سایت همسفران دکتر علیرضا گفتوگویی را با همسفر شهین رهجوی راهنما همسفر نجمه از لژیون پانزدهم ترتیب داده و از صحبتهایشان بسیار آموزش گرفتیم. در ادامه، نگاه زیبای شما را به خواندن آن دعوت میکنیم؛ امیدواریم که مورد توجه قرار گیرد.
لطفاً خودتان را به رسم کنگره۶۰ معرفی کنید.
سلام دوستان شهین هستم، یک همسفر؛
مسافر من هم با بیست و سه سال تخریب و آنتیایکس مصرفی شیشه، هروئین، سورچی وارد کنگره شد. یازده ماه و سیزده روز سفر کردیم به روش DST همراه با داروی OT، با راهنمایی مسافر هوشنگ و همسفر نجمه. در حال حاضر هفت سال و شش ماه و هفت روز است که با دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستیم. ورزش در کنگره والیبال است.
همیشه قبل از کنگره به دنبال باز پس گرفتن بودیم؛ اکنون با آموزشهای ناب کنگره و آرامش درونی در تلاش، تکاپو و کمک به این سیستم هستیم. به نظر شما این انگیزه از چه چیزی نشأت میگیرد؟
زمانی که وارد این بهشت زیبا شدم مرا با آغوش باز پذیرفتند و با مهر و محبت به من تشنه، آموزش دادند. در کنگره زخمهایم را التیام بخشیدند، به صحبتهایم گوش سپردند و در ادامه اجازه مشارکت به من دادند. با کاربردی کردن آموزشها انگیزهام قویتر میشد تا من نیز به انسانهایی که از همه جا طرد شدهاند یا از ناامیدی رنج میبرند، خدمت کنم. اکنون خواسته قوی دارم تا عصاره جانم را نثار افراد دردمند نمایم و همینطور که دیگران کاشتند و من بهرهمند شدم، من هم به همین زیبایی بکارم تا دیگران استفاده کنند.
همانطور که میدانیم کنگره کمک مادی، معنوی و علمی در تمام جهات زندگی به ما داشته است، لطفاً کمی از تاثیراتی که این سیستم در زندگی شما داشته است توضیح دهید؟
قبل از ورود به کنگره همیشه خواستهام این بود که مسافرم درمان شود؛ زیرا کل دنیا میگفتند مصرف شیشه درمان ندارد و این موضوع همه جا باعث بدنامی و حقارتمان بود. کنگره مسافر عزیزم که عاشقانه دوستش دارم و از مصرف مواد مخدر رنج میبرد و کاری نمیتوانستم برایش انجام بدهم را به خانوادهمان باز گرداند؛ همچنین عشق، مهر، محبت، تفکر سالم و مهمتر از همه آدرس خودم را به خودم نشان داد. اینجا متوجه شدم که چقدر باارزش هستم؛ زیرا خودم را فراموش کرده بودم و مرده متحرکی بیش نبودم. در حال حاضر برای جسم، روح و روانم بسیار ارزش قائلم و خودم را بسیار دوست دارم؛ همچنین اجازه نمیدهم افکار و اندیشههای مخرب زندگیام را خراب کند. همیشه آرزو داشتم شبها بتوانم راحت بخوابم؛ زیرا از ترس توهمهای مسافرم که در اثر مصرف شیشه داشت نمیتوانستم به خواب بروم و اکثر اوقات با چشم باز و اضطراب میخوابیدم. در این سیستم اعتمادبهنفس از دست رفتهام برگشت و هنر درست زیستن را آموختم تا در آرامش زندگی کنم و تمام هستی را دوست داشته باشم؛ همچنین عاشقانه و خالصانه به تمامی هستی خدمت نمایم.
دستور جلسه شامل دو بخش است، لطفاً برداشت خودتان را در مورد این دستور جلسه به عنوان یک همسفر بیان کنید؟
من در قبال تمامی آموزشهای ناب کنگره مسئول هستم؛ زیرا هیچ کجا نمیتوانستم چنین آموزشهایی را دریافت کنم. در این مکان مفهوم انسانیت را متوجه شدم که یعنی بدون هیچ چشمداشت به همدرد خود کمک و یاری برسانم. زمانی که به این درک رسیده باشم کنگره برای من چه کاری انجام داده است، با جان و دل، عشق و محبت هر کاری که بتوانم برایش انجام میدهم. تمامی خدمتها به خودم درس و انرژی میدهد و اینجا باز هم کنگره به من کمک میکند. بنیان کنگره، جناب مهندس عزیز میفرمایند: بدون شک نمیتوانم ذرهای از چیزهایی که کنگره به من داده است را جبران کنم و به عنوان شاگرد آقای مهندس اگر هر خدمتی داشته باشم، سر سوزنی جبران نمیشود؛ ولی به هر حال دست از تلاش بر نمیدارم.
در تمامی مشارکتهایمان صحبت از این است که اگر کنگره نبود معلوم نبود ما کجا بودیم. به نظر شما این موضوع چه ارتباطی با این دستور جلسه میتواند داشته باشد؟
ارتباطش این است که بایستی از خودم جبران خسارت کنم و در این سیستم رهجوی فرمانبردار و قدرشناس باشم. به دیگر سخن یادم نرود از کجا به کجا رسیدم، چه راههایی را برای درمان مسافرم رفتیم و به بنبست برخورد کردیم یا از ناکجا آباد سر در آوردیم. من حاضر بودم تمام زندگیام را بدهم تا مسافرم درمان شود؛ پس بایستی سپاسگزار باشم و از جان و مال خودم بگذرم تا عزیزانی که در دام اعتیاد گرفتار شدهاند به رهایی و حال خوش برسند. انشاءالله با سعی، تلاش، کوشش و امید به حق بتوانم لبخند را بر لبهای مادران دردمند، همسران سرافکنده و فرزندان ناامید بنشانم.
بهترین کمکی که میتوانیم به کنگره داشته باشیم چیست؟
بالاترین خدمتی که میتوانم به عنوان یک رهجو داشته باشم این است که در مسیر کنگره جوینده راه باشم، قوانین و حرمتها را اجرایی کنم، سبد قانون یازدهم را حمایت نمایم و در لژیون سردار هر قدر در توانم است مشارکت داشته باشم.
کلام آخر؛
خدمت به خلق خداوند، عشق بلاعوض به خود. از جناب مهندس عزیز که پیرمراد هستند، صدایشان واقعاً جادو میکند و چنین بستری مانند پر قو برایمان فراهم نمودند، کمال قدردانی و تشکر را دارم؛ همچنین از خانواده محترمشان که پا به پای همسر و پدر، حرکت نمودند تا ما به این حال خوش برسیم سپاسگزارم و دستان پر از مهر و محبتشان را با تمامی عشق از صمیم قلبم میبوسم. از تمامی خدمتگزاران که در این مسیر خدمت میکنند، ایجنت نمایندگی، مرزبانها، راهنمایان و راهنمای خوبم همسفر نجمه کمال تشکر را دارم که اجازه دادند پشت سرشان راه بروم و آموزش بگیرم. از خداوند منان بهترینها را برای همه این عزیزان خواستارم.
طراح سؤال و ویرایش: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر مژگان (لژیون هشتم)
عکاس: همسفر نرگس رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون یازدهم)
ویراستار و ارسال: همسفر مریم نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دکتر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
339