برای اجرای این وادی نیاز به قانون داریم؛ اگر خواستههایی داریم و یا نیت میکنیم که خواستهمان اجرا شود باید از قوانینی پیروی کنیم؛ یعنی چه؟ من اگر هدف و انگیزهای دارم مثلاً میخواهم میوه انگور پرورش دهم باید قوانین کاشت درخت مو را بدانم، اینکه چگونه میکارند؟ چگونه نگهداری میشود؟ چه مقدار و چه زمانهایی آب بدهم؟ چه کودی به درخت بدهم؟ چقدر و چگونه هرس کنم؟ اگر قوانین پرورش درخت مو بدانم میتوانم پرورشش بدهم تا حاصل میوه خوبی باشد. از انگور میتوانم محصولات متعددی بهدست آورم؛ مثل سرکه، شیره انگور، کشمش و ... .
زمانی که قلمه درخت را بکارم، این قلمه شروع به رشد میکند. قوانینی که برای پرورش درخت مو نیاز است را اجرا میکنم. تغییرات در وجود قلمه ایجاد میشود تا تبدیل به یک درخت مو شود و در آخر مرحله ترخیص که انتظار داشتن میوه انگور است، محقق میشود. اینجا آخر امر، امر اول که خواستن پرورش انگور بوده حاصل میشود. با حرکت، تلاش و کوشش نیت خود را در آخر امر به دست آوردم.
این قانون وادی دوازدهم در همه مراحل و موارد زندگی حائز اهمیت است. هیچ کاری و یا هدفی بدون دانستن قوانین آن قابل اجرا نیست؛ مگر اینکه قوانین را بدانیم و به اجرا درآوریم تا به هدف خود برسیم. این قانون در رفتار و کردار خود ما نیز لازم و ضروری است. من اگر دوست دارم که همه مرا دوست داشته باشند باید همه را دوست داشته باشم و محبت خرج کنم تا از حاصل این محبت من، دوستی و رفاقت عادلانه به وجود آید و لذت و هنر شاد بودن را به دست آورم؛ اگر شاد باشیم شکوفا میشویم. اگر دیگران را شاد کنیم هنری والاتر به دست میآوریم. اگر میخواهیم از بخشیدن دیگران به خود لذت ببریم باید ببخشیم.
به منزل یکی از دوستان رفته بودم، آلبوم عکس آورد، تصویر پسر جوانی به چشمم خورد و پرسیدم: این عکس کیست؟ شروع به تعریف کرد که گویا این دوستمان کیسه زباله را از منزل به بیرون میبرد تا به سطل زباله شهرداری بیندازد که جوان حدوداً پانزدهسالهای را میبیند که سرش را داخل سطل کرده و آشغالهای بازیافتی را جمع میکند. این دوستم پرسید: چه چیزی را جمع میکنی؟ پسر گفت: بازیافتیها را. میپرسد چرا این کار را میکنی؟ مگر درس نمیخوانی؟ میگوید: چون پدر و مادر و خانواده نیاز به کارکردن من دارند، باید خرجشان را بدهم؛ مجبورم کار کنم تا برای آنها پول بفرستم که زندگیشان بگذرد. پرسید: چقدر با جمعکردن اینها برای خانواده پول میفرستی؟ گفت: شش میلیون. پرسید: درس خواندی؟ گفت: بله تا دوم نظری. معدل چند؟ جواب داد از ۱۸ به بالا. گفتم: اگر من این پول را ماه به ماه به تو بدهم تو میروی درس بخوانی؟ گفت: بله. گفت: کارنامه تحصیلاتت را بیاور ببینم و من ضمانت میدهم که این قول را به عمل برسانم. کارنامه را میآورد و دوستم رؤیت میکند. قرار میگذارند که ماه به ماه شش میلیون به حساب پسر بچه بریزد. الان او یک جوان ۲۴ساله شده است. به قولش وفا میکند پول را میریزد، او هم درسش را میخواند. الان ویزای تحصیلی فرانسه را به او دادند تا برای ادامه فوق به عنوان مترجم خارجی در کشور فرانسه ادامه تحصیل دهد. اینجاست که این خانم یکی را از سطل زبالهها بیرون کشید، حیات دوباره داد. این یعنی زنده کردن، این یعنی بخشیدن به تمام معنا که دوستم با تمام وجود لذت بخشیدن را میچشد.
من اگر میخواهم لذت بخشیدن را بچشم باید ببخشم؛ در هر زمینهای، چه از نظر رفتاری و چه از نظر مالی. در نظر بگیریم اگر مالی و یا چیزی گم کرده باشیم و یا از ما دزدیده باشند چهقدر غمگین، ناراحت و مضطرب میشویم. اگر ببخشیم به همان مقدار خوشحال شده و اعتمادبهنفسمان بالا میرود. این یک قانون در جهان هستی است که میبخشیم و جودمان از کائنات خوبی دریافت میکند. وقتی عملکرد خود را میبینیم زندگی برایمان لذتبخش شده و جسم و جانمان آرامش و آسایش را تجربه میکند. از جناب مهندس دژاکام سپاسگزارم که این دایره را در جهان هستی برای کسب علم و دانش زندگی برایمان گسترانید و رمز موفقیت در این حیات از زمان را به ما نشان داد.
گویی به نیابت کسی نشسته است او
که این چنین کردار و گفتارش را یکی کرده است او
نویسنده: همسفر رقیه رهجوی راهنما همسفر خندان (دنور)
رابط خبری: همسفر پروین رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار)
ویراستاری و ارسال: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
113