English Version
This Site Is Available In English

هستی یک جاده دوطرفه است

هستی یک جاده دوطرفه است

جلسه هفتم از دوره سی‌ و سوم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی میرداماد با استادی راهنمای محترم مسافر عباس، نگهبانی مسافر سیروس و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز پنج‌شنبه بیست و هفتم دی ماه  ۱۴۰۳ راس ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان عباس هستم یک مسافر
خداوند را شکر می کنم که توفیق داد در این جایگاه قرار بگیرم.از ایجنت محترم ، گروه مرزبانی و کلیه خدمتگزاران نمایندگی میرداماد تشکر می کنم و یک تبریک ویژه هم به آقای مهندس به عنوان برترین مددکار اجتماعی و همچنین به جهت مقالات ایشان که در سطح مجامع علمی آمریکا مطرح می باشد.
امروز دو دستور جلسه داریم .درمورد دستور جلسه اول "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" و دستور جلسه ی دوم "تولد یک سال رهایی مسافر اسماعیل "که بعداً به آن می پردازیم. در مورد دستور جلسه ی اول،افکار و اندیشه ی انسان بدین صورت است که اول باید به آنها کمکی بشود تا بازخورد آنرا برگرداند و من فکر می کنم که ما باید در مرحله ی اول بدانیم که ما چه کاری برای آن مکانی که در آن هستیم انجام دادیم به عنوان مثال خانواده ی من،کارمن وکنگره و یا هرکجایی که مشغول هستم و من چه کاری انجام داده ام.من صحبتم به طور خلاصه این است که مبنای هستی یک جاده دوطرفه است ،پرداخت و برداشت.یعنی نمی شود در هر کاری فقط برداشت داشته باشید و پرداختی انجام ندهید.از گیاهان گرفته تا حیوانات ،درختان،سلولها و هر چیز دیگری که هست .هر چیزی یک دلیل و برهانی دارد گیاه را می کاریم یا گندم را می کاریم با یک دانه گندم هفتاد خوشه ی گندم به ما می هد یا به همین صورت درخت سیب یا درخت پرتقال ،اگر این درختان ثمر یا میوه ای نداشته باشند چه اتفاقی می افتند و اگر ثمری هم ندهد حداقل کاری که می تواند بکنند این است که سایه ای داشته باشند. اینها به این معناهستند که من برای کنگره چه کاری انجام داده ام ،وقتی به کنگره آمدم با حال خراب و با چه شخصیتی،ناسپاسی باعث شده است که همه چیز را فراموش کنم یادم برود که چه اتفاقی برایم افتاده بود .در خانواده ام چه اتفاقی افتاده بود همسرم و پدر و مادرم چه حالی داشته اند.آمدم و آموزش گرفتم و حالم خوب شد ولی همه چیز را فراموش کردم.امروز اگر روی این صندلی نشسته ایم باید قدر آنرا بدانیم یک سری آمدند و برای ما زحمت کشیدند مثل آقایان خدامی ،حکیمی ،کبیری وصدیقی،این آقایان عزیزبذر کنگره ی اصفهان را نهادند و حاصل زحمات ایشان ، وجود نمایندگی های زیادی ازکنگره 60درسراسر ایران است.پس مبنا باید این باشد که من برای کنگره چه کار انجام داده ام.کنگره دینِ خودش را به من اَدا کرده و با آموزشهای نابش،مرا به درمان رسانده است.این بزرگترین کاری است که برای من انجام شده است و من به اندازه ی توان خودم باید برای کمک به کنگره قدم بردارم چه سرداری ویا دنوری و یا پهلوانی .در پایان یادمان باشد که با چه شرایطی به کنگره آمدیم و در چه وضعیتی بودیم و اکنون در چه شرایطی هستیم .
و امّا دستور جلسه ی دوم ،تولد یک سال رهایی مسافر اسماعیل عزیز.اسماعیل با حال بسیار بسیار خرابی وارد کنگره شد.و تخریب فوق العاده بالایی داشت و انواع مواد مخدر را مصرف می کرد.و قبلا هم سفر ناموفقی داشت در سفرش ما خیلی اذیت شدیم ولی اکنون حالش بسیار خوب شده است به شرطی که همین مسیری که می رود ادامه بدهد و این ایمانی که به کنگره دارد قوی تر بشود .ان شاءالله به راهنمایی دست پیدا کند و آن وقت ایشان هیچ دینی به من ندارد.من این تولد را به خودش،به خانواده محترمش و برادرش و راهنمای سفر دومش و در راس به آقای مهندس عزیز تبریک می گویم و آرزوی بهترین ها را برایش دارم.

سلام دوستان اسماعیل هستم یک مسافر
خداوندا، دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصنده های آسمانی است و روح ناآرام ما خواستار رهایی نه از خلاصی بلکه دیدار معشوق است.خداوندا تنها تو را می ستاییم و تنها تو را ستایش می کنیم برای انجام این عمل عظیم ، شکر شکر شکر.
جا دارد که از خدا شاکر باشم که هم توانستم تاریکی ها را تجربه کنم و هم توانستم به عظمت روشنایی ها پی ببرم.از آقای مهندس سپاسگزارم به جهت زحمات بی وقفه ای که کشیدند تا من بتوانم به درمان برسم و زندگی بدون مواد را تجربه کنم . از ایجنت محترم و گروه مرزبانی سپاسگزارم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم . از راهنمای خیلی خوبم آقای شریفی سپاسگزارم که اگر ایشان نبودند شاید من در این جایگاه قرار نمی گرفتم و نمی توانستم به رهایی برسم.
من با تخریب بسیار زیادی وارد کنگره شدم و سه ضلع مثلث جهالت ،ترس ناامیدی و منیت در من بود.ایشان یه کلمه به من گفتند و همان یک کلمه مسیر من را عوض کرد . از راهنمای سفر دومم ، آقای جلالی تشکر می کنم که ایشان برای من زحمات بسیارزیادی کشیدند و ایشان توانستند در سفر دوم من را به کنگره وصل نمایند.از راهنمای سیگارم آقای واثقی تشکر می کنم وسفر سیگارم نسبت به سفر DST بسیار طولانی تر شد و در واقع خیلی ایشان را اذیت کردم.ازدیگر راهنمای عزیزم آقای خیری تشکر می کنم که خیلی به من کمک کردند و تشکر میکنم از همسر و همسفر مهربانم که با صبوری و مهربانی در کنار من ایستاد وپاداشش را خداوند داد که اذن ورود من به کنگره بود .
درواقع اگر همسفر چهره ی دوم خودش را به من نشان می داد به خاطر رفتارمن بود که او را به نقطه ی آشوب رسانده بودم ومن از ایشان تشکر می کنم که امروز توانستم در این جایگاه قرار بگیرم . رسالت و پیام هر تولدی در کنگره ی 60 ، رساندن پیام رهایی به سفر اولی هایی است که تازه وارد کنگره شده اند. زمانی که وارد کنگره می شوند و چهره های شاد و بشاش بچه ها را می بیند و آن سطح  انرژی را در این بچه ها مشاهده می کند تعجب کرده و یک احساس متفاوتی بین خودش و بچه ها احساس می کند و شاید برداشتش این باشد که این ها مصرف کننده ی آنچنانی نبوده اند شاید هفته ای ، ماهی و سالی میزان کمی مصرف می کردند. من اینجا هستم که به این دوست عزیز بگویم  اگر تو با تمام گوشت و پوست استخوانت تجربه ی مصرف مواد را داشتی من هم درک می کنم. رها کردن کار و زندگی و همه ی این ها را با مصرف مواد مخدر از دست دادم و یک روزی با دنیایی از ترس و ناامیدی وارد کنگره شدم. من تا سه  یا چهار ماه اول هیچ گونه اعتقادی به درمان نداشتم اگر می امدم به اجبار خانواده ام بود ولی با یک کلمه ی راهنمایم مسیر زندگی ام عوض شد. از مواد مخدر رها شدن سخت است ولی باید در راستای خواسته ات حرکت کنی اگر من امروز خواسته ای دارم باید خیلی سختی ها را تحمل کرده و از آن عبور کنم تا به خواسته ی خودم برسم .

یوسف گم گشته بازاید به کنعان غم مخور  
کلبه ی احزان شود روزی گلستان غم مخور

ای دل غم دیده حالت به شود دل بد مکن  
وین سرشوریده باز اید به سامان غم مخور

چرخ گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت  
دایما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

تولد

مرزبان کشیک

رها یافتگان

 

نگارش: مسافر مهدی(لژیون 11) - مسافر محمد (لژیون 7)

ویرایش :مسافر اکبر ( لژیون 1)

عکس : مسافر محمد (لژیون 7)

ارسال : مسافر مهدی (لژیون 16)

نمایندگی میرداماد اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .