نهمین جلسه از دوره دوم کارگاههای آموزشی مجازی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی باباطاهر همدان، با استادی راهنمای محترم مسافر عباس با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» شنبه ٢٢ دیماه ۱۴۰۳ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان عباس هستم یک مسافر
دستور جلسه کمک من به کنگره و کمک کنگره به من میباشد. این دستور جلسه و البته تمامی دستور جلسات من را مجبور به تفکر میکند و مجبور میکند روزهای سخت اعتیاد و ظلمت هایی که در آن بودم را به یاد بیاورم. چون انسان فراموشکار است و این فراموشی جاهایی خوب است ولی جاهایی بد و منفی است. در جاهایی که مصیبتی به ما میرسد مثلاً عزیزی را از دست میدهیم اگر فراموشی نباشد و داغ از دست دادن عزیزان رفته رفته کم نشود واقعاً انسان نمیتواند تحمل کند و از بین میرود. ولی جاهایی که فردی یا افرادی به ما کمک و خدمت میکنند ما را از گرفتاریها خلاص میکنند و به ما محبت میکنند را نباید فراموش کنیم. این دستور جلسه هم این آموزش را برای ما دارد که ما عقبه و گذشته خودمان را فراموش نکنیم. وقتی در کنگره فردی به رهایی میرسد و وارد سفر دوم میشود این سعادت را پیدا میکند که خدمت کند چون شعاع اضافه میکند و به آن جهانبینی میرسد که در ادامه تزکیه و پالایش خود و آموزش گرفتن خودش را به دیگران آموزش دهد و خدمت کند.
در کنگره هر جایگاه خدمتی برای خودش آموزش خاص را دارد و با ادامهدار بودن خدمتها به جایگاه راهنمایی میرسیم. به عقیده من که به تجربه به این نتیجه رسیدم که آموزش در راهنمایی شروع میشود و کسی که راهنما شده تازه وارد آموزش میشود پس راهنما در اصل به خودش دارد خدمت میکند نه به رهجو، چون نیازهای ما در دل همدیگر است. داستانی در این مورد است که تمثیل خوبی است برای بهتر درک کردن این پیام برای من. شخصی به خداوند عرض میکند که بهشت و جهنم را برای من نشان بده و خداوند دو درب را به آن نشان میدهد و میگوید اولی جهنم است و دومی بهشت. فرد وارد جهنم میشود میبیند یک میز پر از انواع و اقسام غذاها و سالادها و دسرها و نوشیدنیهای گوارا است و افرادی دور آن نشستند ولی لاغر ضعیف و ناتوان که از گرسنگی و تشنگی رنج میبرند و یک مشکل دارند. دستشان از آرنج تا دست ۲ متر است و غذاهایی که برمیدارند نمیتوانند به دهانشان بگذارند به همین دلیل چون نمیتوانند بخورند همگی گرسنه و تشنه هستند و فرد میرود داخل بهشت و میبیند همین شرایط در بهشت هم هست اتفاقاً دست آنها هم همین مشکل را دارد. یعنی از آرنج تا دست ۲ متر است ولی همه چاق و سرحال هستند و میگویند و میخندند. میپرسد چه اتفاقی افتاده است شرایط در بهشت و جهنم یکسان است چرا شما اینقدر سرحال هستید و غذاهایی روی میز را میل کردهاید فرد داخل بهشت میگوید ما غذاها را درون دهان روبروی خودمان میگذاریم. من غذا به فرد روبرو میدهم و آن هم همین کار را میکند به خاطر همین سرحال و سیر هستیم.
این واقعیت خدمت ما در کنگره است سفر اولی نیازش درون راهنمایش است و راهنما هم برای رشد خودش نیازش درون سفر اولی است برای رشد و ارتقا. پس هیچ منتی به همدیگر ندارند البته آقای مهندس آب پاکی را روی دستان ما ریخته است چون خودشان بنیان کنگره هستند و کنگره را به وجود آوردند و تمام کتاب کتابها و جزوات کنگره را نوشتند هر ساله ۲ میلیارد به کنگره کمک میکند و علم کنگره و آموزشهای کنگره از ایشان انشعاب پیدا میکند و هزاران خدمت دیگر که انجام میدهند میگویند من به کنگره بدهکار هستم. چون کنگره من را به درمان رساند من را نویسنده، آشپز و ورزشکار کرده است. هر چقدر خدمت کنم جبران یکی از اینها نمیشود. پس خدمت من در مقابل خدمت آقای مهندس هیچ است من به عنوان کسی که راهنما هستم و چندین سال عضو لژیون سردار بودم و امسال دنور شدم تازه میفهمم کنگره سر من منت گذاشته به من لطف کرده که بتوانم این خدمتها را انجام دهم. به امید آموزشهای بیشتر و عمل کردن به آموزشهایی از کنگره دریافت میکنم. ممنونم که توجه فرمودید.
تنظیم و ارسال:مسافر مسعود مرزبان خبری
- تعداد بازدید از این مطلب :
63