English Version
This Site Is Available In English

در کنگره انتهایی برای خدمتگزاری وجود ندارد

در کنگره انتهایی برای خدمتگزاری وجود ندارد

یازدهمین جلسه از دوره  پنجاه‌ و پنجم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰  نمايندگی پروين اعتصامی اراک، با استادی راهنمای محترم مسافر محسن، نگهبانی مسافر‌‌محسن و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه “کمک من به کنگره و کمک کنگره به من” پنج‌شنبه ۲۷ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد. در ادامه جشن تولد و اولین سال رهایی مسافر ولی اله با شور فراوان برگزار گردید.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان محسن هستم یک مسافر
خداوند را شکر می‌کنم که یک بار دیگر به من اجازه داد که در کنگره ۶۰ حضور داشته باشم و این جایگاه را تجربه کنم.
از نگهبان جلسه سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه باشم. از آقای مهندس که این بستر امن و مقدس را آماده ساختند تا من بتوانم وارد این بستر بشوم و به درمان برسم و به زندگی برگردم بسیار سپاسگزارم.
از راهنمای عزیزم آقای رضا و آقای احمد سپاسگزارم که با صبر و حوصله به من آموزش دادند تا من امروز در این جایگاه باشم.
رهایی های این هفته را به راهنماهای محترم و رهجویان عزیز تبریک می‌گویم و امیدوارم که مستدام باشد.
اگر خواسته باشم در مورد دستور جلسه« کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» تجربه و حس خودم را بگویم: در زمان مصرف یک جمله‌ای در ذهن من تداعی می‌شد که از دست من هیچ کاری بر نمی‌آید و باعث می‌شد که من از مسئولیت‌های خود شانه خالی کنم، و اگر جایی کمکی از دست من برمی‌آمد این جمله باعث می‌شد که من آن کار را انجام ندهم، و خودم را مبرا می‌کردم .
در صورتی که با آموزش‌هایی که در کنگره به من داده می‌شود در هر جایگاه و در هر مقطعی از زندگی و سفر که باشم، می‌توانم از یک تازه وارد تا یک دیده‌بان، هم به خودم و هم به اطرافیان خود بر اساس وظیفه و مسئولیت و اختیاراتی که بر عهده ام هست، کمک کنم.
این دستور جلسه می‌خواهد به من بگوید که من در هر جایگاهی که هستم باید اول به خودم و بعد به کنگره و جایی که دارم درمان می‌شوم کمک کنم.
وقتی که یک تازه وارد به کنگره می‌آید همین که به حرف راهنمای خود گوش می‌کند و حرکت می‌کند یعنی به کنگره کمک کرده است، همین که از دستورات راهنمای سفر اول تبعیت می‌کند این یعنی به کنگره کمک کرده است. وقتی که به تعادل و درمان می‌رسد یعنی چیزی که قانون است را انجام داده و در ادامه می‌آید و خدمت برمی‌دارد و خدمتگزار می‌شود.
در مورد قسمت دوم که فوق العاده برای من مهم است  این است که زمانی که انسان یک کاری را با موفقیت انجام می‌دهد یک سری قانون‌ها را انجام می‌دهد که آن کار درست از کار در می‌آید و آن وقت ممکن است دچار یک توهم شود، توهم دانایی، توهم خدمتگزار بودن، یک احساس مالکیتی به او دست میدهد که این فوق العاده خطرناک است، چون وقتی که احساس مالکیت می‌کند از مسیر خدمت خارج می‌شود.
اینکه دستور جلسه می‌گوید: کمک من به کنگره و کمک کنگره به من ، خوب بله من هر کمکی انجام داده‌ام برای خودم بوده است، حالا کنگره برای من چیکار کرده است؟
وقتی که من کمک هایم را لیست می‌کنم و کنار هم قرار می‌دهم می‌بینم که در مقابل کمک‌هایی که کنگره به صورت رایگان و بلاعوض به من کرده است، این کمک‌های من اصلاً هیچ جایی حساب نمی‌شود. اگر من یک ترازویی داشته باشم و کمک‌های خود را در یک کفه ترازو قرار دهم و کمک‌هایی که در کنگره توسط خدمتگزاران به من می‌شود را در کفه دیگر ترازو قرار دهم می‌بینم که کفه کمک های من اصلاً از جای خود هیچ حرکتی نمی‌کند. و همان‌طور که مستحضرید  همه‌ی ما برای درمان در کنگره جمع شده‌ایم و اگر می‌بینم موفقیتی به دست می‌آوریم و حالمان خوب می‌شود  به واسطه راه و علم و دانشی است که کنگره در اختیارمان قرار داده است.
من خارج از اینجا راه‌های زیادی رفتم، پول‌های زیادی خرج کردم و این نبود که فقط بنشینم و مواد مصرف کنم، نه راه‌های زیادی رفتم و سختی‌های زیادی کشیدم ولی به نتیجه نرسیدم، دلیلش همان راه‌هایی بود که به اشتباه می‌رفتم.
اکنون اگر من از یک وضعیت جسمی و مالی و شخصیت اجتماعی مناسب‌تری برخوردار هستم دقیقاً دلیلش این علم و دانش و راهی است که کنگره در اختیار من قرار داده است. این‌ که چطوری پس‌انداز کنم، چطوری تفکر کنم، چطوری حرکت کنم و چطوری کار کنم،  همه این‌ها را کنگره به من داده است.
اکنون همه‌‌ی ما در هستی می‌توانیم کمک کنیم. چرا قبل از کنگره نمی‌توانستیم، چون راهش را بلد نبودیم.

همه مصرف کنندگان دوست دارند به درمان و رهایی برسند، چرا نمی‌رسند؟ چون راه رو بلد نیستند و نمی‌توانند آن کارهایی که منجر به آرامش می‌شود را انجام بدهند.
ولی درکنگره این علم و دانش و راه درست را به ما آموزش می‌دهند و شروع می‌کنیم به درمان شدن و خدمتگزار شدن و این خدمتی که من الان دارم انجام می‌دهم به واسطه علم و دانش کنگره است.
من در بیرون از کنگره کمکی که نمی‌کردم  هیچ، بلکه به واسطه خطاها و اشتباهاتی که انجام می‌دادم خیانت هم می‌کردم.
قسمت دوم دستور جلسه برای خود من بسیار مهم است، که فکر کنم و درک کنم که طلبکار نباشم و بدانم که اگر به کنگره می‌آیم برای خودم می‌آیم ، نه برای دیگران و مِنتی بر سر کسی نگذارم و برای کسی بزرگی نکنم، و به واسطه این علم و دانشی که که در اختیار من قرار می‌دهند و اجازه‌ای که برای خدمت کردن به من می‌دهند راه درستی را پیدا کنم و به آرامش بیشتری برسم.
همه می‌دانیم که روز به روز کنگره حرکت به سمت جلو دارد. کنگره ای که الان در آن نشسته‌ایم با ۲۷ سال پیش بسیار متفاوت است. لژیون‌های تغذیه سالم به وجود آمدند، D.SAP وارد پروژه شد و مقالاتی در مورد بیماری‌های لاعلاج ارائه شد و همینطور دارد روز به روز پیشرفته‌تر می‌شود و روز به روز گره‌ها و قفل‌های بسته‌ای که به بیماری‌های انسانها خورده یکی یکی کلیدهای آن در کنگره۶۰ کشف می‌شود و در اختیار بشریت قرار داده می‌شود تا بتوانند این قفل‌ها را باز کنند و زندگی آرام تری داشته باشند.
همه‌ی ما می‌توانیم در هستی و کنگره کمک کنیم، و در ادامه من نباید طلبکار باشم و از کنگره سهم خواری کنم که من ۸ یا ۹ سال اینجا هستم پس سهمی از اینجا دارم. نه اینطور نیست این لطف و رحمت الهی است که خداوند بواسطه کنگره ۶۰ در اختیار من قرار داده است که قابل مقایسه وجبران نیست.
هر چقدر رهایی‌های کنگره‌۶۰ بیشتر و ماندگار می‌شوند، ارزشمندتر و به عظمت آن افزوده می‌شود.
این رهایی‌ها با هیچ چیزی قابل جبران و برابری نیست و من بابت همه این‌ها از جناب مهندس و خانواده محترمشان که باعث شدند علم دانش کنگره در اختیار من قرار بگیرد سپاسگزارم.
در ادامه دستور جلسه تولد آقای ولی الله را جشن می‌گیریم اولین سال رهایی و تولد آقای ولی‌اله را در رأس به آقای مهندس تبریک می‌گویم، و همچنین به کنگره دیده‌بانان و همه شما عزیزان و خدمتگزاران عزیز کنگره‌‌ ۶۰ و به آقای ولی‌اله و خانواده محترم‌شان و راهنمای گروه خانواده تبریک می‌گویم.
امیدوارم که روز به روز در کنگره بدرخشند و از این رحمت الهی بیشتر بهره‌مند بشوند و در ادامه جایگاه‌های مختلف را در کنگره تجربه کنند و لذت ببرند.
خوشحالم که امروز در این جایگاه هستم و در جشن تولد ایشان شرکت می‌کنم.
در مورد آقای ولی‌اله اگر بخواهم چند جمله‌ای صحبت کنم؛ ایشان با مصرف شدید مواد مخدر وارد کنگره شد و تخریب خیلی شدیدی داشت و در لژیون شانزدهم قرار گرفت و در یک مقطعی وارد شد که داروی اوتی نبود و کسانی که می‌آمدند، می‌بایست خودشان شربت‌ اوتی را تهیه می‌کردند. 
آقای ولی‌اله قبل از ورود به کنگره هرچه قدر مواد لازم داشت با یک تلفن خیلی سریع در خانه به ایشان تحویل می‌دادند، در این موقعیت راهنما به او می‌گوید که باید بروی شربت اوتی بخرید و چند سی سی مصرف بکنید و قبول کردن این حرف  برای چنین فردی بسیار سخت است. اما ایشان که در این مورد تصمیم خود را گرفته بود، با خودش کنار آمده بود  و می‌دانست که باید دیگر مصرف مواد مخدر را کنار بگذارد  و حاضر شده که این کار را حتما انجام بدهد  و داروی اوتی را از بازار آزاد و یا کلینیک تهیه بکند و وارد سفر بشود.
ایشان در طول سفر سختی‌های بسیار زیادی را تحمل کرد و خوشبختانه به رهایی رسید. به قول آقای مهندس توانست از این دره‌ها و گردنه‌های بسیار سخت عبور کند و به رهایی برسد. و راز موفقیت ولی‌اله فرمانبرداری از راهنمای خود بود، و تمام دستورات راهنمای خود را قبول می‌کرد و تمام و کمال انجام می‌داد. و دیگر اینکه از همان شروع سفر اول خدمتگزار بود و در ساخت شعبه هم به اندازه توان و بضاعت خود کمک می‌کرد و همیشه تاکید داشتند بابت کمک های که در اینجا انجام می‌دهد از او نام برده نشود.
خدا را شکر که توانست به راهی درست برسد
امروز در اولین سال رهایی  بهترین ها را برایش آرزو دارم، إن‌شالله که در ادامه هم همیشه موفق باشند و دقیقاً مصداق همین دستور جلسه است که کمک کنگره به من چی هست.
به نظر من کسی که درابتدای سفر اول درسختی،خدمتگزار می‌شود و راه را ادامه می‌دهد این را درک می‌کند که، در کنگره انتهایی برای خدمت گذاری وجود ندارد.
از اینکه به صحبت توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.

اعلام سفر مسافر ولی اله:
سلام دوستان ولی هستم یک مسافر
آنتی ایکس مصرفی شیره و تریاک، روش درمان دی‌اس‌تی با داروی اوتی، مدت سفر ده ماه، با راهنمایی آقای محسن، آنتی ایکس بعدی سیگار، مدت سفر ده ماه با راهنمایی آقای محسن، رهایی چهارده ماه و ده روز .

آرزوی مسافر ولی اله:
من آرزو می‌کنم که هرچه زودتر شعبه جدیدی برای خانم‌های مسافر در شهر خودمان اراک بسازیم.

تجربه مسافر ولی اله در مورد روش دی‌اس‌تی:
سلام دوستان ولی هستم یک مسافر

خدا را شکر می‌کنم که اجازه ورود به کنگره را به من داد، از آقای مهندس و خانواده محترم ایشان بخاطر تمام زحمات و سختی‌هایی که برای ایجاد این بستر متحمل شدند تشکر قدردانی می‌کنم، از راهنمای خوبم آقای محسن که خیلی برای من زحمت کشیدند بسیار تشکر می‌کنم، همچنین از راهنمای همسفرم تشکر‌ می‌کنم،از همسفر‌م که با من همراه شد خیلی،خیلی تشکرمی‌کنم، ازفرزندان گلم که در این را من را یاری کردند تشکر و قدردانی‌می‌کنم.

من بواسطه موقعیت دوستانی که داشتم در سن پنج سالگی با دود آشنا شدم و سیگار مصرف کردم و همیشه برایم جای سوال بود که چرا این اتفاق افتاد و من سیگاری شدم.‌تا اینکه آمدم در کنگره۶۰ و متوجه شدم که بدن من  به این مصرف نیاز داشته است، و بعد که جلوتر آمدم، در سن پانزده یا شانزده سالگی بود که با مواد آشنا شدم. چند سالی به صورت تفریحی یا دوران طلایی مصرف کردم، بعد کم‌کم گرفتار اعتیاد به مواد مخدر شدم هر از گاهی به صورت سقوط آزاد کنار می گذاشتم ولی دوباره شروع به مصرف می کردم و هربار مصرف من بیشتر می شد. اتفاقات برایم افتاد و  یکسری نا امیدی ها به سراغ من آمد ومن و همسفرم هر دو درگیر ناامیدی شده بودیم، و به خاطر این مشکل من داخل منزل هیچ محدودیتی برای مصرف کردن نداشتم و صبح تا شب در حال مصرف مواد بودم،وضعیت من طوری شده بودم که یک اتاق مخصوص مصرف مواد داشتم و از نظر مالی برای تهیه مواد مشکلی نداشتم و مواد را کیلویی تهیه می کردم. بعضی اوقات از شرایطی که داشتم خسته می شدم و به همسفرم می گفتم که شما از وضعیت دود و گرده زغال خسته نشدید، همسفرم می گفت بالاخره خودت به نقطه ای می‌رسی که مواد را رها خواهی کرد.

خدا را شکر که اذن ورود به کنگره برام صادر شد و با کنگره آشنا شدم. چند سالی بود که با یکی از دوستان هم همکار بودیم و هم رفت و آمد داشتیم و هم مصرف هم بودیم. یک روز که با هم صحبت می کردیم به من گفت: که می خواستم از پیش شما بروم و پدرم برایم استخاره کرد و گفت که استخاره برای رفتن شما خوب نیست و صبر کردم و گفتم که حتما خیریتی در کار است و طولی نکشید که بعد از دو، سه ماه وارد کنگره شد. بعد از این وقتی پیش او می‌رفتم و حال و شرایطش خوب او را می‌دیدم از او پرس و جو می‌کردم که در کنگره چه می کنید. می‌گفت: داروی ot یا همان شربت تریاک استفاده می کنم، به او گفتم این چه کاری است شما تریاک رو دودی مصرف می کردی الان تریاک را می‌خورید. یک روز که منزل ایشان بودم به من یک سی سی شربت تریاک داد  و حال من خیلی بد شد. چون من با تریاک خوراکی مشکل داشتم. گفتم این دیگر چه کاری است که انجام می‌دهید، سی دی هایی را که می‌نوشت را آورد و نشان من داد پیش خودم گفتم این ها را که می‌برند شکنجه می کنند، شربت به آن ها می‌دهند که بخورند که اصلا نمی‌توان مزه‌اش کرد. من هم که از نوشتن بیزار بودم،. هر چه جلوتر می آمد حالش بهتر می شد، یک روز به او گفتم: دوستت را نمی‌خواهی با خودت به کنگره  ببری، به من گفت اگر زمانش برسد خودت خواهی آمد، سه ماه سفر بود که من همراه او به کنگره آمدم، سه جلسه تازه واردین که تمام شد به من گفتند شربت ot نیست،  هر چه گفتم من خودم تهیه می کنم گفتند نه ، آنجا را رها کردم تا یک ماه بعد دوستم به من زنگ زد و گفت: که بیا شربت OT موجود است، من هم آمدم و وارد لژیون آقا محسن شدم.
خیلی انسان ها هستند که وقتی وارد کنگره می شوند متوجه می شوند که کجا آمده اند، یک عده هم هستند که می‌آیند و می‌روند و آخرش هم متوجه نمی شوند که کجا آمده اند.
صحبت های راهنمایم آقا محسن خیلی روی من تاثیر داشت یک حرف خیلی قشنگ به من گفتند: که شما ۱۰ سال، ۲۰ سال، ۳۰ سال راه بیرون از کنگره تجربه کرده اید حالا یک سال هم کنگره را تجربه کنید نه چیزی از دست می دهید ونه اینکه به شما بی‌احترامی می شود، خیلی شیک و مجلسی می‌آیید و داروی خود را می گیرید اگر دیدید که به درد نمی خورد آن وقت بروید ،ساقی سر کوچه هست مواد هم است مصرف کنید.
من هم دیدم حرف منطقی می زند و سر جایم ماندم،. من از حرمت کنگره چیزی نمی دانستم و می‌خوندند که کنگره جای مقدسی است من پیش خودم می گفتم که یک سری معتاد جمع شدند دور همدیگر و چقدر مقدس ، مقدس می کنند، طولی نکشید که بعد از سه هفته از گفته خودم پشیمان شدم و دیدم که نشستم و مشغول سی دی می نوشتن هستم و دیدم که سی دی نوشتن  جایگزین  مصرف مواد شده بود. و کم کم حس و حالم عوض شد، مشکلاتم یکی یکی در حال حل شدن بود، آن موقع بود که متوجه شدم که کجای زندگی هستم و برای چه متولد شده‌ام.
یک سری اتفاقات برایم افتاد اگر بیرون از کنگره بودم می‌گفتم که معجزه است .
اما واقعا زندگیم از این رو به آن رو شد، مخصوصا زمانی که همسفرم  هم آمد، چون همسفرم به خاطر مشکلاتی که پیش آمده بود تخریب های زیادی داشت. تخریب مواد نداشت اما نا امیدی و خوردن قرص اعصاب و یک سری مشکلات زیادی داشت.
من هنوز متوجه نشده‌ام که کنگره کجاست فقط می‌توانم بگویم که خیلی جای خوبی است. زندگی ما را تغییر داد و خدا را شکر می کنم که اینجا هستم  و تشکر می کنم از همه عزیزانی که زحمت کشیدند کمک کردند تا ما این جایگاه و حال خوش را تجربه کنیم ممنون و سپاسگزارم.

سخنان راهنمای همسفر
سلام دوستان مریم هستم همسفر
خدا را شکر می کنم به خاطر تجربه این جایگاه، تولد خانم حمیده را به خودشان به مسافر محترم‌شان و به راهنمای محترم مسافرشان تبریک می گویم. خانم حمیده مثل همه ما به واسطه اعتياد  مسافرشان وارد کنگره شده بود، اعتیاد تخریب زیادی روی این خانواده ایجاد نکرده بود، بلکه از مسائلی که خودشان مطرح کردند بیشتر از هر مصرف کننده و خانواده مصرف کننده ای تخریب داشتند و نیاز مبرم به کنگره داشتند. احساس می‌کنم مواد مخدر ماموریت داشت تا این خانواده را با کنگره آشنا بکند.
خدا را شکر از وقتی وارد کنگره شدند کنگره را خوب درک کردند و سفرشان را شروع کردند. منظم، مرتب و فرمان بردار بو دند ، و موفق شدند جایگاه های زیادی را تجربه کنند از جمله پهلوانی و موفق شدند در آزمون کمک راهنمایی شال نارنجی را به دست بیاورند و خدا را شکر الان حالش خیلی خوب است و برای این حال خوب تلاش کرد و بهای آن را پرداخت کرد .و آقای ولی ‌اله مصداق مسافری بودند که کمک همسفرشان کردند و پله ها را دوتا دوتا طی کردند و خدا را شکر که الان حالشان خیلی خوب است و امیدوارم خدمتگزار های خوبی برای کنگره باشند.

سخنان پهلوان همسفر
سلام دوستان حمیده هستم همسفر
ابتدا خدارا شکر می کنم به خاطر تجربه این جایگاه از راهنمای مسافرم تشکر می کنم از راهنمای خوبم تشکر می‌کنم.
در مورد زمان مصرف، مسافرم ما را اصلا اذیت  نمی‌کرد و ما با مصرف مسافرم مشکلی نداشتیم، همان مقداری که برای مواد هزینه می کردند،  همان مقدار هم برای ما هزینه می کردند.
من قبل از اینکه وارد کنگره بشوم به مواد احساس بدی نداشتم و فکر نمی‌کردم که آدم بد بختی باشم  و مشکلات زیادی هم نداشتم، فقط داغی روی دلم بود و بعد از ورود به کنگره دیدم که چقدر وسعت دیدم به زندگی محدود و پایین بوده و زندگی قبل از کنگره را تشبیه کردم به یک ماهی داخل اکواریوم که فکر می کند همه چیز دارد و نم‌داند که متعلق به دریا است.
من اینجا خودم را پیدا کردم و فهمیدم که زندگی این چیزی که من فکر می‌کردم نیست و خیلی فرق می کند. خدا را شکر می‌کنم و دوست دارم که در این جریان باشم و به دریا و در انتها به اقیانوس برسم .
متشکرم.

عکس:مسافر محمد(لژیون۶)

تایپ سخنان استاد: مسافر محمد(لژیون ۶)

تایپ سخنان‌تولد: مسافر‌ابراهیم (لژیون‌۱۷)

تنظیم و ارسال: مسافر محمد(لژیون ۶ )

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .