اولین جلسه از دور پنجاه و دوم کارگاههای آموزشی کنگره ۶۰؛ ویژه آقایان همسفر در نمایندگی آکادمی، با استادی همسفر محمدرضا، نگهبانی همسفر بهنام و دبیری همسفر محمدجواد، با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من»، پنجشنبه ۲7 دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خاصیت کنگره این است که امثال من به اینجا بیایند و آموزش بگیرند. این روش کنگره است که من محمدرضا با نگهبان نظم شروع کنم و یاد بگیرم تا به این نقطه برسم. از آقای مهندس، استاد امین و خانوادهٔ محترمشان که این بستر را فراهم کردند، تا من محمدرضا در این بستر از تاریکیهایی که پیش از آمدن به کنگره داشتم خارج بشوم بسیار تشکر میکنم.
برای اولین بار که میخواستم به کنگره بیایم با آقای حشمت جعفری تماس گرفتم. گفتم: دکتر حشمت کجا تشریف دارید؟ گفتند: مشکلت چیست پسرم؟ گفتم: پسرم مواد مخدر مصرف میکند و... گفت: اگر پسرت مصرف میکند بگذار مصرف کند. پس از آن به شعبه ارتش رفتیم؛ در آنجا همه لباس سفید پوشیده بودند و دست میزدند. آن دیدگاه و تفکری که من محمدرضا تا آن روز داشتم کجا و اکنون کجا؟
قبلاً این تجربه را در لژیون بازگو کرده بودم؛ خب آنقدر در تاریکی بودم که در نقطهای پسرم را تا لبهٔ مرگ هم فرستادم. آن شب مسافرم متادون خورده بود و در کنار آن قرص خوابآور هم به او دادم و بعد از آن اورژانس هم آمد و او هم یک آمپول به او تزریق کرد؛ در همان نقطه بود که داشت از دنیا میرفت.
این خواست خداوند بود و با تماسی که با آقا حشمت گرفتم مسیر کنگره جلوی پایمان قرار گرفت. من هنگامی که در لژیون حاضر میشدم، مینشستم و بعد از چند دقیقه میگفتم که کار دارم و باید بروم؛ واقعاً کاری نداشتم و تنها بهانه بود؛ اینگونه نیروهای منفی انسان را میکشند و میبرند! این خاصیت نیروهای منفی است که انسان را از صراط مستقیم خارج میکنند.
خب من سفر خودم را آغاز کردم و مسافرم هم آرامآرام وارد کنگره شد و سفر خودش را انجام داد. خدا را شکر به نتیجه رسید و به آن آرامش دست پیدا کرد.
دو، سه روز پیش برای خانمم تعریف میکردم و خدا را صدهزار مرتبه شکر میکردم. آن شبهایی را یادم میآمد که در شهرکی که زندگی میکنیم به دنبال مسافرم میگشتم؛ سپس به او زنگ میزدم، آدرس را میگرفتم و او را تعقیب میکردم. یک شب هنگامی که او را دنبال میکردم، در حال موتور سواری بودند و در یک ایست بازرسی به آنها رسیدم؛ در آن موقع برخوردی با آنها داشتم که ممکن بود هم خودش مسدوم بشود و هم آن شخصی که همراهش بود آسیب ببیند. من آن موقع چه قدر در تاریکی بودم؟ چه قدر ناآگاه بودم؟ من محمدرضا از آن تاریکی و به قول معروف ظلمات آمدم و به این نقطه رسیدهام.
ابتدا برای مسافرم آمدم و با خود گفتم: بروم که مسافرم به درمان برسد و راحت بشویم. آمدم و متوجه شدم که بازی چیز دیگری است. تمام مشکلات به خود من محمدرضا برمیگردد. من خودم سراسر ایراد هستم! اکنون دنبال ایراد در مسافرم میگردم؟ تمام دردسرها و مشکلاتی که پیش میآمد، به گردن مسافرم میانداختم؛ درصورتیکه خود من مقصر آنها بودم. من حتی نمیدانستم چگونه با او صحبت کنم. او چینی صحبت میکرد و من ترکی با او سخن میگفتم.
خب خدا را شکر آموزش گرفتیم و متوجه شدیم که باید با هم دیگر هم زبان بشویم. او زبان چینی یاد گرفت، من هم رفتم زبان چینی یاد گرفتم.
کنگره تمام این موارد را به من بخشیده است. حالا من با این آرامشی که دارم، در این جایگاه نشستهام و حرف میزنم. از کجا آموختهام؟ از کنگره آموختهام. از تمام راهنمایانی که اینجا حضور دارند یاد گرفتهام. از تکبهتک شما همسفران عزیز یاد گرفتهام. از مسافرانی که در جلسات شنبه هستند و حضور دارند یاد گرفتهایم. ما در قبالش چهکار کردهایم؟ من محمدرضا بهعنوان یک همسفر موظف هستم این آموزشها را عملیاتی کنم. من تا زمانی که در این جایگاهها بهعنوان دبیر و نگهبان قرار نگرفته بودم، درک و فهم واقعی را نداشتم که باید چه کاری را انجام دهم. هر یک از شما با مشارکتی که میکنید، یک روزنهای را در وجود انسان دیگری باز میکنید؛ حال تصور کنید بیست الی سی نفر با تفکر گوناگون نظرات خودشان را در رابطه با یک موضوع بیان کنند. این باعث میشود که ما رشد کنیم و شکوفا بشویم. من در این نقطهای که قرار دارم، موظف هستم به کنگره خدمت کنم؛ چه خدمت مالی و چه خدمت معنوی.
اشخاصی که پیش ما در کنگره حضور داشتند این بستر را برای ما فراهم کردند. ما هم وظیفه داریم این بستر را بهتر و احیا کنیم تا آیندگان بتوانند استفاده کنند. خودمان باید سعی کنیم در لژیون سردار، کلاسهای آموزشی و فعالیتهای ورزشی شرکت کنیم. هر کسی با کوچکترین قدمی که برمیدارد میتواند به کنگره خدمت کند.
رهایی ۳۰سیدی:
مراسم اعلام رهایی ۳۰ سیدی راهنمای تازهواردین همسفر محمد انجام گرفت. ضمن تبریک به ایشان و راهنمای محترمشان همسفر مهراد برایشان جایگاههای خدمتی بالاتری را آرزومندیم.
در ادامه تقدیر و تشکر نگهبان و دبیر جدید از نگهبان و دبیر دوره قبل صورت گرفت. با آرزوی موفقیت روز افزون برای تمام عزیزان.
تایپ و ویراستاری: همسفر یوسف (لژیون چهارم)
تصویربردار: همسفر علی (لژیون ششم)
تهیه و تنظیم: سایت همسفران آقا، نمایندگی آکادمی
- تعداد بازدید از این مطلب :
117