پنجمين جلسه از دور سوم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی امیر با استادی راهنما مسافر ابراهیم ، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر صادق با دستور جلسه«وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من » در روز یکشنبه ۳۰ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان ابراهیم هستم یک مسافر، خدا را شکر میکنم که در این جایگاه قرار گرفتم، از راهنماهای خودم آقا رضا و آقا منصور تشکر میکنم، به همه خدمتگذارهای کنگره خدا قوت عرض میکنم، من از تک تک اعضای کنگره آموزش گرفتم و بابت درمان سیگار و موادم خدا را شکر می کنم، من هرروز که از خواب بیدار می شوم برنامه برای خودم دارم و برعکس زمان مصرف که از همه چیز شاکی بودم الان یاد گرفتم که داشته هایم را ببینم و وقتی آنها را میبینم تعدادشان بیشمار است که سرآمد همه ی آنها درمان اعتیاد است.
این لطف خدا بوده که سعادت خدمت در جایگاه راهنمایی را به من داد، درمان اعتیاد برای من یک چیز پیش پا افتاده شده و انگار من اصلاً مصرف کننده نبودم! من ۲۵سال درگیر اعتیاد بودم و هیچوقت فکر نمی کردم از اعتیاد رها شوم و باورنکردنی بود برایم ولی امروز باور کردم و درمان یک چیز ساده ای شده برایم، من انواع مواد را مصرف کرده بودم و یادم می آید که آنقدر حالم بد بود که راه خونه را گُم میکردم! به این حال که عادت داشتم ولی در اواخر مصرف واقعا گُم میکردم! مواد مخدر همه زندگی من را تحت شعاع قرار داد و به یک سرباز درجه یک برای نیروهای بازدارنده تبدیل شدم و زندگی من را به نابودی کشاند، به وادی دوازدهم فکر میکردم دیدم واقعا همین هم بود که امر اول من مصرف مواد بود که در آخر امر زندگی من از دستم رفت که میتوانست اینطور نشود.
خیلی از همکلاسی هایم راه ارزش ها را طی کردند و یکی از آنها الان جراح قلب است، ولی چی شد که من نتوانستم مثل آنها جلو بروم و مسیرم با یک مصرف حشیش عوض شد! مسیر ضدارزشی برایم هموار بود و در آن پیشرفت کردم تا جایی که دیگر هیچکس قبولم نداشت حتی خودم را قبول نداشتم، در زمان مصرف هرجایی که دعوت می شدیم من حاضر نبودم چون فرماندهی بدن من دست مواد مخدر بود.استاد جلسه بودن برای من سخت بود ولی در تاریکی ها که بودم خیلی حرّاف بودم ولی اینجا حرفی برای گفتن نداشتم، هرکس بیشتر در تاریکی ها باشد مسیر ارزشی برایش سخت تر است و هرچه بیشتر در مسیر ارزشی قرار بگیری مسیر تاریکی ها برایت سخت می شود، یکی از وادی هایی که هضم آن برایم سخت بود
وادی دوازده بود چون مفهوم آن را نمی دانستم ولی با نوشتن و تکرار آن به این نتیجه رسیدم که این وادی دارد مسئله زمان را به من گوشزد می کند، در سیستم های دیگر حتی در جوامع علمی مسئله زمان نادیده را می گیرند! برای لاغری می خواهند سریع به جواب برسند و جراحی می کنند که به مشکلات عدیده ای دچار می شوند و یا در کمپ بیست روزه می خواهند نتیجه بگیرند! و نکته دیگر که بنظرم آمد این است که همیشه در آخر امر،امر اول اجرا نمی شود چون مستلزم زمان و آموزش می باشد.
امر اول برای کسی اجرا می شود که آموزش بگیرد و تسلیم آموزش باشد، بعضی ها خیلی خوب جلو می روند و اصلا احتیاجی به توصیه ندارند و کار خودشان را درست انجام می دهند، ولی برای کسانی که مسئله زمان و آموزش را در نظر نمی گیرند، امر اول اجرا نمی شود و آموزش پذیر نیستند و خیال می کنند همه چیز را بلدند و از راهنما بیشتر میفهمند! ولی در اجرای آنها چی؟! پس با درنظر گرفتن پارامتر زمان و آموزش می توان امر اول را در آخر امر اجرا کرد و اُمیدوارم برای همه این اتفاق بیفتد و بتوانیم با اصلاح خودمان از ضدارزشی ای خود بکاهیم، از اینکه به صحبت های من توجه کردید ممنونم.
تایپ: مسافر رضا
عکس: مرزبان خبری مسافر مهدی
تنظیم: مسافر اصغر
- تعداد بازدید از این مطلب :
94