English Version
This Site Is Available In English

هر خواسته‌ای در زمان مخصوصِ خود

هر خواسته‌ای در زمان مخصوصِ خود

سیزدهمین جلسه از دوره هشتاد و هشتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی آکادمی با استادی راهنمای محترم مسافر حامد، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر ویلیام با دستور جلسه « وادی دوازدهم و تاثیر آن روی من »، در ادامه تولدِ پنجمین سال رهایی راهنمای محترم مسافر محسن شنبه ۲۹ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حامد هستم یک مسافر، از نگهبان و دبیر تشکر می‌کنم که اجازه خدمت به من دادند. خوشحالم که دوباره جلسات آکادمی را تجربه می‌کنم. دستور جلسه طبق معمول شنبه‌ها دو بخش می‌باشد، بخش اول درمورد دستور جلسه هفتگی می‌باشد و بخش دوم تولد پنجمین سال رهایی محسن عزیز می‌باشد. درمورد دستور جلسه باید عرض کنم در وادی دوازدهم قسمت‌هایی درمورد ساکنین و جانشین، وجود انسان و این‌که از چه جنسی تشکیل شده و اختیارات او چیست و چرا به وجود آمده صحبت شده و در ادامه گفته شده‌ توسط ساکنین که، مگر ما چه کم داشتیم که خلق دیگری را می‌خواهی به وجود آوری و ...از آن‌ها عبور می‌کنم. چیزی که از این وادی برای من قابل لمس بود و کمک من کرد این است که من یاد بگیرم، در چه زمانی چه خواسته‌ای داشته باشم.

مثالش را هم در وادی و هم در صحبت‌های جناب مهندس داریم. اگر ما بخواهیم بذری را به عنوان خواسته در نظر بگیریم، اگر این بذر بخواهد رشد کند و شکاف در آن به وجود آید، قطعا نیاز به یک بستر مناسب دارد و نمونه‌اش در اینجا می‌باشد، اگر منِ مصرف کننده خواسته‌ام درمان اعتیاد بوده، این بسترِ کنگره۶۰ توانسته با چیزهایی که به من می‌دهد، من را به آن نتیجه‌ای که دلم می‌خواهد برساند و من این نتیجه را به دست آوردم، در مرحله بعد به من یاد می‌دهد که چه خواسته‌ای در حال حاضر نیاز من است.

الان باید دنبال برطرف کردن کدام از خواسته‌هایم باشم؟ برای مثال من اگر بخواهم جایی بروم و غذایی سفارش بدهم، بازهم به عنوان خواسته اگر به آن نگاه کنید باید اول به میزان گشنگی خودم نگاه کنم و به مقدار پولی که در جیب دارم دقت کنم و باید در نظر داشته باشم اگر خواسته من خوردن یک غذا باشد باید صبر کنم تا آن غذا آماده شود که برای من بیاورند.

برای همین این آموزش‌ها همیشه کمک من و همراه من است زیرا مطرح کردن هر خواسته‌ای حتی درون خودم نیازمند یک تفکری است. همین‌جوری فکر کردن کافی نیست باید ساختاری باشد که من بتوانم نتیجه بگیرم و آن نتیجه به درد من بخورد. نهایتا بر می‌گردیم به موضوع آموزش گرفتن و تجربه کردن؛ کنگره۶۰ محیطی است که من می‌توانم آموزش بگیرم و بیرون کنگره۶۰ در محیط جامعه این آموزش را اجرایی کنم و نتیجه‌اش را ببینم و از تجربیاتم درس بگیرم.

در رابطه با قسمت دوم دستور جلسه که تولد آزاد مردی محسن عزیز می‌باشد، باید بگویم من همیشه باید به خاطر داشته باشم موقعی که به کنگره آمدم چه شکلی بودم. همین ظاهرم چگونه بود اصلا کاری به طرز تفکر ندارم. چه شکلی بودم، چگونه لباس می‌پوشیدم؟ مدل موهای من چگونه بود؟ یا مدل حرف زدنم چگونه بود؟ آیا وقت شناس بودم؟ اصلا چیزی به اسم ساعت می‌شناختم؟ احترام به پدر و مادر می‌گذاشتم؟ این‌ها را باید همیشه بخاطر بیاورم و وظیفه خود می‌دانم که به یاد شما بیاورم، همان‌طور که راهنمای من به یادم می‌آورد که یاد نرود کجا بودم.

من خودم بخاطر دارم که مرگ آرزویم بود ولی اتفاق نمی‌افتاد. الان که اینجا نشسته‌ام به عنوان استاد، شال راهنمایی گرفتم یا به من احترام می‌گذارند، باید همیشه مدنظر داشته باشم که از کجا رسیده‌ام به کجا. محسن نیز برایش سخت بود از دنیایی که در آن بود دل بکند و وارد دنیای واقعی شود، پدر و مادری صبور داشت که به محسن کمک کردند و بعد از رهایی خدمتگزار باقی ماند و جایگاه مرزبانی پارک لاله را گذراند و الان نیز دو سالی است که راهنمای تازه‌واردین در آکادمی می‌باشد. این روز را به خود و خانواده‌اش تبریک می‌گویم. از این‌که به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.

سخنان مسافر محسن و آرزوی ایشان:

سلام دوستان محسن هستم یک مسافر آرزویم این است، کسانی که در این جلسه حضور دارند و رهایی و حال خوب را تجربه نکردند حال خوب را تجربه کنند و به تمام خواسته‌های معقولشان برسند. اول از همه خدا را شاکرم که این اجازه رو به من داده که در این جایگاه قرار بگیرم، از آقای مهندس و خانواده‌ محترمشان ممنون هستم که این بستر را فراهم کردند و از راهنمای عزیزم تشکر می‌کنم. موقعی که وارد کنگره شدم با حال خرابی آمدم چون با مصرف چند نوع ماده مخدر به کنگره آمده بودم خیلی راهنمای خوبم را اذیت کردم و فکر نمی‌کردم زمانی بشود بدون مواد به حال خوب رسید. چند سال آخر مصرف موادم، خیلی دنبال راه‌های مختلفی گشتم که از این تاریکی بیرون بیایم، درگیر کمپ‌ها شدم و راه‌های مختلفِ دیگر را امتحان کردم و هر بار که شکست می‌خوردم بیشتر ناامید می‌شدم همش با خود می‌گفتم چرا این بلا باید سر من بیاید؟ من که می‌خواهم خوب شوم پس چرا نمی‌شود؟ و همه آن چیزها را عذاب الهی می‌دیدم، ولی الان که فکر می‌کنم می‌بینم که این فرصتی از طرف خدا بوده و فرصت تجربه تاریکی‌ها به هر کسی داده نمی‌شود که به آن عمق از تاریکی‌ها برود و آن چیزها را ببیند، این‌ها همه یک فرصت بود برای من، تا امروز حال خوب را بهتر درک کنم اگر آن تاریکی‌ها را تجربه نمی‌کردم الان معنی آرامش را متوجه نمی‌شدم. اگر بخواهم تجربه خود را برای سفر اولی‌ها بگویم این است که موقعی وارد کنگره شدم خودم را تسلیم محض راهنمایم کردم و با صداقت با ایشان رفتار کردم و اگر بدون چون و چرا به حرف راهنما گوش کنم مرا صددرصد به رهایی می‌رساند. اگر حال خوب رهاییم را بخواهم حفظ کنم، خدمت کردن در سفر دوم خیلی به من کمک می‌کند. از آقا مهدی پارسا هم تشکر می‌کنم که چند وقتی در لژیونشان بودم و درمان سیگارم در لژیون ایشان اتفاق افتاد و همیشه قدردان این عزیز هستم. از ایجنت شعبه و مرزبانان محترم شعبه تشکر می‌کنم همچنین از راهنمای همسفرم کمال تشکر را دارم و از همسفرهایم ممنون هستم، پدر و مادرم را خیلی اذیت کردم انشاالله بتوانم زحماتی که پدر و مادرم برایم کشیده‌اند را جبران کنم. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردی از همه شما سپاسگزارم.

سخنان راهنمای محترم، همسفر سپیده:

سلام دوستان سپیده هستم یک همسفر.خدا را شکر می‌کنم برای این لحظه که در این‌جا حضور دارم. سپاسگزار آقای مهندس و خانم آنی بزرگ هستم زیرا هرچه دارم به واسطه آموزش این عزیزان است. تبریک و خدا قوت می‌گویم به راهنمای محترم آقا حامد که فرزند دیگری از کنگره به واسطه آموزش‌های ایشان به حال خوب رسید. به پدر و مادر محسن عزیز هم تبریک می‌گویم. به قول استاد امین تولدها یک نشانه هستند و امید را در دل ما زنده می‌کند و تلاش‌هایی که ادامه دار است قطعاً به نتیجه می‌رسد و ما در این جشن نمونه‌اش را می‌بینیم. این ۵ سال رهایی آقا محسن را تبریک می‌گویم به همه شما، انشاالله تولدهای پر تکرار داشته باشیم. تولدها مصداق وادی دوازدهم هم هستند که در آخر امر، امر اول اجرا می‌شود زیرا همه ما با یک خواسته‌ای وارد کنگره می‌شویم و در کنگره یاد گرفتیم که باید به این خواسته یک زمانی بدهیم تا به نتیجه برسد و خواسته زمانی اتفاق می‌افتد که زمان آن رسیده باشد. از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما ممنون هستم.

سخنان همسفر پریسا:

سلام دوستان پریسا هستم یک همسفر، خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه هستم و این حال خوب را تجربه می‌کنم، از آقای مهندس و خانواده بزرگوارشان و همه خدمتگزاران کنگره۶۰ تشکر می‌کنم. از راهنمایی خوبم خانم سپیده و راهنمای خوب محسن عزیز، آقا حامد سپاسگزارم، خیلی دوست داشتم که این حال را تجربه کنم. من در کنگره سعی می‌کنم آموزش‌هایی که می‌گیرم را اجرا کنم، هیچ وقت ناامید نشدم و همیشه ایمان داشتم که این اتفاق می‌افتد و حال خودم و مسافرانم خوب می‌شود. از این‌که به صحبت‌های من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.

سخنان همسفر قاسم:

سلام دوستان قاسم هستم یک مسافر، از راهنمای خوب پسرم آقا حامد تشکر می‌کنم، باید بگویم همان‌طور که پسرم گفت در گذشته به چه شکل بوده، باید عرض کنم گذشته همه آن‌هایی که در تاریکی اعتیاد بودند مشابه هم‌دیگر بوده و چیزی که برای من مهم است این می‌باشد که قدردان باشم و خدا را شکر کنم که این حال خوب را خداوند به کمک بنده‌های خوبش به من و پسرم داد و از خداوند بی‌نهایت تشکر می‌کنم که به واسطه این مکان مقدس به حال خوب می‌رسیم و پسرم به درمان رسید. کاری که راهنمای خوب پسرم در حق ما و پسرم کرد خیلی بزرگ است و تا زنده هستم دعاگوی ایشان هستم که حال خوب را به خانواده من برگرداند. از همه شما متشکرم.

تایپ: مسافر هادی لژیون دوم، مسافر محمدحسین لژیون ششم

تنظیم خبر: مسافر محمدحسین لژیون ششم

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .