقدر عمق دارد؟ خیلی کم. دقیقاً مثل ساختار درونی ماست. یک انسان مصرفکننده یک همسفر که حالش خراب است باید به آن تخریب برسد ببیند یک ساختمان چگونه خراب میشود. من همسفر باید به آن حد از تخریب برسم تا یک ساختار قشنگی در من به وجود بیاید؛پس برای چه در وادی دوازدهم به زمان تاکید میشود؟ به این خاطر که ما بتوانیم طی فرآیندی ساختار درستی را ایجاد کنیم. در فرآیند تغییر، تبدیل، ترخیص یک قانون اساسی است که برای همه موجودات یکسان است؛ جانور، حشره و همه موجودات یکسان حتی در تمام دنیا این یکسان بودن را داریم، جزء قوانین اجتماعی بشر است که دروغ بد است؛ دود آن داخل چشم خودت میرود.
اگر از جای بلندی بیافتید پایین صدمه میبینید و یا با سرعت خیلی زیاد در یک پیچ بپیچید معلوم است که ماشین چپ میکند پس برای همه یکسان است؛ ولی برای انسان نیست با سایر موجودات متفاوت است. حال تفاوت آن در چه است؟ تفاوت در زمان است. همه انسانها با هم فرق دارند. نسبت به تفاوتی که همه انسانها با هم دارند، زمان ترخیص آنها هم باهم فرق میکند؛ یعنی دقیقاً آدمها وقتی در جایی میخواهند استاد بشنوند دستورجلسه آن مکان خیلی چیزها به ما یاد میدهد. من امروز درگیر یک مسئلهای بودم که دقیقاً وادی دوازدهم به من یادآوری کرد که هر کسی زمان مخصوص به خودش را دارد؛ پس من نباید خودم را با انسان دیگری مقایسه کنم که چرا آن فرد دارد من ندارم، آن فرد با سن کم از کجا این همه زندگی جمع کرد؟ چرا ابن فرد چنین دانش و علمی دارد من ندارم؛ پس انسانها طبق خواستهای که دارند زمان ترخیص آنها برایشان فرق میکند و زمانی تغییر در من ایجاد میشود که من بپذیرم.
دقیقاً مسافرهای ما زمانی تغییر در آنها ایجاد شد که پذیرفتند مصرفکننده هستند وگرنه قبل از آن با هر زبانی که میگفتیم شما مصرفکنندهای قبول نداشتند و به ما میگفتند خودت مشکل داری و برو مشکل را در خودت پیدا کن و خودت را درست کن. چرا به من گیر میدهی، چشمت رو از روی من بردار. زمانی پذیرفتند مصرفکننده هستند، تغییر کردند. من همسفر زمانی که بپذیرم من هم سیاهی دارم، در دنیایی از مشکل غرق هستم، گره وجودی خود را بپذیرم، آن موقع تغییر در من ایجاد میشود و زمانی که من شروع کنم به تغییر، آموزش هم فرا میرسد. جملهای که آقای مهندس همیشه میگوید: وقتی شاگرد آماده باشد صدای پای استاد را میشنود؛ وقتی من آماده تغییر باشم و بپذیرم که مشکل دارم قطعاً صدای پای استاد را میشنوم و استاد به کمک من میآید و آموزشها شروع میشود؛ ولی اگر تغییر را نپذیرد و تخریب خود را قبول نداشته باشد و همیشه بابت همه مشکلات روی مسافر خود زوم کند که چقدر مصرف داشته، چقدر دارو میخورد، در نهایت حالش خراب میشود و در کنگره نمیماند. دقیقاً مانند آدمی که لب تشنه به چشمه میرود و تشنه برمیگردد. به او میگویند: چرا از آن آب نخوردهای؟ میگوید: آبش گلآلود است. میگوید: مشکل از کنگره است، کنگره درست نکرده است. در صورتی که کنگره چه گفته است؟ چطور همسفری باید باشید؟ آیا قانونی را که کنگره گفته اجرا کردهاید؟ تغییر، تبدیل، ترخیص برای همه همسفران است؛ اما اینکه ما خواستهمان چقدر باشد، زمان آن در کنگره متفاوت است. همه ما یک عقبه داریم که طبق آن باید فرآیند تکمیل را بگذرانیم و بدانیم که تکامل موجودات برای خداوند بسیار مهم است. مرسی از اینکه به صحبتهایم گوش کردهاید، متشکرم.
در ادامه رهایی ۳۰ سیدی همسفران: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر فرشته
همسفر حلیمه رهجوی راهنما همسفر سکینه
مرزبانان کشیک: همسفر اکرم و مسافر ابراهیم
نویسندگان: همسفر سمیرا ، همسفر زینب رهجویان راهنما همسفر سکینه (لژیون چهارم)
عکاس: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون سوم )
ویرایش و ارسال: همسفر عطیه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیونیازدهم )
نمایندگی همسفران نیمایوشیج بهشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
135