ابتدا خداوند را شکر میکنم که اذن من و مسافرم را صادر کرد تا به کنگره بیاییم و آموزش بگیریم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان بسیار تشکر میکنم که باعث شدند آرامش به خانواده من برگردد.
اگر بخواهم از کمکهایی که کنگره برای من انجام داده بگویم نمیدانم از کجا شروع کنم. قبل از ورودم به کنگره زندگی برایم تکراری و بیهوده شده بود؛ ناامیدی زیادی داشتم، با افکار منفی که همیشه در ذهنم بود، همیشه ترس داشتم و یک آدم ترسو بودم؛ نگران مسافرم بودم که با مصرف مواد و سیگار در عمق تاریکیها بود و نگران آینده فرزندانم اما با عشقی که به مسافرم داشتم هیچوقت به جدایی فکر نکردم و پذیرفته بودم که مسافر من یک مصرفکننده است و دیگر درمان نمیشود.
وقتی که به کنگره آمدم و کمکم آموزشهای کنگره را دریافت کردم توانستم پا روی ترسم بگذارم، ناامید نباشم و آموختم قبل از هرکاری باید تفکر کنم. کنگره به من زندگی با آرامش داد، به مسافرم جان دوباره داد و باعث شد مسافر من که سالها درگیر مصرفمواد و سیگار بود آزاد شود و به رهایی برسد.
من به این مکان مقدس ایمان دارم چون باوری در ناباوری در اینجا اتفاق میافتد؛ من نباید فراموش کنم که قبل از کنگره در چه حالی بودم و امروز در چه حالی هستم. من هرگز کمکی که کنگره به من و مسافرم کرده است را فراموش نخواهم کرد. انشاءالله بتوانم با خدمت کردن، چشم گفتن، سیدی نوشتن و هر خدمت دیگری در کنگره یک قطره کوچکی در این اقیانوس بزرگ باشم. از خداوند بزرگ عمر طولانی برای آقای مهندس و خانواده محترمشان خواستارم و اینکه همیشه سایهشان بر سر کنگره۶۰ باشد.
نویسنده: همسفر اسماء رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم)
همسفران نمایندگی ارگ کرمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
59