یازدهمین جلسه از دوره بیست و سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی راهنما مسافر علیرضا، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» پنجشنبه ۲۷ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان علیرضا هستم یک مسافر خدا را شاکرم که این فرصت در اختیار بنده گذاشته شد تا هم خدمت کنم و هم آموزش بگیرم تشکر میکنم از لژیون مرزبانی، ایجنت محترم و آقا مجید نگهبان جلسه، تبریک میگویم انتخاب بهجا و شایسته جناب مهندس را بهعنوان مددکار جهانی در خدمت به انسانها و خدمت به علم، البته به جناب مهندس باید جایزه نوبل بدهند چرا که یکی از مسائلی که دنیا به آن گرفتار است مسئله اعتیاد است، مسئله خواب است، مسئله بیماریهای سرطانی و بیماریهای روانی است که جناب مهندس با مقالات خود، کشف و اختراع متد TDS این مسائل را مرتفع و برطرف نموده است، تبریک میگویم قبولیهای شعبه را به همسفران محترم و مسافران عزیز، دستور جلسه در مورد کمک کنگره به من و کمک من به کنگره است، من در وهله اول باید بدانم که کنگره چیست؟ وقتی به این موضوع فکر میکنم میبینم که کنگره همیشه با من بوده است و خواهد بود و اصلاً کار کنگره کمککردن به انسانها است، زمانی که ما بدانیم کنگره منبع انرژی است بدانیم منبع زیبایی، الطاف، عشق، محبت و کمککردن به دیگران است متوجه خواهیم شد که به کجا آمدهایم، کنگره بدون هیچ چشم داشتی به انسانها کمک میکند، اما این خود من هستم که از کنگره گریزانم، من هستم که نکاتی که کنگره به من گفته، میگوید و خواهد گفت را نمیتوانم اجرا کنم و منحرف خواهم شد، من خودم زمانی که به کنگره در پارک معلم آمدم نزدیک به ۲۰ قرص اعصاب مصرف میکردم؛ اما کنگره به من کمک کرد تا بتوانم آنها را کنار بگذارم کمک کرد تا بتوانم آموزش بگیرم جسمم را سالم کنم و سالم نگه دارم و آگاهی به من داد تا بتوانم خانواده و خود را در آرامش نگه دارم.
محبت و الطاف کنگره همیشه شامل دیگران میشود؛ اما من با خود فکر کردم که چه کاری میتوانم انجام دهم دیدم که هیچ کاری نمیتوانم انجام دهم؛ بلکه هر کاری را که انجام میدهم برای کمککردن به خود من است، یعنی اینکه انرژی و تبعات کار من به خود من برمیگردد اگر کارت میکشم بعد از مدتها چندین برابر آن به خود من برمیگردد، اگر گره از کار کسی باز میکنم دهها گره از کار خود من باز میشود، لبخندی به لب کسی میآورم لبخند به لب خود و خانوادهام میآید، به من یاد داد تا بتوانم نظم و دیسیپلین را در خانوادهام به اجرا بگذارم، بدانم که چگونه با همسفرم صحبت کنم بدانم که چگونه با بچهام صحبت کنم بدانم که در خدمتکردن به دیگران سرشان منت نگذارم بدانم که باید دستشان را بگیرم نه مچشان را و چیز دیگر را که خیلی خوب به من یاد داد که هفته بعد که هفته آخر در دوره راهنمایی من است و باید لژیون را تحویل دهم تا لحظه آخر آن نظم و دیسیپلین را حفظ نمایم من حتی آن مشقهایم را بهصورت کامل مینویسم بدون هیچ کموکاستی و مسئولیت رهجو تا لحظه آخر بر عهده من است و هر چیز را از آنها میخواهم اول از خودم میخواهم و بعد از رهجو و نمیتوانم کوتاه بیایم چرا؟ چون کنگره با من است کنگره در درون من است؛ چون اگر کوتاه بیایم میشوم یک منافق اگر برخلاف آن چیزی که کنگره میگوید عمل کنم پیمانم را شکستم، من از همان اول تصمیم گرفتم که پیمانم را خیلی قشنگ و مرتب اجرا نمایم، انشاءالله که همیشه لبخند بر لبهایتان باشد و موفق باشید از اینکه به صحبتهای من گوش دادید از همه شما متشکرم.
رهایی مسافر هادی لژیون یکم
رهایی مسافر فردین لژیون دهم
رهایی سیگار مسافر محسن لژیون یکم ویلیام وایت
تایپ و ویرایش: مسافر حمیدرضا لژیون یکم
عکس و ارسال: مسافر محمد لژیون دوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
2983