جلسه پنجم از دوره سی و هفتم سری کارگاههای آموزشی، عمومی کنگره۶۰ نمایندگی شیخبهایی اصفهان با استادی راهنما مسافر هادی، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر امید با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» پنجشنبه ۲۷ دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان هادی هستم یک مسافر
خیلی خوشحالم که یک بار دیگر خداوند این لطف را به من عطا نمود که تا به امروز دو الی سه بار استاد جلسه تولد شدهام. اولین آموزشش برای خود من این بود که آدم فوقالعاده خجالتی بودم و حالا به راحتی استاد جلسه میشوم و برای شما عزیزان صحبت میکنم و این یکی از کمکهای کنگره به من میباشد. در کنگره خیلی به دنبال معجزههایی که در کتابهای دینی میباشد، نباید گشت. تعریف معجزه از نظر من، کاریست که خودت نتوانی انجام بدهی و از دست خودت بر نیاید، یک نفر به تو کمک کند که آن کار را انجام بدهی؛ تو را به آرزوهایت برساند، تو را به خواستههای به حقت برساند، این معجزه میباشد و باید با این دید به معجزه نگاه کنیم. حال با این زاویه نگاه، متوجه میشویم چقدر کنگره به ما کمک میکند، چقدر خواسته به حق داشتهایم که به تنهایی نمیتوانستیم از پس آن بر بیاییم. درمان اعتیاد، درمان سیگار، پولدار شدن، ازدواج کردن، اعتماد به نفس، درست لباس پوشیدن، درست صحبت کردن و بیان صحیح و در کل کمکهای کنگره برای ما انتها ندارد. بنده در جایگاه استادی به کنگره کمک میکنم؟ یا این جایگاه به من کمک میکند که حالم خوب شود؟ این دستور جلسه به من یادآوری میکند که فراموش نکنیم چه چیزهایی به ما داده شده است. بعضی وقتها برای دیدن چنین کمکهایی نیاز است که در مورد آن دستور جلسه هفتگی برگزار گردد تا یاد بگیریم چه چیزهایی کنگره به ما عطا کرده است. علم کنگره را دست کم نگیرید، به نظر من بزرگترین کمک کنگره به ما علم کنگره است. در هر زمینهای که بخواهید کنگره کمک حال ما میباشد. مثل: علم جهانبینی، علم درمان سرطانها، "D.SAP"، "OT"، روش "D.S.T"، طرز صحیح صحبت کردن، آداب و معاشرت که هر کدام یک کلاس کامل برای همه ما میباشد. حالا من برای کنگره چه کردهام؟ ما باید حرمت کنگره را رعایت کنیم. زمانی که در این ساختار قرار میگیریم خرابش نکنیم چون همه چیز روی اصول است؛ مانند صندلیها، راهنماها و تمامی چیزهایی که مهندس با دقت برنامهریزی کردند. سعی کنیم به ساختار آسیب نرسانیم و این بزرگترین خدمتی میباشد که میتوان به کنگره کرد. صادقانه به کنگره خدمت کنیم. خدمت به کنگره مانند یک چرخه است؛ چون زمانی که خدمت میکنم، حال خودم خوب میشود.
ما چیزی نمیتوانیم به کنگره اضافه کنیم، به غیر از این که خودمان حضور داشته باشیم و محبت خودمان را به بقیه هدیه بدهیم. این مورد را از طرف شخص خودم میگویم. گروهی از مرزبانان شال خودشان را تحویل دادهاند و گروه دیگری شال خود را دریافت نمودند، حال هر انسانی ممکن است کارهای شایسته، یا اشتباهی داشته باشد. کار آن عزیزان دیگر تمام شده است، اینطور نگاه کنید که کار خودشان را انجام دادهاند. این بزرگترین خدمتی است که میتوانیم به نوبه خود به کنگره کنیم. آدمها را طرد نکنیم، جوری برخورد نکنیم که آدمها ناراحت شوند و از این مکان مقدس بروند. من راهنما به نوبه خودم سعی کردم آن زمان که لژیون داشتم درست خدمت کنم، حالا شاید چند جا هم اشتباه کردم. منظورم این است که بخشیدن انسان ها در کنگره بزرگترین خدمتی است که میتوانیم انجام دهیم.
در مورد دستور جلسه دوم، تولد پنج سال رهایی و آزادمردی آقای مهدی سالاری و همسفر محترمشان است. آقا مهدی تقریباً چهار، پنج ماه از سفرش مانده بود که آقای باوری لژیون را به من تحویل دادند. از همان اول رهایی، خدمتگزار کنگره بودند. ایشان در خدمت جدی بودند، خدمتهایی مانند دبیری، مرزبانی، نگهبانی، لژیون سردار، پهلوانی، خودشان و همسفرشان دنور نیز بودند. در پارک در رشته ورزش باستانی خدمت میکنند. انواع و اقسام خدمتها را طی نمودند و الان نیز مرد "D.SAP" کنگره لقب گرفتند. من واقعا به ایشان افتخار میکنم.
ممنون بابت اینکه به صحبتهای من توجه کردید.
آرزو:
کنگره جهانی شود و هیچ مصرف کنندهای پشت درب کنگره نماند.
سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر
دستور جلسه این هفته مصداق حال من است. من قبل از اینکه به کنگره وارد شوم هیچ اعتبار و اعتماد به نفسی نداشتم و کسی من را قبول نداشت، هیچ جایگاهی در جامعه نداشتم ولی خدا را شاکر هستم که به کنگره آمدم و با آموزشهایی که از آقای مهندس و راهنمایان عزیز گرفتم در جامعه به جایگاه بهتری دست یافتم و این مهم را مدیون کنگره هستم. حال اگر از من سوال کنند که برای کنگره چه کردهای؟ جواب من این است که هیچ کاری انجام ندادهام. کنگره عزت، آبرو و اعتماد به نفس به من داد و من را به جایی رسانده است که بتوانم در این جایگاه بنشینم و پنجمین سالگرد رهاییام را جشن بگیرم. اگر آقای مهندس بعد از درمان اعتیاد خودشان این بستر را برای ما فراهم نمیکردند من کجا بودم و چه میکردم؟ من به کنگره بسیار مدیون هستم و این حال خوش را مدیون راهنمایان گرامی و راهنمای همسفرم هستم که من و همسفرم به خوبی سفر کنیم و در این مکان خدمت کنیم و درست زندگی کنیم. من در این چهار سال مفهوم زندگی را درک کردم؛ قبل از رهایی مفهوم زندگی را درک نمیکردم، از فرزندانم و همسفرم که اینجا هستند به خاطر سالهایی که مصرف کننده بودم عذرخواهی میکنم؛ که در این سالها به آنها ظلم میکردم، انشاالله بتوانم برای آنها جبران کنم. زمانی که مصرف کننده بودم غیر از خودم، کسی را نمیدیدم و با چشمان خود زجر کشیدن و تخریب آنها را میدیدم و برایم مهم نبود؛ ولی خداراشکر با آموزشهایی که در کنگره گرفتم، توانستم از بلای خانمان سوز اعتیاد نجات پیدا کنم و توصیهای برای بچههای سفر اول و سفر دوم دارم اینکه حتما در کنگره همسفر داشته باشند. وقتی شما به کنگره میآیید و آموزش جهانبینی را میبینید، اگر همسفر همراه شما نباشد سفر شما به مشکل برخواهد خورد و اگر همسفرتان باشد، یکدیگر را درک خواهید کرد و بسیار به شما کمک میکند. همسفر از جزئیات رفت و آمد شما اطلاع دارد و برای شما مشکل ایجاد نمیشود. من در اوایل سفر هنگامی که میخواستم به کنگره بیایم همسفرم من را درک نمیکرد و با من همراه نبود، اما با شرکت در جلسات کنگره و با آموزشهایی که گرفته بود با من همراه شد و نظر او این بود که باید کنار من باشد و اینها همه از آموزشهای کنگره و آقای مهندس میباشد. مقالاتی که آقای مهندس نوشتهاند در کشورهای اروپایی و آمریکایی تدریس میشود. آقای مهندس به کوچکترین مسائل توجه میکند؛ برای مثال در لایو چهارشنبه در مورد لباس مسافران و همسفران مسئلهای را گوشزد کردند و به عزیزانی که قهرمان تیروکمان بودنند در مورد تمیز بودن لباس، کفش و منظم بودن تذکر دادند. ما قبل از اینکه به کنگره بیاییم این مسائل را بلد نبودیم و به تمیز و مرتب بودن لباس اهمیت نمیدادیم ولی همه این مسائل را آقای مهندس به ما یاد دادند. من خاطرهای از اردوی بلده دارم که وقتی آقای مهندس به آنجا آمدند، هنگام پخش غذا در مورد صفهای طولانی موردی بود که تذکر دادند که وقت بچههای حاضر در اردو تلف نشود. ما باید قدر این مرد بزرگ را بدانیم، من به نوبه خودم اگر هرکاری برای این خانواده انجام بدهم کم است. انشاالله که بتوانیم خدمتگزاران خوبی باشیم و در آخر از آقای مهندس، کلیه دیدهبانان، راهنمایان عزیز، دستیاران دیدهبانان و راهنمایان همسفران و کلیه شما عزیزان تشکر میکنم.
سلام دوستان سمیه هستم یک همسفر
بسیار بسیار خوشحال و خرسندم که در جمع شما عزیزان حضور پیدا نمودم، خدا را شاکر و سپاسگزارم که این تولد فرخنده باعث شد که من امروز پس از مدتها در جمع شما عزیزان حضور داشته باشم. این تولد زیبا را تبریک و تهنیت عرض میکنم
به تکتک عوامل کنگره۶۰، آقای مهندس عزیز، راهنمایان بزرگوار، جناب آقای هادی عزیز به آقا مهدی و همسفرشان خانم شهین عزیزم تبریک عرض میکنم. انشاالله که گوارای وجودشان باشد و قدر گوهری که به دست آوردند را بدانند. تمام تولدها شامل پیامی است برای تکتک ما و شاید برای هر کداممان یک درس جداگانه داشته باشد. کسی که نداند پیام تولد برایش چه بوده است و از این درب خارج شود قطعاً زیانکار است. اما هر کسی که دریافت که امروز این تولد قرار است چه پیامی به ایشان بدهد یا صحبتهای این دو عزیز چه تغییری میتواند در رفتارشان اعمال کند، تنها چیزی که امروز اذن آن صادر شده است که در کنگره حاضر بشوند و روی این صندلیها بنشینند و مطالب را دریافت کنند. به نظر من اولین پیام تولد برای خود این دو عزیز است که یادآور باشد که شش سال پیش زمانی که با اندوه، درد و رنج وارد کنگره شدهاند و امروز که شش سال از آن روز گذشته است، چه حالی دارند؟ و در چه موقعیتی هستند؟ چه تحولی در زندگیشان ایجاد شده؟ آیا معجزهای که امروز شاهدش هستند از زنده شدن یک مرده با ارزشتر نیست؟ زیرا احیای نفس و جسم همزمان اتفاق افتاده است، چرا که این دو عزیز را خیلی از انسانها دیدهاند، که راهشان را پیدا نمودهاند. آنهایی که مسیرشان رو گم کرده بودند، مسیرشان را یافتند. این پیام برای این دو عزیز است که تولدها را برای چه کسانی در شعبه میگیریم؟ برای کسانی که ناامیدند، برای عزیزانی که فکر میکنند برای این دو عزیز انجام شد ولی برای من غیر ممکن است؟ نه، برای شما نیز ممکن میشود. اگر مسیری که تا اکنون میرفتید اشتباه بود، با کمی تفکر میتوانید، مسیرتان را تغییر بدهید و شما نیز در این جایگاه قرار بگیرید. مطمئن باشید و ناامید نباشید و باید امروز متوجه شوید که عیب کارتان کجا بوده است؟ از امروز باید چه تغییری در رفتارتان ایجاد کنید؟ تا بتوانید حال خوش این دو عزیز را تجربه کنید. پیام دیگر برای عزیزانی است که کاملاً خواب هستند، تولدها گرفته میشود که بعضیها را از خواب غفلت بیدار کند. شاید این تولدها تلنگری باشد برای آنهایی که وقتشان را تلف میکنند، انشاالله که آن عزیزان نیز از خواب غفلت بیدار شوند. گروه بعدی کسانی که خودشان را به خواب زدند و متاسفانه کسی که خواب باشد را میشود بیدار نمود ولی کسی که خودش را به خواب زده باشد را نمیشود بیدار کرد. انشاالله به برکت این روز همه کسانی که شاید به دلیلی مسیر را اشتباه رفتند، مسیرشان را پیدا کنند و روزی آنها نیز حال خوش این دو عزیز را تجربه کنند. خانم شهین وقتی که وارد لژیون شدند با یک ذهن پر از سوال و ناامیدی وارد شدند، همیشه سوال داشتند که چرا باید این کار را بکنیم اما راز موفقیتشان فرمانبرداری بود. امروز هر کسی حالش خوب یا بد باشد به دلیل نهالی است که خودش کاشته است. خداوند در سوره نجم میفرمایند: «انسان چیزی جز تلاش و زحمت خودش نیست» اگر قرار است امروز راز موفقیت این دو عزیز را بدانید، میزان تلاششان را باید بدانید. باید متوجه بشوید که چقدر تلاش نمودند تا اینجا برسند. از اینکه با سکوتتان به صحبتهای من توجه نمودید متشکرم.
آرزو:
هرچه زودتر علم کنگره به علم پزشکی انتقال پیدا کند و راه درمان بیماریهای لاعلاج باز شود.
فر انسانهای بر باد رفته و در زیر خاکسترها مدفون شده، مانند گنجی به صاحبان اصلی خود بازگرداننده میشود، مشروط بر اینکه خود را طلب نمود. (استاد سردار)
سلام دوستان شهین هستم یک همسفر
اول از عزیزانی که امروز در جشن ما شرکت کردند و با مشارکتهای زیباشون به ما انرژی دادند، ممنونم؛ از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که این بستر را فراهم کردند تا ما و امثال ما بتوانیم به درمان برسیم و مسیر واقعی را پیدا کنیم، از راهنمای مسافرم آقا هادی و راهنمای عزیزم خانم سمیه تشکر میکنم، که بلد راه شدند و آدرس را به ما نشان دادند. از مسافرم تشکر میکنم که به خوبی سفر کرد و همیشه همراه من بود تا بتوانم این جایگاه را درک کنم و از کلیه خدمتگزاران کنگره۶۰ که خالصانه خدمت میکنند و مکانی امن برقرار میکنند تا ما بتوانیم در کنار هم در آرامش، آموزش بگیریم. شش سال پیش من با خواندن کتاب شصت درجه تصمیم گرفتم که وارد این مکان شوم تا آموزش بگیریم. قبل از ورودم به تابلوی بالای درب شعبه نگاه کردم، نوشته بود جمعیت احیای انسانی آنچه مرا در اینجا نگه داشت، علم کنگره بود؛ علمی که باعث شد از تخریبهای کورکورانه به یقین برسم. باورهایی که در زندگی داشتم باعث شده بود که اعمال واجب را انجام بدهم ولی حال خوشی نداشتم، چون دلیل انجام آنها را نمیدانستم و فقط به خاطر رفع تکلیف یا ترس از مجازات الهی انجام میدادم. همیشه این شعر راهنمایم توی ذهنم بوده:
-
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
-
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
-
از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود
-
به کجا میروم آخر ننمایی وطنم
با نوشتن سیدیها کمکم متوجه شدم که من بودم، هستم و خواهم ماند و مرگی وجود ندارد. در روز الست من پیمانی بستم که خودم فراموش کردم و فهمیدم که پا به این حیاط گذاشتم تا آموزش ببینم و خدمت کنم؛ چرا که آن چیزی که من با خودم میبرم همین ارزشهاست، همان چیزایی است که کسب کردم، دیگه الان ترسی وجود ندارد، ترس به شجاعت تبدیل شد، ناامیدی به امید تبدیل شد، کفر به ایمان تبدیل شد. شاید شما بگویید درمان اعتیاد چه ربطی پیدا کردن خود دارد چون اعتیاد قدرت فرماندهی را از شخص میگیرد و از جایگاهی که داریم به شصت درجه زیر صفر میرویم. وقتی که اعتیاد وارد زندگی ما شد پاتکهای آن همه خانواده ما را تحت تاثیر قرار داد. عشق و پیوندی که درزندگی ما به وسیله نور پیدا شده بود، آرام آرام جای خود را به نفرت و تاریکی داد. نگاهی که جامعه به مسافر من داشت باعث شده بود که من هم به فردی گوشهگیر تبدیل گردم و در خلوت خود و هجوم افکار منفی به طرف تاریکیها سوق داده شوم؛ ولی از آنجایی که ما باید تاریکیها را تجربه کنیم تا طعم روشنایی را بچشیم باید در آن تاریکیها قدم میگذاشتیم. موضوع مهمی که برای عزیزان سفر اول باید تاکید کنم این است که همراهی همسفر بسیار به شخص مسافر کمک خواهد کرد و حضور همسفر اهمیت بالایی دارد. همسفر بال پرواز مسافر است. من اولین بار که متوجه اعتیاد مسافرم شدم به او پیام دادم که صداقت و اعتماد پایه اصلی در زندگی خانوادگی میباشد. وقتی مسافرم به کنگره آمد و با آموزشهای کنگره آشنا شد با فرمانبرداری و حرکت صحیح همان اعتماد و صداقت به زندگی ما بازگشت و باعث شد من هم به عنوان همسفر به کنگره بیایم، در اینجا آموختم که به مسافر خود به دید یک بیمار بنگرم، او را بخشیده و رها کنم و فقط برای خود و برای پیداکردن گوهر وجودیم شروع به سفر کنم. به ندرت و با گذشت زمان تغییرات پدیدار گردید و در آخر امر، امر اول اجرا گردید و ما به رهایی و حال خوش رسیدیم. سفر دوم من به این نتیجه رسیدم که باید بدهی خود به سیستم کنگره را هر چند ناچیز پرداخت کنم و این امر با خدمتکردن در این مکان مقدس میسر بود و با خدمتکردن حال ما هرروز بهتر شد. حال خوش همان چیزی است که همه ما به دنبال آن هستیم. همه دنیا به دنبال یافتن حال خوش هستند، چیزی که ما در کنگره به آن دست پیدا کردهایم. شاید عزیزان تازه وارد باور این حرفها برایشان سخت باشد و پیش خودشان بگویند که ما مواد مصرف کردهایم که اینقدر شاد و سرحال هستیم، ولی ما با ورود به کنگره معنای کلمات را متوجه شدیم، ما فرمانها را کورکورانه و ناقص انجام میدادیم و به همین دلیل مدام دچار اشتباه میشدیم. اگر انسان علت کارهایی را که انجام میدهد را متوجه شود هیچگاه اشتباه نخواهدکرد. انسانها بد نیستند بلکه بلد نیستند .من سعی کردم در حد توان خودم از آب میوههایی که کنگره برای من فراهم نموده است استفاده کنم و ذره ذره بدهی خود به کنگره را پرداخت نمایم. در آخر از همه شما عزیزان، ایجنت و مرزبانان گروه خانواده تشکر میکنم.
تایپ: مسافر امیر (لژیون۱۰)، مسافر امید (لژیون۲)، مسافر اسماعیل (لژیون۲۱)، مسافر جواد (لژیون۲۱)، مسافر محمد (لژیون۲۰)
ویراستار: مسافر حسین (لژیون۲۳)، مسافر مهدی (لژیون۱۶)
عکاس: مسافر نیما (لژیون۵)
تنظیم و ارسال مطلب: مسافر حمزه
- تعداد بازدید از این مطلب :
635