جلسه چهارم از دوره سی و سوم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، شعبه اروند آبادان، با استادی دستیار دیدهبان مسافر حمید اکبری، نگهبانی مسافر موسی و دبیری مسافر رضا، با دستور جلسه « کمک من به کنگره و کمک کنگره به من » روز پنجشنبه ۲۷ دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان حمید هستم یک مسافر
خیلی خوشحال هستم که امروز توانستم به شعبهی اروند برسم و در کنار عزیزان باشم، هر وقت به جنوب سفر میکنم حس و حال خوبی دریافت میکنم، واقعا حس خیلی خوبی دارید. به عزیزانی که در امتحان قبول شدند تبریک میگویم.
درمورد دستور جلسه، بخواهم در مورد زندگی خودم صحبت کنم قبل از این که وارد اعتیاد بشوم کار داشتم، خانه داشتم، در زندگی پول میآمد و خانواده هم بود همهی این مسائل بود ولی یک چیز کم بود تا این که به سمت اعتیاد رفتم نمیتوان گفت همه آن چیزهایی که مثال زدم از بین رفت ولی اصل کار که آرامش است از بین رفت، یعنی آرامشی دیگر وجود نداشت. چیزی که از وقتی که مصرف کننده شدم یادم میآید، یواش یواش یک آدم فوق العاده منزوی، پرخاشگر، بد اخلاق، از نظر کاری و مالی تقریبا زیر صفر و همهی این اتفاقها افتاد تا چندین سال هم ادامه داشت تا این که به کمک یکی از دوستان به کنگره دعوت شدم، یواش یواش تمام آن چیزهایی که از دست داده بودم برگشت، یعنی کارم، خانوادهام، زندگی همهی اینها برگشت و مهمتر از آن آرامشی که به دست آوردم که همهی این ها را مدیون کنگره هستم.
آقای مهندس میگوید: مصرف کنندهی که وارد کنگره میشود، آدرس خودشان را به خودشان میدهم که تو چه کسی هستی و کجا هستی، ما هر کجا بخواهیم برویم موبایل و اپلیکیشن مسیریابی هست که میگوید هر کجا که میخواهی بروی اول مبدا را مشخص کن، آقای مهندس آمد و آن آدرس خودمان را به خودمان داد ما در سورهی حمد همیشه میخوانیم و از خدا میخواهیم که جزء وَلَاالضّالّیِن نباشیم یعنی جزء گمراهان نباشیم و مثل شنهای صحرا که در کتاب ۶۰ درجه بیان کرده، نباشیم که فقط بچرخیم و ندانیم که به کدام سمت حرکت میکنیم. آقای مهندس خودِ من را به خودم نشان داده است به من گفت من کی هستم کجا هستم کجا باید بروم مبدا و مقصد من کجاست و آدرس خودم را به خودم داد و من با همین آدرس دادن، فهمیدم که باید چکار کنم و چگونه زندگی خودم را بسازم.
چند وقت پیش در اصفهان بیش از هزار نفر از دکترها و روانشناسها برای همایشی آمده بودند و کسانی که اصلأ بچههای کنگره و مصرف کنندگان را قبول ندارند و در آنجا، مهمانِ بچههایِ کنگره بودند یعنی همه کاره و برنامه ریز همایش، بچه های کنگره بودند. کنگره به ما عزت و کرامت داد و آن برچسبهای اجتماعی که به ما زده بودند را از ما برداشت، همه را از من گرفت و به من شخصیت داد وقتی کسی وارد کنگره ۶۰ میشود اولین واژهای که به آن میدهند، مسافر و یا همسفر است یعنی به فرد، شخصیت میدهند. آقای مهندس خیلی انسان بزرگی هستند من خودم وقتی یک کاری را انجام میدهم برای مثال مغازهای میزنم یا این که راهنمای لژیون هستم همش از خودم تعریف میکنم که امروز خیلی خوب حرف زدم و خوب لژیون را اداره کردم ولی جناب مهندس دارند درباره سرطان تحقیق میکنند و علم کنگره۶۰ و انواع بیماریها دارند تحقیق میکنند ولی در حرفهایشان میگویند: من در این مسیر با همهی شما شریک هستم و این از بزرگی جناب مهندس است، ولی در مقابل من برای کنگره چکار کردهام؟ اصلأ نمیشود بیان کنی که من برای کنگره چکار کردهام، و همین که به کنگره آسیب نزنم و مشکلی ایجاد نکنم، کافی است.
من در هر جایگاه خدمتی که هستم حرفی نزنم که کسی از من ناراحت شود و باعث آسیب به فردی بشوم و اگر در جایگاه مرزبانی یا ایجنتی هستم کارم را به نحو احسن انجام بدهم، در وادی پنجم میخوانیم برای این که به تزکیه و پالایش برسیم لازم نیست کار خاصی انجام بدهیم، فقط ضدارزشها را انجام ندهیم. من اگر میخواهم در کنگره باشم و بمانم و خدمت کنم بایستی کار اشتباهی انجام ندهم، وارد حاشیه نشوم، من همین کار را انجام بدهم بزرگ ترین کار است و اینکه حس و حال کسی را خراب و بد نکنم و بتوانم در سفر اول درست سفرم را انجام بدهم، در سفر دوم، درست خدمت بکنم و در مسیر حرکت کنم.
ما که در این جا دور هم نشستهایم، پناه همهی ما کنگره است، ما هر چه بیرون دغدغه داشته باشیم وقتی وارد کنگره میشویم کاملاً فراموش میکنیم و اولین نفری را که در آغوش میگیریم انگار از آن دنیا کاملاً خارج شدیم و این فضای امن به منابع مالی احتیاج دارد به یک سری آدم که حمایت کنند، همان افرادی که قبلاً آمدند و چراغ را روشن کردند، کسانی که آمدند کمک کردند و هزینه کردند و آمدند و ماندند که من الان در این مکان بیایم، الان من هم باید همان کار را انجام بدهم من هم باید زکاتش را بدهم چیزی که من خودم چند سالی در کنگره دیده ام هرجایی که ناشکری کردم، هر جایی که سپاسگزاری نکردم، هر جایی که یک کاری میتوانستم انجام بدهم و انجام ندادم اندازهی خودم، اندازهی یک نفر، و الان که سبد قانون یازدهم است اندازه یک نفر، دنوری است اندازهی یک نفر، پهلوانی است اندازه ی یک نفر، نشان بی نشانی است یا بیشتر، اگر من به اندازهی خودم انجام ندادم شاید آن برداشتی که باید میکردم و آن حال خوب را به خانه نبردم. پس، اندازهی آن چیزی که دریافت میکنیم پرداخت کنیم، اندازهی آن چیزی که کنگره برای ما گذاشته و ما از آن استفاده کردیم، با کلام، با قدم با کَرَم با پولمان و با هر چیزی به فکر کنگره باشیم انشاالله بتوانیم همهی ما در مسیر کنگره و در اهداف آقای مهندس به اندازه یک سر سوزنی قدم برداریم و انشاالله بتوانیم کنار هم روزهای خوبی داشته باشیم.
گروه سایت نمایندگی اروند آبادان
تایپ مطلب: مسافر امین لژیون یازدهم، مسافر علی لژیون چهارم
ویرایش مطلب: مسافر حسین لژیون چهارم
عکس: مسافر امین لژیون یازدهم
ارسال مطلب: مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
173