English Version
This Site Is Available In English

هرچه که به‌دست آورده‌ایم ذره‌به‌ذره‌اش را پرداخت کرده‌ایم

هرچه که به‌دست آورده‌ایم ذره‌به‌ذره‌اش را پرداخت کرده‌ایم

خواسته درونی مطرح نيست ما فقط يک خواسته‌ داريم و آن هم اين است كه خود را از دست نيروهای شيطانی‌مان خلاص كنيم؛ از مواد رها شویم و بعد تازه برسيم به نقطه صفر.

استاد امین در سی‌دی علم(۱) و سی‌دی علم(۲) می‌گویند؛ بايد خودمان مسئله مواد را حل کنیم؛ ولی ادامه‌ این مطالب مربوط به سفر دوم می‌شود و مسئله خيلی مهمی است؛ چون من خود با اين مطلب خيلی درگير بوده‌ام و مدام دنبال خواسته‌هايم می‌رفتم. از اين شاخه به آن شاخه، از اين مطلب به آن مطلب و انرژی خيلی زيادی را تلف می‌كردم و اين يک جور حقه‌ بود. قياس به آن مطالبی كه گفته می‌شود که می‌تواند جلوی انسان را بگيرد. ما بايد اين نكته را هميشه با خودمان داشته باشيم؛ چه در نقطه ضعف قرار بگيرم و چه در نقطه قوت، بايد بدانيم كه انسان آن چيزی را كه به‌دست می‌آورد شامل توانایی و ناتوانی فرقی نمی‌كند، آن چيزی هست كه خود با دستان خودش فراهم كرده است و تا اين‌جا برای خودش به‌وجود آورده است.

اگر انسان به درجه خيلی بالايی می‌رسد؛ حالا شما ببينيد انسانی که در يک كار خيلی موفق می‌شود و خوب سخنوری می‌كند؛ اما نيروهای تخريبی  در ذهن انسان می‌آیند و مرتب القاء می‌كنند که ببين تو چطور زحمت كشيدی و هیچ نشدی و نتوانستی بدون یک ذره كاركرد به نتيجه برسی؛ پس عدالتی وجود ندارد؛ پس خداوند عدالت برقرار نمی‌كند. تو زحمت می‌كشی و به هيچ نتيجه‌ای نمی‌رسی. اين موضوع می‌تواند در انسان حسادت و درادامه نفرت را به‌وجود بياورد؛ ولی وقتی بدانيم كه هر چيزی را كه به‌دست آورده‌ايم دقيقاً ذره‌به‌ذره‌اش را پرداخت كرده‌ايم چه ما و چه آن شخص، آن‌وقت از آن قياس‌ها جدا می‌شويم و نيروی‌مان متوجه خودمان می‌شود و آن‌وقت می‌گوییم كه او سریع ياد می‌گيرد؛ چون بهایش را پرداخت كرده است؛ هيچ اشكالی ندارد من هم بهایش را پرداخت می‌كنم، من هم زمين وجودي‌ام را هموار می‌كنم، من هم آن موانع را از وجود خود پاک می‌كنم و بعد در‌ادامه من هم در آموزش و يادگيری توفيق حاصل می‌كنم.

مطلب ديگر اين‌كه خواسته‌ای كه ما در وجود خودمان داريم خيلی شرط است؛ يعنی اين‌كه يک انسان شايد از خداوند خواسته‌اش اين باشد كه در يك زمينه‌ای مهارتی را به‌دست بياورد مثلاً يک نفر از خداوند می‌خواهد به درجه استادی برسد و یک نفر می‌خواهد مفاهيم‌ را تا آخرش درک كند؛ اگر بخواهم در زمینه علم مثالی بزنم؛ شناخت‌ ما مرتبه‌به‌مرتبه است. يک موقع ما در مسئله علم معلم دبستان می‌شویم؛ يک‌موقع در مسئله علمی قدر بيشتری پيشرفت می‌كنيم و معلم راهنمایی يا دبيرستان، يا استاد دانشگاه و يا استاد استادان دانشگاه می‌شویم. كاشف قوانين علمی می‌شویم و نه‌تنها به استادها درس می‌دهيم؛ بلكه قوانين را به آن علم اضافه می‌كنيم. همه كسانی‌كه در اين مطلب كار می‌كنند همه‌شان بايد علم را ياد بگيرند؛ چه آن كسی كه به دبستانی ياد می‌دهد و چه آن‌كه به استاد دانشگاه درس می‌دهد، همه اين‌ها بايد علم را كسب كنند.

آن كسی كه می‌خواهد به استاد دانشگاه درس بدهد خيلی بايد خبره باشد، او بايد جزئيات بيشتری را پيدا كند و بايد خيلی زوايای ديگری را هم ببيند، بايد در علم بيشتر فرو برود و آن كسی كه می‌خواهد قوانين جديدی را به علم اضافه كند حتی از اين مرحله هم بايد بيشتر برود؛ يعنی خيلی چيزها را در درون خودش تجربه كند و خيلی سختی‌ها را تجربه كند تا به مرحله كشف‌و‌شهود برسد. حالا اگر يك نفر خواسته‌اش اين باشد كه به مرحله كشف‌وشهود برسد و یا مرحله آموزش استادی آيا آموزش اين دو نفر با هم يكسان است؟ نه. آيا مسيرهایی كه اين دو نفر با هم طی می‌كنند يكسان است؟ نه. تا يک جاهايی شايد مشترك باشد ولی از يک جايی به بعد مسئله عوض می‌شود. آن شخص بايد برود و  زمان خيلی بيشتری بگذارد؛ شايد به مرحله كشف برسد و مجبور باشد پنجاه سال زمان بگذارد؛ شايد به يك دوره از زندگی‌اش هم اكتفا نكند و چند دوره از زندگی بياید و اين را ذره‌ذره پيدایش کند؛ ولی يک نفر كه می‌خواهد معلم راهنمايی شود كافی است كه مثلاً تا مقطع فوق ديپلم درس بخواند و بعد هم دوره تربيت مدرسه را ببيند و بعدش هم در يك مدرسه‌ شروع به درس دادن کند.

پس خواسته ما در آن آموزش‌هایی كه طراحی می‌شود برای ما خيلی تعيين كننده است ولی چون ما خواسته‌هایمان را به‌خاطر نمی‌آوریم، يادمان نيست كه چه‌چيزی را خواسته‌ایم يا خواسته درونی‌مام چیست. وقتی كه در اين حيات با مسائل و موانع روبه‌رو می‌شويم و سريع قياس می‌كنيم و بعد حالمان بد می‌شود؛ اين مسئله خواستن را هم در كنار مطلب ديگر بگذارید تا قياس كردن كاملاً برای‌مان مرتفع شود. البته من اين‌جا وقتی می‌گویم قياس كردن به مفهوم اين است كه ما بخواهيم يک مطلب علمی را بسنجيم مثلاً ما ممكن‌است يک خط‌كش را با يک خط‌كش ديگری مقايسه كنيم. يک خط‌كش استاندارد به ما داده‌اند و می‌گویند يک متر استاندارد است. ما يک خط‌كش ديگر هم برمی‌داريم که آن هم يك متر است و ما آن را با این مقايسه می‌كنيم؛ آيا اين هم يك متر استاندارد است يا خیر.

نویسنده: همسفر زهرا.الف رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
رابط‌خبری: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ارگ کرمان

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .