English Version
This Site Is Available In English

تکامل در آزادی و تجربه کردن شکل می‌گیرد

تکامل در آزادی و تجربه کردن شکل می‌گیرد

جلسه پنجم از دوره سی‌وششم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی شیخ‌بهایی با استادی همسفر ملیحه، نگهبانی همسفر عالیه و دبیری همسفر ندا با دستور جلسه «وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱ بهمن‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا خداوند را بسیار شاکر هستم که توانستم این جایگاه خدمتی را تجربه کنم؛ از ایجنت، مرزبانان، نگهبان و راهنمای خود بسیار سپاسگزارم که اجازه خدمت در این جایگاه را به من دادند تا از شما عزیزان آموزش بگیرم. دستور جلسه امروز «وادی دوازدهم و تأثیر آن روی من» است و عنوان وادی دوازدهم این است؛ «در آخر امر امر اول اجرا می‌شود.» همان‌طور که می‌دانید وادی‌های کنگره ۶۰ برای ما پر از آموزش می‌باشد و باعث تغییر در نگرش و جهان‌بینی ما می‌شود؛ من باید بهترین و سالم‌ترین نگرش را نسبت به خود، هستی و زندگی داشته باشم. ما تا امروز یازده وادی را پشت سر گذاشته‌ و تا حد امکان آن‌ها را به اجرا درآورده‌ایم و اکنون به وادی دوازدهم رسیده‌ایم. این وادی حجم سنگینی دارد؛ اما سنگینی آن به این معنا نیست که نمی‌توانم این وادی را درک کنم؛ باید از نظر آگاهی و اطلاعات خود را به نقطه‌ای برسانم که بتوانم آن را درک کنم. ما می‌دانیم که انسان برای زندگی کردن؛ باید قوانین زندگی را یاد بگیرد؛ این وادی در واقع، درس زندگی کردن و لذت بردن از زندگی را به من یاد می‌دهد. همه ما انسان‌ها به دنبال یک هدف مشترک هستیم و آن، آرامش و آسایش در زندگی است و برای رسیدن به آن تلاش می‌کنیم؛ گاهی غرق در این هدف می‌شویم؛ ولی می‌بینیم که به آن خواسته نرسیده‌ایم و فراموش می‌کنیم که شرایط رسیدن به آن هدف چیست و قوانین را زیر پا می‌گذاریم. یک انسان باید هدف خود را مشخص کند و زمان را در نظر بگیرد؛ اگر ما زمان را در نظر نگیریم، هیچ موقع به آن هدف نمی‌رسیم. بیشتر مواقع پیش آمده که من، مسئله زمان را در زندگی فراموش کرده‌ و آن را نادیده می‌گیرم. حدود هفت الی هشت سال پیش به کنگره آمدم؛ می‌خواستم مسافرم یک شبه به رهایی برسد؛ در حالی که راهنما می‌گفت: باید ده الی یازده ماه سفر کند تا به حال خوش برسد؛ ولی من همیشه فاکتور زمان را نادیده می‌گرفتم و آن اتفاق برای من رقم نخورد و چند سال از کنگره محروم شدم تا این که شکرخدا ۳سال پیش به کنگره آمدیم، مسافرم توانست به رهایی برسد و متوجه شدم این مکان جایی است که شخص مصرف‌کننده می‌تواند به درمان برسد.

نکته دیگری که در این وادی مطرح می‌شود، مثلث تغییر، تبدیل و ترخیص است که در تمام هستی وجود دارد؛ تغییر برای هر چیز سخت و دردناک است؛ ولی امکان‌پذیر است؛ مثل کرم ابریشم که دور خود پیله تنیده و اگر بخواهد به یک پروانه زیبا تبدیل شود؛ باید مراحل سختی را طی کند، این پیله را پاره کند و تغییر در او شکل بگیرد تا بتواند تبدیل به یک پروانه زیبا شود؛ این مسئله در مورد من همسفر هم صادق است؛ زمانی که یک حصاری دور خود کشیده بودم که پر از کینه، نفرت، خشم و اضطراب بود؛ مطمئنا اگر می‌خواستم این صفات را کنار بگذارم، سخت بود؛ ولی وقتی به کنگره آمدم، متوجه شدم در طول زمان است که می‌توانم به آن‌چه می‌خواهم، برسم و این‌جا تغییر در گفتار، رفتار و کردار من به وجود می‌آید و در طول زمان متوجه شدم که چه جاهایی در زندگی خود اشتباه می‌کردم؛ زمانی که نباید غر می‌زدم، غر زدم و جایی که باید صبوری می‌کردم، بی‌صبری کردم و وقتی متوجه این موضوع شدم که در زندگی اشتباه می‌کردم، این‌جا من تغییر کردم و تبدیل، برای من اتفاق افتاد و به آن آرامش مورد نظر خود رسیدم که همان مرحله ترخیص است.

نکته دیگر چیزی که عنوان وادی بود؛ «در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود». من که وارد کنگره می‌شوم؛ باید امر اول من چه باشد؟ عده‌ای فکر می‌کنند به دلیل جو متشنج خانه و منتی که سر مسافر می‌گذارند با مشکلاتی که دارند به کنگره می‌آیند؛ ولی زمانی که مشکلاتشان حل می‌شود و به رهایی می‌رسند، دوباره به نقطه او‌ل برمی‌گردند و هیچ وقت حال خوش را تجربه نمی‌کنند؛ ولی وقتی که همسفری وارد کنگره می‌شود و می‌گوید: من این‌جا آمده‌ام تا آموزش بگیرم، یاد بگیرم که نمی‌خواهم دیگران را تغییر بدهم و برای تغییر خود تلاش کند؛ این همسفر، تبدیل به همسفری می‌شود که بال پرواز مسافر خود می‌شود و می‌تواند طی یک زمان مناسب به آن هدفی که می‌خواهد برسد. جمله‌ای در این وادی برای من خیلی آموزنده بود و برای من درس داشت؛ این بود که "زندگی کنید و بگذارید دیگران هم زندگی کنند." من زمانی که در اوج سختی و مشکلات بودم، من به عنوان یک مادر، لذت‌بردن کودکی را از فرزند خود گرفته بودم و جاهایی که باید بازی و شیطنت می‌کرد تا تجربه‌ای بدست آورد، نگذاشتم از آن  دوران که می‌توانست، بهترین دوران زندگی‌اش باشد، لذت ببرد و این‌جا یاد گرفتم که باید جبران خسارت کنم. زمانی هم فکر می‌کردم که اگر من مادر، مسیر زندگی فرزندم را کنترل کنم؛ یعنی دارم از او محافظت می‌کنم و به خیر و صلاح او است؛ درحالی که این‌طور نبود و این‌جا متوجه شدم که رشد و تکامل تنها در آزادی و تجربه کردن شکل می‌گیرد؛ فهمیدم که زندگی میدان انتخاب‌ها است و هر کسی باید راه خود را پیدا کند. همان‌موقع تصمیم گرفتم که این شعار را در زندگی خود عملی کنم؛ اینکه زندگی کنم و بگذارم که دیگران هم زندگی کنند.

مرزبانان کشیک: مسافر اميرحسين و همسفر مریم
تایپ: همسفر احترام سادات رهجوی راهنما همسفر شهین (لژیون دهم)
همسفر محبوبه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون بیست‌وپنجم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هفتم)
عکس: همسفر مینا نگهبان سایت
ارسال: همسفر مینا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخ‌بهایی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .