بنام قدرت مطلق
چهارمین جلسه از دوره اول لژیون سردار نمایندگی لواسان در تاریخ 26 دی به استادی مسافر مجید نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر حسین آغاز بکار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر جا داره تشکر کنم از خدمتگذاران لژیون سردار از خداوند خودم سپاسگذارم و امیدوارم که بهترین اتفاق ها برای اعضای کنگره و همچنین افراد بیرون از این درب اتفاق بیوفته، یک نکته بگم خدمت دوستان که دو یا سه سال پیش در شعبه ی صالحی آقای خدامی استاد جلسه بودن یکی از عزیزان داشت مشارکت می کرد و توی مشارکت اش احساسی شد و بعضی از دوستان برای اون فرد شروع به دست زدن کردند به جهت کمک کردن به شخص که ادامه بده و یا صحبت اش را قطع کند هدفشان کمک کردن بود ولی یادمه اون روز آقای خدامی خیلی هم سفت و سخت برخورد کردن با این موضوع و این نکته را گفتند ؛ زمانی که یک نفر مشارکت میکنه و سطح انرژی اش بسیار میاد بالا ودر چاکرا های بدنش شروع به حرکت میکند و از تهتانی به تاج می رود، اون شخص و یا افرادی که در مشارکت هایشان احساساتی می شوند سر بهترین پیچ کنگره قرار گرفتن و داره اتفاق های خوبی برایشان میوفته. بهتره دوستان سکوت کنند و اون حس را ازش نگیرند.
داشتم راجع به دستور جلسه فکر میکردم؛ کمک کنگره به من و کمک من به کنگره، خب فکر میکنم بتوانم کمک من به کنگره را در یک جمله خلاصه کنم اینکه من بیرون از این درب یک سفیر خوب برای کنگره باشم. داخل کنگره که قوانین داریم و مجری قوانین هم حضور دارد اما اگر بیرون از این درب من یک کنگره ای باشم فکر میکنم این بهترین کمک من به کنگره باشد.
زیر مجموعه این کمک ها هم مالی هست و هم جانی که کمک کردن به افرادی است که به درمان می رسند.
و اما کمکی که کنگره به من میکنه؛ منو از عمق محرومیت میاد میرسونه به اوج محرمیت یعنی در تاریکی ها ممکن است اتفاقی برای من بی افتد که خودم با خانواده خودم محرم نباشم مثلا در خانواده می خواهند کاری بکنند و میگویند مجید نفهمه فرض کن اگر بفهمه فلان تومن پول داریم برایش نقشه خواهد کشید، ولی وقتی در کنگره شروع به سفر کردن میکنم این قضیه برعکس میشه ، ده نفر در خانواده ما تفکر میکنند اما میگن تهش بزارید مجید بیاد ببینیم چی میگه و نظر اش چیست.
نمی دانم عزیزان درخت بامبو را دیده اند یا خیر اما وقتی این درخت را می کارید میبینید در چهار سال اول سر شاخه های این درخت به هیچ عنوان رشد نمی کند ولی سال پنجم غریب به ده متر شاخه هایش رشد میکند یعنی در چهار سال اول فقط ریشه هایش داره قوی میشه و این اتفاق در کنگره برای ما می افتد.
در کنگره باید مجموعه ای از کار ها را انجام بدهم تا رها بشوم و هرکدام را کوتاهی کنم باید در سفر دوم درست کنم ، بعضی هم نمی شود درست کرد، خیلی ها از خط رهایی رد می شوند یکی بعد دو سال راهنما می شود و دیگری از کنگره دور می شود و با اینکه مواد نمی زند ولی حالش هم خوب نیست. راه ندارد من میکروفن را نگیرم و حرف نزنم ، باید هر روز به این فکر بکنم که اگر قرار بر مشارکت کردن شد چی برای گفتن دارم و با این کار نا خالصی های درون انسان بیرون می ریزند .
فکر نکنید کسایی که پهلوانی میگیرند افراد پولداری هستند، اگر سه سال پیش به من میگفتند که این مبلغ کمک مالی به خودت بکنم عمرا قبول نمیکردم ولی وقتی در مسیر می افتی میبینی میشود. وقتی میبینید راهنما همیشه سر ساعت سه میاد نمایندگی این آدم بیکاری نیست، آدمی است که می تواند برای زندگی خودش برنامه ریزی بکند.
عکس و سایت: مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
161