سومین جلسه از دوره چهاردهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی دکتر علیرضا(مبارکه)، با استادی راهنمای محترم مسافر رضا، نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر ابراهیم با دستور جلسه « کمک من به کنگره و کمک کنگره به من » روز پنجشنبه 27 دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خیلی خوشحال هستم که در جمع شما دوستان هستم، شعبه با انرژی دارید. سپاسگزارم از مرزبانان و ایجنت شعبه و نگهبان جلسه و دیده بان محترم آقای صدیقی که اجازه خدمت به من در این جایگاه را دادند. اگر بخواهم از گذشته و قبل از ورودم به کنگره بگویم من در عمق تاریکیها بودم. من احتیاج به عمل جراحی داشتم از خانواده طرد شده و زن و بچهام را از دست داده بودم. کار و اعتبارم همه رفته بود و کارتن خواب خانه شده بودم. وقتی وارد کنگره شدم سیم به کنگره وصل شد. همان اوایل خدمت در اوتی را گرفتم و در حال خدمت کردن اتفاقهای قشنگی برایم رقم خورد، در آزمون راهنمایی شرکت کردم و قبول شدم و اعتبارم و زن و بچه و زندگیم برگشت.
برای من خیلی جالب بود که اتفاقات خوب به مرور زمان پیش میآمد. کم کم متوجه شدم که نيروهاي الهی به من کمک میکنند و من هیچ سقفی برایش در نظر نگرفته بودم و گفتم باید ادامه بدهم تا ببینم چه اتفاقی خواهد افتاد. مرزبان شدم و همسفرم را به کنگره آوردم تا اجازه پهلوانی را از آقای مهندس بگیرم و خوشبختانه موافقت نمودند. همه اینها اتفاقاتی بود که برای من افتاد. اینها کمکهای من به کنگره بود. اما کمک کنگره به من در صور آشکار قضیه بود. اعتبارم، پول، خانواده و شخصیتم برگشت. در صور پنهان قضیه این بود که با تفکر خیلی از کارها را به انجام برسانم. اینجا فهمیدم که باید مسئولیت کارهایم را قبول کنم و برای کارهایم هدف داشته باشم و رمز و راز کشف حقیقت را پیدا کنم و حرکت کنم چون در سکون هیچ اتفاقی برای من رخ نمیدهد.
در مسیر صراط مستقیم پیچ و خمهای زیادی وجود دارد در این راه هم اتفاقهای خوب و هم اتفاقهای بدی برای من میافتد و باید نقطه تحمل خودت را بالا ببری. انسان میتواند تغییر کند و صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاری است. در وادی دوازدهم یاد گرفتم که به هر چه میخواهم میتوانم برسم در آخر امر، امر اول اجرا میشود. پایان هر نقطه سر آغاز خط دیگری است پایان هر مشکل یک مشکل دیگر و پایان هر شادی یک شادی دیگر است. در وادی چهاردهم به این نتیجه رسیدم که همه چیز عشق ومحبت است. عشق ومحبت دو سر یک کمان است و نخ بین این دو بخشش است. آنهایی که از کنگره رفتند آدمهای عاقلی بودند و آنهایی که مانده اند آدمهای عاشقی هستند.
تایپ: مسافر محمد و مسافر حسین
عکس: مسافر حمید
تنظیم و ارسال: مسافر مهرداد
- تعداد بازدید از این مطلب :
262