کفشهایم را میپوشم و به شهری دور سفر میکنم؛ آنجا که حقیقتهای آینه شیرین باشد، آنجاکه زبان مردم قلبشان باشد و آنجا که بیفاصله بتوان عاشق بود.
از بدو ورود به کنگره و آشنا شدن با اعضای کنگره، راهنمای تازهواردین و بعد از سه جلسه آشنایی با راهنمای خود، انرژیهایی کسب کردم که باعث اشتیاق من و وابسته شدن من به کنگره۶۰ شد.
اینکه به مکان مقدسی میروی که همه آنها بیریا و با عشق هستند و درس عشق پس میدهند.
پس از ۷ ماه سفر کردن در هفته همسفر، با دریافت دلنوشته مسافر عزیزم که به من قدرت بیشتری برای ادامه و آموزش گرفتن داد تا درس عشق را بیاموزم، تا بتوانم عشق را به مسافر، پسر و دخترم انتقال بدهم و بتوانم کانون گرم خانوادهام را با عشق مستحکمتر کنم.
در روز جشن همسفر، استاد جلسه، راهنما همسفر اشرف بودند که با حرفها و سخنان زیبای ایشان، من بهتزده شده بودم و پس از گذشت چندین هفته، هنوز انرژی در من شعلهور است. و در آخر سپاسگزار هستم از مسافرم که من را با کنگره۶۰ آشنا کرد تا بتوانم خود را محک بزنم.
از راهنمای تازهواردین همسفر فائزه که با آغوشی گرم و رویی گشاده باعث جذب من به کنگره۶۰ شدند ممنون هستم. از راهنمای عزیزم سپاسگزار هستم که با آموزشهای عالی و بی کم و کاست که در اختیار من گذاشتند تا بتوانم آموزش ببینم و درس پس بدهم تشکر میکنم. از خواهر لژیونیهای عزیزم تشکر میکنم که بین آنها می آموزم، آنچه آموختنی است. تشکر ویژه از آقای مهندس دژاکام و همسفران عزیز ایشان که دست تکتک آن عزیزان را می بوسم.
به امید آن روز که گل رهایی را از دستان پرمهر ایشان دریافت کنم.
نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما
همسفر بهجت (لژیون دوازدهم)
تایپ: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر بهجت (لژیون دوازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر اشرف (لژیون هشتم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ابنسینا
- تعداد بازدید از این مطلب :
106