English Version
This Site Is Available In English

تولد یک‌سال رهایی مسافر حمید با راهنمایی مسافر رسول

تولد یک‌سال رهایی مسافر حمید با راهنمایی مسافر رسول

تولد اولین سال رهایی مسافر حمید در نمایندگی شفا ۲۷ دی‌ماه به راهنمایی مسافر رسول برگزار گردید.

اعلام سفر مسافر حمید:

سلام دوستان حمید هستم مسافر، با ۲۰ سال تخریب وارد کنگره شدم با انواع آنتی‌ایکس‌ها، هروئین، کراک، شیشه، تریاک، شیره، قرص و الکل، آخرین آنتی‌ایکس مصرفی شربت متادون، ۱۰ ماه و ۱۵ روز سفر کردم به روش دی اس تی، داروی درمان شربت اوتی، با راهنمایی مسافر رسول لژیون نهم نمایندگی شفا، ورزش در کنگره بسکتبال، در ادامه سفر نیکوتین داشته‌ام به راهنمایی مسافر رضا لژیون یکم ویلیام وایت نمایندگی شفا، رهایی از بند نیکوتین و مواد یک سال و ۹ ماه.

آرزوی مسافر حمید:

امیدوارم تخریبی که من داشته ام را هیچ‌ مادر و همسفری نبینند.

سخنان راهنما مسافر رسول:

سلام دوستان رسول هستم مسافر، جشن یک سال رهایی مسافر حمید عزیز را در خدمت شما دوستان هستیم، خیلی خوشحالم که در این جشن حضور دارم و دورهم این لحظات خوب را تجربه می‌کنیم. حمید عزیز با حال خیلی آشفته و مشکلات فراوان سر لژیون من آمد ولی مسیر درمان را به شکلی بسيار زیبا سپری کرد و پای کار هم ایستاد، وقتی در مورد مشکلات خود راهنمایی می‌گرفت و فرمانی به او داده می‌شد بسیار فرمان بردار بود و انجام می‌داد، اینگونه بود که  به نتیجه خوبی هم رسید.

بال پروازی که از سفر اول تا به اینجا به نظر من خیلی به حمید عزیز کمک کرد حضور پررنگ همسفر ایشان بود، اگر همسفر ایشان نبودند کار برای حمید خیلی سخت می‌شد. کیفیت سفر خیلی مهم است و بال پرواز حمید در سفر اول و دوم همسفر ایشان بود. ما باید در نظر داشته‌ باشیم اگر که بخواهیم و حرکت کنیم صدای پای استاد را می شنویم و این صدا فقط آمدن صدای راهنما یا استاد دژاکام نیست، این صدا را می شود در هر لحظه و هرجایی شنید کافی است گوش دل را باز کنیم، بشنویم و آموزش بگیریم.
برگ درختان سبز هر ورقش دفتریست، معرفت کردگار.

سخنان مسافر حمید:

سلام دوستان حمید هستم مسافر، اگر بخواهم به گذشته نگاه کنم با مصرف شیشه، کریستال و آنتی‌ایکس‌های قوی دیگر همیشه حال خرابی داشتم و در توهم بودم، یادم می‌آید به بهانه گاز زدن خودرو برای مصرف مواد می‌رفتم و در صف پمپ گاز می‌ایستادم، مصرف می‌کردم و گاهی خوابم می‌برد وقتی از خواب بیدار می‌شدم گاهی ساعت‌ها گذاشته بود. وقتی توهم می‌زدم نصف شب درب خانه همسایه‌ها می‌رفتم و به آنها می‌گفتم برویم ورزش صبحگاهی، در این هنگام خانواده‌ام روی پله‌ها می‌نشستند و فقط به حال من گریه می‌کردند. هیچ چیز سخت‌تر از آن نیست که مادرت جلوی پایت زانو بزند و بگوید در این دنیا چیزی نتوانست کمر من را بشکند جز آنکه به من گفتند فرزندت معتاد است و مصرف می‌کند، وقتی مادرم جلوی پایم زانو زد برای من بسیار سنگین بود و باعث شد تلنگری به من زده شود.
از تخریب‌های شیشه و کریستال گفتم تا یک سفر اولی بداند که پای به مکان واقعاً خوبی گذاشته و اگر بخواهد مطمئناً به حال خوب و درمان می‌رسد. کنگره خیلی چیزها به من داد امید زندگی و حیات دوباره را من عطا کرد، در گذشته یا خواب بودم یا از مصرف زیاد شیشه یک هفته بی‌خواب و هیچگاه تعادل نداشتم و در این دنیا نبودم. اگر جایی از بدنم زخمی برمی‌داشت هنوز جایش خوب نشده زخم بعدی ایجاد می‌شد و همیشه زخم‌هایم عفونت داشت و همه این‌ها از مصرف مواد شیمیایی بود.
در کنگره چیز مهم دیگری که آموختم صبر و تلاش بود، من در گذشته از لحاظ مالی زندگی خوبی داشتم، ولی بعد از ورود به کنگره و سفر به خاطر اینکه دیگر سمت مواد نروم کار قبلیم را کنار گذاشتم و کار جدیدم با حقوق اندک و در حد گذران زندگی بود. در هنگام گل‌ریزان‌ها من خجالت می‌کشیدم چون دوست داشتم با تمام وجودم مبلغ سنگینی را کارت بکشم ولی نمی‌توانستم، صبر کردم آقای مهندس می‌گویند وعده خدا دروغ نیست و خدا را شکر کم‌کم مسیر برای من باز شد و من به سمت نور و امید در حرکت هستم. امیدوارم امسال من و همسفرم در گل‌ریزان به بهترین شکل ممکن شرکت کنیم و این از برکت وجود کنگره است. من در کنگره عاشقانه و صادقانه خدمت می‌کنم حاضرم کفش‌های رهجوها را جلوی پایشان جفت کنم چون هرچه دارم از کنگره است، اعضای کنگره ۶۰ دقیقاً مثل خانواده من هستند و قدردان همه ایشان هستند چون آن‌ها به من عشق، امید و زندگی دوباره دادند‌. در انتها از راهنمای عزیزم آقا رسول و راهنمای ویلیامم آقا رضا شفیعی تشکر می‌کنم و در نهایت از همسفر عزیزم و راهنمای ایشان هم بسیار متشکرم.

سخنان راهنمای همسفر: 

سلام دوستان مریم هستم همسفر، این تولد را خدمت خانم مینای عزیزم، مسافر محترم‌شان، راهنمای گرامی آقا رسول که امروز به شعبه خودشان تشریف آوردند، فرزندان گل این خانواده و اعضای نمایندگی تبریک می‌گویم. ما ضربه‌های زیادی از اعتیاد خوردیم، خدا را شکر که امروز در مکان درستی مثل کنگره هستیم، اما فقط در کنگره بودن کافی نیست اینکه چه‌طور هستیم و چه‌کار می‌کنیم مهم است. استاد امین عزیز در سی‌دی شناور می‌فرمایند گاهی ما این‌قَدَر دست و پای بیهوده می‌زنیم که فقط به خودمان و دیگران رنجی را تحمیل می‌کنیم و یا مثل سنگ به کف آب می‌رویم.

ما به کنگره آمدیم که درست راه رفتن و حرکت کردن را یاد بگیریم، ما بهتر از هر کسی خبر داریم که در کنگره چه اتفاق‌های بزرگی میفتد، کمترین کاری که کنگره برای ما انجام داده درمان اعتیاد است و ما باید این مسئله را حس کنیم تا خدای ناکرده درگیر آفت ناسپاسی نشویم. کنگره با همه ما در بدو ورود با احترام و تکریم رفتار کرد، امکانات را در بهترین حالت در اختیار ما گذاشت، ما را با خودمان، انسانهای دیگر و جهان آفرینش آشتی داد، به من فرصت خدمت و اجازه تغییر داد، آرامش و شجاعت را به زندگی بخشید، همه این‌ها را کنگره برای همه‌ی ما به ارمغان می‌آورد.
ما هم باید بهم فرصت دهیم و به یکدیگر اعتماد داشته باشیم، اگر تاره وارد هستیم صبوری کرده و قضاوت نکنیم، اگر سفر اولی هستیم مسافر و همسفر کنارهم و به‌هم نزدیک و همراه باشیم. اگر سفر دومی هستیم بیشتر تلاش کنیم و از طوفان‌ها و سختی‌ها نترسیم، این‌ها سنجش ریشه‌های ما هستند. خدمت کنیم، دقیقا همین خدمتگزار بودن نقطه قوت در خانم مینای عزیزم و مسافر محترم‌شان است، به‌قول استاد درخت که درست رشد کند و تنومند شود سر از باغ بیرون می‌آورد و این مصداق این دو عزیز است.

سخنان همسفر:

سلام دوستان مینا هستم همسفر حمید، من با خودم فکر می‌کردم که برای تولد چه بگویم؟ وقتی به این مسأله فکر کردم با خودم گفتم از گذشته صحبت نمی‌کنم، چون گذشته با تمام مشقت‌ها، رنج‌ها، دردها، سختی‌ها و صبوری یک هدیه بزرگ برای من داشت به نام خانواده بزرگ کنگره ۶۰، کنگره ۶۰ مسیر سبزی است تا من بتوانم از آن همه خشم، ناامیدی و ترس فراوانی که داشتم عبور کنم. بال‌های من که شکسته بود، دوباره پرواز کردن را به من یاد آوردی کرد و من در کنگره آموختم که مشکلات لعنت خداوند نیستند بلکه رحمت خداوند هستند. امروز نمی‌گویم همه چیز خیلی عالی و بدون سختی و مشکلات است نه! چه بسا مشکلات بیشتر هم شده، ولی من امروز یاد گرفتم که چگونه مشکلاتم را با تفکر و از راه درست حل کنم، ابتدا گره‌ها را از وجود خود باز کنم و دوربینم را روی خود تنظیم کنم تا اول خودم اصلاح شوم.
خدا را شکر می‌کنم که دخترم در سن ۱۸ سالگی وارد کنگره شد و مسیر درست زندگی کردن را پیدا کرد و آینده اش بیمه شد. همیشه از راهنمای خودم این  جمله را می‌شنوم که رودخانه هیچ وقت به عقب باز نمی‌گردد، رودخانه سنگ‌ها و سنگلاخ‌ها را از سر راه و مسیرش برمی‌دارد تا به دریا برسد. من در کنگره بزرگ شدم و درس زندگی آموختم. در کنگره سه راهنمای بسیار عالی پیدا کردم، راهنمای مسافرم آقای رسول بختیاری، مسافر بزرگوار خودم خانم مریم عزیز که وقتی من پر از درد و زخم بودم دستهایم را گرفتند و من را از تاریکی و پیله تنهایی بیرون آوردند و من را در کنگره ماندگار کردند. از راهنمای لژیون تغذیه سالم سرکار خانم اعظم عزیزم که در سایت هم در خدمت ایشان بودم و بسیار از این بزرگوار آموختم تشکر می‌کنم.
در آخر تشکر می‌کنم از جناب آقای مهندس و خانواده محترم ایشان، ایجنت و مرزبانان این دوره و سه دوره گذشته، الخصوص همسفر زهرا رونده و همسفر زهرا عادلی مرزبانانی که هنگام ورود من به کنگره با آغوش گرم این عزیزان رو به رو شدم.

مرزبان خبری: مسافر علی اصغر

تایپ؛ مسافر مصطفی لژیون 18
عکس؛ مسافر مجتبی لژیون ۱۹ و علیرضا لژیون ۷
تنطیم و ارسال؛ مسافر 
امید لژیون 14

 

 

 

 

 

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .