در بسیاری از مراحل زندگی بنا بر ناآگاهی، عجله و زود به مقصد رسیدن و انتهای مسیر را دیدن، امر اول را اجرا نکردم و خود را کشان و لنگان به انتهای مسیر رسانیدم و باز تمام آن راه را لنگانتر به ابتدای مسیر بازگشتم؛ این یعنی وادی دوازدهم. یکی از مسئلههای بسیار عمیق و زیبا در این وادی مسئله صبر است؛ یعنی گذراندن زمان لازمه برای رسیدن به هدف با بردباری و استقامت؛ برای اینکه بیهدف و بیدلیل به آخر امر نرسم؛ زیرا آنجا امر اول اجرا میشود.
بذری که امروز در زندگیام میکارم برداشتی است که در آینده خواهم داشت و الان هم بذر گذشتهام را زندگی میکنم. من انتخاب میکنم که آخر امر چه باشد؛ اما در نهایت همان امر اول، نیت اول و تصمیم اول اجرا میشود. به این معنا که اگر خواسته یا تصویر ذهنی اولیهای در ذهنت وجود دارد و تصمیم به انجام آن کار را داری در آخر امر به آن دست پیدا میکنی؛ یعنی نیاز به یک زمان مناسب داری و بایستی فرایند زمان را در نظر بگیری، به این صورت نیست که تو یک خواسته را در نظر بگیری و بلافاصله به آن دست پیدا کنی. بهعنوانمثال: هدف و خواسته من این است که برداشت گندم داشته باشم، این نیست که من سریع آن را بخواهم و آن اجرا شود، نیاز به یک مدت زمانی دارد و باید آن زمین را آماده کنم، گندم بکارم و از آن مراقبت و آبیاری کنم تا بعد از گذشت هشت ماه آن گندم را به من بدهد. زمانی که من گندم را برداشت میکنم، میشود امر اول من که اکنون به نتیجه رسیده است.
در مورد اعتیاد هم همین است، کسی که میخواهد اعتیاد خود را درمان کند، باید بداند امر اول یا خواسته اول آن درمان اعتیاد است. باید بداند، همانطور که یکروزه درگیر اعتیاد نشده، یکروزه هم نمیتواند از اعتیاد نجات پیدا کند و درمان شود. وادی دوازدهم، مسیر هستی را به تصویر کشیده است؛ اینکه در زمین زندگی کنید بگذارید دیگران هم زندگی کنند. ابتدا خدا را شاکر باشیم که امروزه در مسیر آموزشها قرار داریم و از این جمله الگو بگیریم که بزرگترین دشمن انسان جهل و ناآگاهی اوست.
توانستیم مسیری را برگزینیم که دیگر گذشته تلخ و پر از مشکلات، تاریکیها و ناآگاهیهایی که ما را از زندگیکردن دور کرده بودند را تکرار نکنیم و این تنها به این موضوع برمیگردد که من هم مثل خیلی از انسانها قوانین زندگیکردن را نمیدانستم و وجود مشکلات زیاد بین انسانها نشان همین مسئله است. انسان برای اینکه بتواند زندگی کند، باید قوانین زندگیکردن را بیاموزد و این آموزش در هستی و در کنگره۶۰ فراوان است. انسانها یک هدف مشترک دارند و آن زندگی در آرامش و آسایش است و اصلاً بهخاطر همین کار و تلاش میکنند و در جنبوجوش و تکاپو هستند. انسانهایی که به این هدف نمیرسند، نه تنها به این تلاشها جواب نمیدهند؛ بلکه در بیشتر اوقات ما را از ادامه زندگی باز میدارند و در تاریکی و باتلاق فرومیبرند و این به سبب این است که ما تنها هدف را میبینیم و قوانین و شرایط رسیدن به آن را نمیدانیم و یاد نگرفتهایم. اکنون به یکی از قوانینی که در وادی دوازدهم است میرسیم که میگوید: «در آخر امر، امر اول اجرا میشود.»
ما بهعنوان مخلوقات خداوند بر روی زمین بایستی از قوانین حاکم بر طبیعت و هستی پیروی کنیم. یکی از این قوانین مسئله زمان است؛ یعنی انسان برای رسیدن به خواستههای خود باید زمان لازم را طی کند و در این مدت باید تلاش و کوشش را تدبیر کند؛ اما ما انسانها میخواهیم بدون تلاش و کوشش یا حتی فکرکردن در کوتاهترین زمان به خواستههای خود برسیم. گرچه ممکن است در ظاهر اینگونه باشد؛ ولی در باطن چیز دیگری را میگوید. با این عمل، زندگی را برای خود و سایر انسانها تلخ میکنیم. نمونه آن را میتوانیم در اطراف خود مشاهده کنیم. بهترین مثال مسافرهایی بودند که میخواستند با جایگزینی مواد مخدر به همه خواستههای خود برسند که با این عمل هم زندگی خود و هم دیگران را تلخ و نابود کردند و حتی در درمان اعتیاد هم این اشتباهات صورت گرفت که میخواستند برای درمان اعتیاد مسئله زمان است را حذف کنند و در کوتاهترین مدت بدون هیچ آموزش و یا تلاشی و یا سقوط آزاد و روشهای دیگر این عمل را انجام بدهند که با شکست مواجه میشدند.
در روش DST که توسط جناب مهندس ارائه شد ایشان توانستند با زمان مناسب، آموزش مناسب و با تلاش و کوشش هزاران انسان را درمان کنند و به هدفشان برسانند. اگر دقت کرده باشیم در آخر امر، امر اول هر دو یک معنا دارد، امر اول همان خواستههای ماست که ما باید بذر مناسب آن را در زمین مناسب بکاریم تا یک روزی آن هسته شکافته شود. در چه صورتی این هسته شکافته میشود؟ زمانی که بستر مناسب فراهم باشد و این امر در تمام سطوح زندگی انسان به کار برده میشود.
اصل مهم در این وادی تحرک است که ما باید هم حرکت درونی و بیرونی داشته باشیم. انسان دارای دو نیمه است. نیمی از عالم بالا پاک و منزه؛ یعنی مثبتاندیش، درستکردار و نیمی دیگر در جهت منفی و پست مانند نفس اماره؛ نیمی که به مرتبه نفس حیوانی و تاریکی مربوط میشود. خاصیت این موجود تغییر نکرده و برای بهوجودآوردن تغییرات اول باید خاصیت او تغییر کند و بهآرامی و اندکاندک علم، معرفت، دانش و تجربه کسب کند تا تغییرات در او ایجاد شود و هر تغییری فاصله زمانی خودش را دارد.
عمل صالحی را آغاز میکنیم؛ ولی حاضر به مراقبت و تداوم آن نیستیم و نتیجهاش را نمیبینیم. برای رسیدن به فرجام کارهایمان عجله داریم و بردباری لازم را به خرج نمیدهیم و از طرفی دیگر چه بذرهای ناسالمی میکاریم و همگام با میوههای تلخ آن روبرو شده و از زمینوزمان شاکی میشویم که این چه سرنوشت و تقدیری است که برای من رقم خورده است. شاید اگر هرکدام از ما یکبار در صور ظاهر این پروسه را به چشم ببینیم و ایمان بیاوریم، میفهمیم هر فکر و هر کار ما چه عمل سالم و چه عمل ناسالم بذری است که توسط افکار منفی و یا مثبت خود کاشته میشود و میوه آن حاصل دست خودمان است و این در تمام سطوح زندگی اتفاق میافتد؛ بنابراین خلقت و آفرینش با زمان، ساعت و مکان حرکت میکند، تا در آخر امر، امر اول اجرا شود و در کنار آن سه نیروی القا، احیا و تحرک وجود دارد و تغییر و ترخیص هم به وجود میآید.
سکون هرگز بر هیچ موجودی جایز نیست. بهترین روش این است که از طبیعت الهام بگیریم. مثال مهمی را بکار میبرم، آیا اتفاق افتاده درختی یا دانه بذری را روی سطح خاک بکاریم، فقط نور، آب و خاک وجود داشته باشد و به بار بنشیند؟ امکان ندارد! باید گیاه در دل تاریکی برود تا با تلاش و کوشش در دل تاریکی و با فشار و کوشش بتواند از دل خاک بیرون بیاید. باید بستر خوب مهیا کرد تا با آب و نور، رسیدگی، صبر و حوصله تاریکی را بشکافد و به نور برسد. در نهایت وادی دوازدهم و اجرای درختکاری که زاد روز تولد من است. همیشه برایم پیام آور بوده است. با اجرای این قانون برای حفظ زندگی خود، خانواده، جامعه و جهان کمک کنیم و البته میدانیم تمام کمکها کمک به خود من است و من را زنده میکند.
نویسنده: راهنمای تازهواردین همسفر نیلوفر (دنور)
رابط خبری: همسفر پروین رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار)
ویراستاری و ارسال: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر خندان (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
147