نهمین جلسه از دور هفدهم کارگاههای آموزشی نمایندگی دکتر احمدرضا اراک با استادی راهنمای محترم مسافر حمید؛ نگهبانی مسافر جواد و دبیری مسافر عباس با دستور جلسه(( کمک من به کنگره و کمک کنگره به من ))روز پنجشنبه 27 دی ماه راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود
خلاصه سخنان استاد،:
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر سپاسگزار لطف خداوندم و خیلی خوشحالم که دوباره توفیقی حاصل شد در این جایگاه بنشینم و بتوانم هرچند ناچیز به خودم و شما خدمت کرده باشم. بحث ما پیرامون اعتیادست و همه ما به بخاطر درمان اعتیاد اینجا تشکیل جلسه دادیم. و به نظر من درمان اعتیاد از مصرف درست و به اندازه و بجا استفاده کردن مواد مخدر؛ بکش و بکش، شروع میشود تا رسیدن به خود. و این رسیدن به خود متسلزم این است که از نفست عبور کنی از شیطان درون و برونت عبور کنی و این عبور نیازمند انرژی بسیار بسیار زیادیست انرژیی که بتوانی ببخشی اما سد معبر نکنی انرژیی که تیز باشد اما نبرد و پیوند زننده باشد و دنیا به خاطر کمبود همین انرژیست که اعتیاد را غیرقابل درمان پیشرونده و لاعلاج و مرموز میداند و حتی بعضی کشورها در مقابل آن تسلیم شده اند و مصرف یکسری از مواد را قانونی اعلام کردند
برای من قدرشناسی یعنی بتوانی هرچیزی را با زاویه درست ببینی و آنجاست که به یک سطحی از آگاهی و انرژی دست پیدا میکنی که میپذیری نیاز به کمک داری. نیاز به این داری که دستت را بگیرند. و از یک نیرو و مبداای استمداد بطلبی
یک نفر از من پرسید حمید تو هنوز با سیگار و مواد مشکل داری؟ گفتم نه، به لطف کنگره من به مواد و سیگار رسیدم و ازشون عبور کردم اما هنوز به شیطان نرسیدم و هرجا میرم از من جلوتر آنجاست و وجود آن را حس میکنم حتی در لایههای درون هم بیرونی باز حضور دارد و من باید بتوانم از این شیطان عبور کنم و اگر نتوانی به فرار کردن از آن مجبور میشوی همان کاری که ان انجیوهای دیگر دارند انجام میدهند از آن فرار میکنند باید به شیطان رسید و و از آن عبور کرد خود شیطان قسم خورده است. "فبعزتک لاغوینهم اجمعین" من همه را گمراه میکنم "الا فی عبادک مخلصین" به جز آنهایی که مخلص شده اند خلوص پیدا کردند فقط آنها هستند که در امانند و کمتر جایی هست که بشود این کار را انجام داد اما در کنگره ۶۰ به خاطر بستری که فراهم شده به خاطر انرژیی که از راهنما ایجنت مرزبانها میکروفون گردان و تمامی اعضا دریافت میکنیم.
چون گفتم که رسیدن به خود خیلی انرژی میخواهد. قسمتی از آن از این طریق تامین میشود و قسمت دیگر به نظرم از همین چرخش عدالت و عمل سالم معرفت . این چرخش حول خوشههای گندم در نمودار و المان کنگره. بدین معناست که بخشیدن باید بدون هیچ توقع و خواستهای باشد و بدون اینکه بخوای بهت برگشت داده شود. گونهای نباشد که کاسبکارانه بخواهی کمک کنی. باید از روی عشق و محبت ببخشی. و این بستر خوشبختانه در کنگره فراهم شده. برای من که بدین گونه هست و از ان استفاده میکنم و امیدوارم در آینده هم به همین صورت باشد. من در گذشته یک شخصی بودم قدرنشناس و همه چیز را همانطور که خودم دوست داشتم میدیدم. نه بدان صورت که هست. و این به تنهایی از دست من بر نمیآید و من باید از یک نیروی بالاتر کمک طلب کنم. و در مورد کمکی که من به کنگره کردم و کمکی که کنگره به من کرد وقتی میگویم من حس منیت درونم فعال میشود اما وقتی میگوییم کمکی که کنگره به من کرده مگر من فقیرم مگر من نیازمندم. اولین سوالی که در ذهن به وجود میآید این است. سپس به این موضوع رسیدم که به خاطر مصرف مواد مخدر خیلی چیزها از دست دادم و باز به خاطر اینکه مواد مخدر مصرف نکنم دوباره خیلی چیزها را از دست دادم، این یک قسمت کار بود و قسمت دیگر این بود که من یک سری چیزها نداشتم که متوسل شدم به مواد مخدر پس من ندار بودم. این را وقتی فهمیدم متوجه شدم که چگونه میتوانم به کنگره کمک کنم. در کنگره برای من یک سری مفاهیم از یک بُعد بالاتری باز شد مثل خواست مثل تقدیر مثل اختیار مثل فرمان مثل ساعت و مهمتر از اینها همه پس انداز. من اصلاً پس انداز نداشتم.
همسفرم اینجا حی و حاضر هست و صحه میگذارد روی این مطلب. دیدگاه من بدین صورت بود که هرچه در میآوری باید خرج کنی لارج و لوطی باشی همه رو بذاری رو میز. اما در کنگره متوجه شدم که یک راه غنی شدن پسانداز است. در ادامه کنگره توان جسمی و عقلی به من داد و وقتی به من آگاهی داد خواستههای من هم تغییر کردند الان سطح آگاهی آن بچه با من بسیار متفاوت است پس خواسته هاشم با من متفاوت است! حالا من باید درقبال این دریافتها چه پرداخت کنم؟ استاد امین میفرمایند که انسان باید خودش با خودش روراست باشد و صداقت داشته باشم باز هم به قول استاد امین میگفت که سکه هر کس باید دو رو داشته باشد.یک روی سکه این است که من چه کمکی از دستم بر میآید و روی دیگر آن این است که آیا کمکی که از دستم برمیآمده را انجام دادم یا نه؟. و من این را درون خود محور قرار دادم که من بتوانم آن چیزی که از دستم برمیآید را بتوانم خالصانه و مخلصانه تقدیم کنم. بدون اینکه سد معبری به وجود بیاید و برای اینکه در خانواده تشنجی به وجود نیاید خانواده را آوردم کنگره اگر فکر کنی کنگره یعنی مهندس دژاکام و خانواده مهندس دژاکام میگی خب منم باید دنگمو بدم و چون دنگت را پرداخت میکنی منتظر دریافت یک انرژی یا مبلغی هستی ولی چون اون را از طریق و به طریق آگاهی نداری دچار دل زدگی میشوی در کمک باید نگاهت از روی عشق و محبت و بخشندگی باشد اینکه بدهی ولی در نظرت نیاید که چه کار کردهای و وقتی دیدت نسبت به آن عوض شود دیگر دنبال این نیستی که چه اتفاقی خواهد افتاد من یک زمانی فکر میکردم اینکه چی داشته باشم تا در نگاه دیگران جلوه کنم ولی الان با دریافت آگاهی از کنگره دنبال این هستم که برسم به اینکه من چی هستم کجا هستم و چه کاری چه کاری از دستم بر میآید دیگر حال خرابی به سراغت نمیآید ز اینکه به صحبتهای من گوش دادید از شما متشکرم
تنظیم و ارسال: مسافر شهاب( مرزبان خبری)
ضبط صداوتایپ: مسافر عباس ( لژیون سوم )
ویرایش: مسافر کوشا (لژیون چهارم )
عکاس :مسافر فریدون
- تعداد بازدید از این مطلب :
144