English Version
This Site Is Available In English

کسی که خدمت انجام می‌دهد نباید منتی بگذارد

کسی که خدمت انجام می‌دهد نباید منتی بگذارد

جلسه نهم از دوره چهل‌وپنجم جلسات آموزشی‌ عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی خمین با استادی راهنمای محترم مسافر علی و نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری موقت مسافر محسن با دستور جلسه "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" در روز پنج‌شنبه ۲۷ دی‌ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۳۰ شروع به کار نمود.

سلام دوستان علی هستم مسافر.
در ابتدا خدا را شکر که در این جایگاه قرار گرفتم و از تمام خدمت‌گزاران کنگره تقدیر و تشکر می‌کنم و اما در مورد دستور جلسه اول، کمک من به کنگره و کمک کنگره به من است.
من در جایگاهی که نشسته‌ام یک پیام دارم و آن این است که اعتیاد درمان دارد و درمان قطعی دارد و فقط در کنگره ۶۰ این درمان اتفاق می‌افتد.
در مورد کمک من به کنگره هر چقدر که فکر کردم این شعر به ذهنم آمد که دانه فلفل سیاه و خال مه‌رویان سیاه، هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا. کمکی که کنگره به من کرد‌ه اصلاً قابل مقایسه نیست با کمکی که من می‌خواهم بکنم به کنگره، اگر بخواهم کمک کنگره را بگویم که چقدر بوده، اول باید عظمت اعتیاد را بشکافم و من اگر عظمت اعتیاد را نبینم عظمت رهایی را هم نمی‌توانم ببینم و باید قبل از کنگره خودم را ببینم و بدانم که چه بوده‌ام و الان که آمده‌ام کنگره چی شده‌ام و مجوز ورود تمام ما به کنگره ۶۰ ورود ما به تاریکی‌ها بود یا خودمان یا یکی از اعضای خانواده ما که الان این‌جا نشسته‌اند موجب شدند که ما الان این‌جا باشیم ما با گوشت و پوست و استخوان خودمان اعتیاد را چشیده‌ایم و خسارت‌های آن را درک کرده‌ایم و اعتیاد چقدر بنیاد خانواده‌ها را از هم گسیخت و چقدر بچه‌ها را در حسرت خیلی از چیزها گذاشت و ما چقدر دنبال ساقی رفتیم و چقدر جلوی او خم و راست شدیم برای یک سر مواد و شخصیت‌مان را زیر پا گذاشتیم. اگر بخواهیم از تخریب‌های مواد بگویم دنیایی حرف دارد و ما وقت‌مان بسیار محدود است. در دوران اعتیاد هنگامی که می‌رفتیم خانه و اعصاب نداشتیم و همه چیز را می‌خواستیم خرد و خمیر کنیم یعنی تعادل نداشتیم و اولین چیزی که کنگره به من داد تعادل بود و کنگره ۶۰ به من آرامش داد و کنگره به ما تعادل داد و ما خیلی چیزها را باید یاد بگیریم و کسی را داشتیم که بچه‌اش به مادرش گفته بود که به پدرش بگوید در مدرسه دنبالش نرود چون خجالت می‌کشد و کسی را داشتیم که می‌گفت من بهترین پول‌هایم را می‌دادم مواد و بچه‌ام در زمستان با کفش پاره می‌رفت مدرسه و تمام این‌ها تخریب‌های اعتیاد است و کنگره همه چیز به من داد و زندگی به من داد و حیات به من داد، جایی که می‌گوید مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم و کنگره ۶۰ به من همه چی داد. من چه جوری می‌خواهم بسنجم و با یک ذره خدمتی که در این‌جا انجام می‌دهم می‌خواهم بگویم من به کنگره کمک کردم و همه لژیونی که یواش‌یواش من را درمان کردند خیلی چیزها توی آن هست و کاهشی که ما انجام می‌دهیم و ذره‌ذره مواد را کم می‌کنیم، کجا بیرون از این‌جا می‌توانند یک‌ذره مواد را از یک نفر مصرف‌کننده بگیرند؟ تمام دنیا در مقابل اعتیاد ‌‌دست‌شان بالا رفت و گفتند که مرموز پیش‌رونده و لاعلاج می‌باشد و هیچ‌کاری نمی‌شود کرد ولی این‌جا می‌گوید که می‌خواهیم طوق بندگی را از گردن‌تان باز کنیم و می‌خواهیم که آقای خودتان باشید و کنگره ۶۰ جان تازه‌ای به ما داد و انرژی ما می‌باشد مثل لامپی که به یک منبع یا یک جریان وصل باشد و تا زمانی که وصل است نور دارد و چه آموزش‌هایی از این بهتر و اعتیاد روی جسم و روان و جهان‌بینی ما تاثیر گذاشت و روی هفت کالبد ما هم اثر گذاشت به خاطر همین می‌گویند اعتیاد با مرگ از بین نمی‌رود و در کنگره این‌ها درست شد و من آرامش گرفتم و خیلی چیزها و کجا غیر از این‌جا می‌شود این‌ها را به دست آورد؟ در کنگره طوق بردگی را از گردن‌مان باز می‌کنند در صورتی که در صراط مستقیم باشیم و خود خدا در سوره بقره گفته من خودم حافظ  کسانی هستم که می‌خواهند از ظلمت خارج و به سوی نور بروند و وعده خداوند دروغ نیست، اولین کاری که من مسافر می‌توانم در کنگره انجام دهم این است که رهجوی خوبی باشم یعنی این‌که بوی کنگره را به خودم بگیرم مثل کسی که می‌رود در کارگاه گلاب‌گیری و بوی گلاب می‌گیرد و وقتی که از این‌جا می‌رویم بیرون دیگر آن آدم سابق نباید باشیم و خیلی باید تغییر کرده باشیم، باید رفتار و کلام و همه چیز ما کنگره‌ای شده باشد و ما الگو هستیم پس اولین کاری که یک مسافر می‌تواند انجام دهد این است که رهجوی خوبی باشد و کسی که خدمت انجام می‌دهد نباید منتی روی سر کسی بگذارد و اگر خدمت می‌کند به خودش خدمت می‌کند.
در مورد دستور دوم جلسه جشن تولد یک‌سال رهایی مسافر اسماعیل که ابتدا به آقای مهندس و خانواده محترمش و کلیه اعضای کنگره ۶۰ تبریک می‌گویم.
آقای اسماعیل از همان ابتدا با تمام سختی‌ها آمد و با مشکلات آمد و تحت آموزش قرار گرفت و چون فرمان‌بردار بود و گوش داد پس به حال خوش دست پیدا کرد و همیشه سی‌دی‌ها را سر وقت می‌نوشت و به تعادل رسید.
از این‌که به حرف‌های من گوش کردید ممنونم.

سلام دوستان اسماعیل هستم مسافر.
در ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان بسیار تشکر می‌کنم و از اعضای کنگره بسیار سپاس‌گزاری می‌کنم و از ایجنت قبلی آقای بهرام و از ایجنت فعلی آقای مهران و از مرزبانان و نگهبان و تمام خدمت‌گزاران کنگره ۶۰ و هر کسی که بستر را برای من فراهم نمود تشکر می‌کنم و همین‌طور از پهلوان مهتاب و خانواده محترم‌شان که بسیار برای من پشتوانه بودند تشکر می‌کنم و همین‌طور از همسرم که خیلی مرا همراهی کرد تشکر می‌کنم و از همان زمان من دچار انزوا شدم و با سختی‌ها آمدم جلو و من این‌جا شکر می‌کنم از همسرم و خانواده محترمش که حتی در زمان مصرف مرا تنها نگذاشتند و من با لطف خدا با کنگره آشنا شدم و این‌جا خیلی لذت می‌برم و عشق و محبت را این‌جا آموختم و من خودم را بیش‌تر شناختم. این‌جا برای من خیلی خوب می‌باشد و با تسلیم کامل آمدم و لطف آقای مهندس و خانواده‌اش مرا پشتیبانی کرد و من به حال خوش رسیدم و آرزوی بزرگ من این است که بتوانم خدمت کنم و کسی را به رهایی برسانم.
از این‌که به حرف‌های من گوش کردید ممنونم.

صحبتهای راهنمای همسفر:

‌‌ سلام دوستان مهتاب هستم یک همسفر.

خدا را شاکر و سپاسگزارم که اذن و اجازه داد که امروز در چنین روز زیبایی در جمع شما دوستان باشم و جشن تولد یک سال رهایی خانم زری عزیز و مسافر محترمشان آقای اسماعیل را جشن بگیریم. این تولد را خدمت بنیان کنگره آقای مهندس و خانواده محترمشان ،خود خانم زری عزیز، مسافر محترمشان، راهنمای مسافر علی آقا ، همچنین خودم و تک تک اعضای کنگره ۶۰ و همسفران و مسافران محترم تبریک عرض می‌کنم و تشکر می‌کنم از همه عزیزان که از روزی که خانم زری عزیز وارد کنگره شدند برای به رهایی رسیدن ایشان زحمت کشیدند، از راهنمای تازه واردین  خانم لیلای عزیز و از  ایجنت و مرزبانان دو دوره قبل تشکر می‌کنم که مسیر را مهیا کردند که تا   بتوانیم این روز را جشن بگیریم.
خانم زری قبل از کنگره هم انسان توانمندی بودند ولی شاید علم و آموزش امروز را نداشتند و  مهندسی و اندازه‌ها را نمی‌دانستند.
استاد امین می‌فرمایند اگر ما مرغوب‌ترین و بهترین بذر دنیا هم باشیم اما بدون بستر مناسب، شرایط رشد برای ما مهیا نمی‌شود، اگر امروز خانم زری توانستند در این جایگاه قرار بگیرند و تولد یک سال رهایی را برایشان جشن بگیریم  قطعاً به خاطر این هست که در اینجا بستری مهیا بوده که بتواند مرحله به مرحله پیش بیاید و سفر اول و سفر دوم را طی کنند و با  توشه‌ای از آموزش‌های ناب کنگره مثل وادی‌ها... ، در جایگاه راهنمایی قرار بگیرند.
این دستور جلسه مصداق این دو عزیز هست که کمک کرد، البته به همه ما کمک کرد که بتوانیم به خیلی از ترس‌ها و ناامیدی‌ها و مسائل منفی درونی که در ما وجود داشت غلبه کنیم و به رهایی واقعی برسیم و پیامی باشد برای همه عزیزانی که در سفر اول هستند که تولدها برای ما یک نشانه و سمبل که سفر را جدی بگیریم یعنی  تلاش کنیم و حرکت کنیم قطعاً به مقصد مورد نظر می‌رسیم.
خانم زری عزیز یک رهجوی ، فرمانبردار هستند که از روز اول تا به امروز چیزی به جز چشم ، از ایشان نشنیدم حتی اگر  شرایط بسیار سختی داشتند، اگر من درخواستی از ایشان داشتم زمین نمی‌گذاشتند و فرمانبرداری می‌کردند و امروز هم یک رهجوی خدمتگزار با عشق و ایمان واقعی که در درونشان وجود دارد هستند، که فکر می‌کنم مورد قبول آقای مهندس اساتیدشان و کنگره ۶۰ هستند ایشان هم در جایگاه راهنمایی دی اس دی پذیرفته شدند و هم توانستند از مالشان بگذرند و دنور، نگهبان لژیون سردار و خدمتگزار سایت هستند و به تازگی هم خدمت مسئول امتحانات همسفران را به عهده گرفتند.
خدا را شکر می‌کنم که توانستیم دست به دست هم بدهیم تا از گذرگاه‌های سخت عبور کنند که قطعاً مسیر بهشت از جهنم می‌گذرد و اگر اندیشه رهایی و حال خوش در درونشان نبود شاید امروز در کنگره نبودند وقطعا لایق بودند که اذن ورودشان به کنگره داده شده است ، امیدوارم در کنگره بمانند و در این مسیر همیشه خدمتگزار باشند.

صحبتهای همسفر:

سلام دوستان زری هستم یک همسفر .

هر کجا عشق آید و ساکن شود، هرچه ناممکن بود ممکن شود. در ابتدا تولد حضرت علی و روز مرد را خدمت همه مسافران و همچنین همسفران که مردانه ایستادند تا زندگیشان را دوباره احیا کنند تبریک عرض می‌کنم .

خدا را شاکر و سپاسگزارم که اذن و اجازه ما را برای ورود به کنگره صادر کرد تا بتوانیم یک زندگی دوباره را شروع کنیم. در پیام استاد سردار در قسمت تولدها شبیه هم هستند می‌فرمایند: باز می‌گوییم به سبب آغاز دوباره و احیای دوباره شما تشویقتان می‌کنیم تا به وظایف خود آشنا شوید و ارتباط محکمی با ما برقرار نمایید این پیام برای من خیلی قشنگ است و باید قوی تلاش کنم. اگر من امروز اینجا هستم قطعاً تلاش‌های خیلی انسان‌های بزرگی بوده که از خود گذشتگی کردند تا همه ما به اینجا که الان هستیم رسیده‌ایم. در ابتدا از آقای مهندس، خانم آنی بزرگ و فرزندان آقای مهندس خیلی تشکر می‌کنم، دوم از راهنمای بزرگوارم خانم مهتاب عزیزم که در تمام شرایط سخت، من را همراهی کردند و تشکر ویژه دارم و از راهنمای مسافرم آقای علی خیلی تشکر می‌کنم که صبورانه مسافرم را همراهی کردند از مسافرم تشکر می‌کنم که روزهای سختی را با هم گذراندیم ولی امید و ایمان داشتیم که اینجا راهی هست برای رسیدن به آن هدفی که می‌خواهیم از راهنمای تازه واردین خانم لیلای عزیز تشکر می‌کنم که با آغوش گرمشان روز اول باعث شدند من خیلی محکم و هدفمند راهم را ادامه بدهم، از فرزند عزیزم خیلی تشکر می‌کنم که قطعاً خیلی تاریکی‌ها را تجربه کرد و اگر رنج‌ها و سختی‌های مهدی نبود هیچ وقت اذن و اجازه من به اینجا داده نمی‌شد چون من داشتم مسیری را در زندگیم طی می‌کردم که دیگر از خلقت‌ ، هستی و حیات فاصله گرفته بودم و به واسطه رنج‌ها و دردهایی که کشیده بودم خیلی چیزها را از دست داده بودم، من فوق العاده آدم صبوری بودم ولی اینجا یاد گرفتم که این‌ها صبر نیستند بلکه تحمل کردن است و این تحمل‌ها قطعاً تخریب‌های زیادی برای من به همراه داشت. استاد امین در سی دی ساختار درون می‌فرمایند؛ تحمل دردها و رنج‌ها باعث می‌شود که نیروهای منفی از همه طرف ما را احاطه کنند. چیزی که ما در کنگره به دست می آوریم و آموزش‌هایی که در کنگره گرفتیم با هیچ جای دنیا قابل مقایسه نیست. وقتی اینجا وارد شدم فهمیدم که باید از خیلی از خواسته‌هایم بگذرم برای رسیدن به هدفی بزرگتر و در کنگره احیای انسان‌ها شکل می‌گیرد و این قضیه آن‌قدر لذت‌بخش است که همه چیز را کنار گذاشتم و تصمیم گرفتم که اینجا یک خدمتگزار واقعی شوم. در دوران تاریکی مسافرم من یک بچه کوچک داشتم همه چیزمان را از دست داده بودیم، خانه و مغازه و کار و... به واسطه دوران تاریکی که مسافرم داشت خیلی انسان‌ها حتی نزدیکانش، همه منفی شده بودند، یادم هست آن روزها بچه کوچک داشتم کم‌کم بزرگ می‌شد و من را در زندگی همراهی می‌کرد مونس و یارم شده بود پشت و پناهم شده بود همه جوره کمکم می‌کرد. هیچ وقت یادم نمی‌رود به من می‌گفت: مادر گریه نکن اگر بابام این طور اینطور شده من مرد تو هستم، نگران نباش با همدیگر زندگیمان را دوباره می‌سازیم ولی وقتی بزرگتر شد متوجه شدم که درگیر اعتیاد شده و بار اعتیاد را به دوش می‌کشد نمی‌توانستم باور کنم دنیا به سرم خراب شده بود به هر دری می‌زدم تا خوب شود. من همیشه در تجربیاتم می‌گویم که اعتیاد همسرم مرا بزرگ کرد ولی اعتیاد فرزندم کمر من را شکست ولی وقتی به کنگره آمدم به واسطه انسان‌هایی که اینجا دیدم ایمانم محکم شد و تصمیم گرفتم برای رسیدن به هدفم تلاش کنم. در روزهای تاریکی مسافرم ما تهران زندگی می‌کردیم و مسافرم آنقدر حالش خراب بود که یادم هست یک روز دست من را گرفته بود و می‌کشید در حالی که بچه کوچکم را بغل کرده بودم و گریه می‌کردم ما را با اتوبوس به خمین آورد و خانه پدرم گذاشت او حتی تحمل زن و بچه‌ خودش را هم نداشت، یادآوری آن روزها برایم خیلی سخت است و قابل گفتن نیست اما آقای حکیمی فرمودند: هیچ چیز را نمی‌شود فراموش کرد ولی می‌شود آنقدر آموزش بگیریم و نقطه تحمل خود را بالا ببریم که در مقابل یادآوری آن روزهای تلخ خنثی شویم و از همه آن روزهای سخت درس بگیریم و امروز من خدا را شکر می‌کنم که همه شما مسافران محترم و همسفران عزیز را دارم و از تک‌تک پیام‌ها و مشارکت‌های همه شما انرژی می‌گیرم و خدا را شکر می‌کنم بابت این روزهایی که آن همه درد و رنج که فکر می‌کردم لعنت خداوند هستند برای من نعمت شدند و اکنون این نعمت‌ها را با گوشت و پوست و استخوانم لمس می‌کنم و امیدوارم یک روز بتوانم با هر دو مسافرهایم اینجا خدمتگزار واقعی باشیم و به بهترین شکل ممکن خدمت کنیم.

نویسنده: مسافر عباس از لژیون نهم
عکاس: مسافر محسن از لژیون یکم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .