به نام پدر، پدرم به وجودت افتخار میکنم و میدانم که با وجود سن بالایی که داشتی اما سفر کردی. سفری از جنس عشق، محبت، دوست داشتن و این رهایی برای من تولدی دوباره بود. به سالها قبل که فکر میکنم قلبم درد میگیرد، به زمانیکه کنارم نبودی، در اعتیاد غرق و در ظلمت و سیاهی بودی، وقتی کودک بودم و به محبت و دستان پر مهرت نیاز داشتم، تو کنارم نبودی؛
البته پدر بدی نبودی بسیار نیز مهربان بودی اما اهریمن پلید تو را از من ربوده بود. سالها گذشت، برگشتی اما خیلی داغون شده بودی، وقتی دیدمت قلبم لرزید؛ پدرم غول اعتیاد تو را بسیار بیمار و نحیف کرده بود اما من جنگیدم تا تو را دوباره شاداب کنم و به زندگی برگردانم؛
هزاران راه را رفتم و برای رهایی از تاریکی اعتیاد تلاش کردم اما نشد و من غمگینترین دختر دنیا شدم. زیرا نمیتوانستم به عزیزترین فرد زندگیم کمک کنم تا به زندگی برگردد؛ فقط به معجزه فکر میکردم زیرا تخریب پدرم خیلی زیاد بود. من برای پدرم حرکت میکردم و از پروردگار مهربانم کمک و معجزه میخواستم که آن معجزه در زندگی ما اتفاق افتاد، بله معجزهای به نام کنگره۶۰. اذن ورود ما به کنگره صادر شد که تو به عنوان مسافر و من هم با افتخار در جایگاه همسفری تو انتخاب شدم.
پدرم با گذشت زمان، سختیهایی که کشیدم و با فرزند بیماری که داشتم اما تو را در این مسیر تنها نگذاشتم؛ مانند یک مادر هوای تو را بعد خداوند داشتم. روزها گذشت تا روز موعد فرا رسید، بله روز رهایی تو از دستان مردی پاک سرشت، مردی از جنس پدر، مهربانی از چشمان پر مهرش مشخص بود، رهایی تو را به من هدیه داد و من دختر بچهای شدم که تازه متولد شده و دستان پر مهر پدرش را حس کرده است.
پدرم از خداوند برایت عمری با عزت خواستارم و انشاءالله سایه تو بعد خداوند همیشه بالای سر من باشد زیرا من در زندگی تو را خیلی کم داشتم. خدا را برای این رهایی شیرین و دلچسب شکر میکنم. در آخر از خدای مهربان و جناب آقای مهندس دژاکام بسیار سپاسگزارم برای ایجاد کنگره۶۰، مکانی که پدران ما را به ما برگرداند. از راهنما خودم همسفر معصومه که همیشه قدردان محبتهای او هستم، سپاسگزارم.
نویسنده: همسفر مهرانگيز رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون شانزدهم)
رابط خبری: همسفر کبری رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون شانزدهم)
ویراستار و ثبت: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر فریده (لژیون پانزدهم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
246