آقای مهندس در سیدی قلب میفرمایند: قلب مرکز حس است و باز کردن قلبها کار سختی میباشد؛ یعنی اگر بخواهید احساس دیگران را درست کنید، این کار سخت است؛ من نمیتوانم با شلاق و تازیانه، عشق و محبت را به کسی یاد بدهم و این کار رابطه را تیرهتر و بدتر میکند؛ پس برای باز کردن قلبها و درست کردن حس دیگران، زور و لجبازی فایدهای ندارد. دربهای کنگره باز است، هرکس بخواهد میآید و هرکس بخواهد میرود، هیچ اجباری در کار نیست؛ ولی درب کمپها بسته است و برای ورود به آنجا باید اجازه گرفت و این کار را مشکلتر میکند.
در وادی چهاردهم استاد رعد پیامی دارند که میگویند: آنچه باور است، محبت است و آنچه نیست ظروف تهی است. من که میگویم کلام خود نیست؛ بلکه فردی است در جمع بیکران هستی که باورش کار هرکس نیست؛ مگر معنای آن، بداند که آن چیست. ارابهها را به حرکت در آوردید که نگهبانان ماوراء به آنچه در زمین میگذرد نیازمندند. بشکافید آنچه شکافتنی نیست، در دل سنگ بروید و ترکیبها را جدا نمایید. اینچنین است که در کنگره۶۰ قلبها را میشکافد و مرض را از عمق درمان مینماید؛ یعنی از راه قلب و با عشق و محبت. قلب در سینه قرار دارد، عضوی مهم و مرکز محبت است که خون را پمپاژ میکند و حس ندارد؛ یعنی اگر دچار درد شود، انسان متوجه آن نمیشود. رسول خدا نیز درباره قلب میفرمایند: مگر ما سینه تو را گشاده نکردیم؟
ما سه جمله کلیدی در کنگره۶۰ داریم که عبارتند از: صوت، نور و حس. تمام جهان آفرینش و ارتباط هستی، با این سه پارامتر انجام میگیرد. قلب مرکز حس است و ما با حس، نور و صوت، همهچیز را درک میکنیم؛ از اینرو سیاه بودن قلب به حس مربوط است و خراب بودن حس نیز از کینه، دشمنی، حسادت، شهادت دروغ دادن و... بهوجود میآید. سیاه بودن قسمتی از قلب، به این معنا است که دچار خودخواهی شدهایم و برای حفظ منافع خود، تصمیم داریم که همه افراد را زیر پا گذاشته و دیگران را تخریب کنیم و این مانند فردی است که وقتی مار به او نیش میزند، باید به فکر درمان خود باشد؛ اما برای انتقامجویی، بهجای درمان، مار را دنبال میکند؛ بنابراین هرگاه در کنگره، تخلفی صورت میگیرد، بایستی کاری انجام دهیم تا آن مشکل دیگر صورت نگیرد.
همهچیز به حس بستگی دارد و حس دریافتکننده نور و صوت است. اگر خواستار قلبی روشن هستید، بایستی حس خود را از حسهای منفی پاک سازید. هموار و باز نمودن قلبها بسیار سخت است و با ضرب تازیانه این دربها بیشتر سخت و غیرقابل تسخیر میشود، اما این فرمان، فرمان خداوند است که مرض را بهطور عمیق درمان بنماییم و این بسیار سخت است. تنها درمان مرض نیست، زیرا همیشه سالمبودن مهمترین است و بسیار زمان لازم دارد؛ بهعبارتی در مبحث اعتیاد، تنها کنار گذاشتن مواد کافی نیست، باید از انجام هرگونه عملی که به سلامتی انسان آسیب میرساند، بهطور کامل پیشگیری کنیم.
در کنگره۶۰ درمان در دو قسمت انجام میگیرد:
۱- جسم
۲- جان (روان)
جسم و اعتیاد را با ضرب تازیانه نمیتوان درمان کرد؛ مانند عمل چاقی که میخواهیم با جراحیهای گوناگون، چربیهای اضافی بدن را خارج سازیم. اگر بخواهیم در صور پنهان چیزی را درست کنیم، ابتدا باید حس درست شود؛ زیرا حس دچار ناامیدی و ترس میشود و تمام گیرندههای ما به حس بستگی دارد؛ بنابراین درمان اعتیاد بایستی در دو قسمت جسم و روان صورت گیرد. آقای مهندس فرمودند: خدا را شکر، ما D.sap را داریم. محلول D.sap ضد عفونت و ضد التهاب است و ترکیبات بسیار متعددی دارد؛ بدن نیز برای ترمیم خود به مواد اولیه نیاز دارد و برای حفظ سلامت بدن بایستی از مواد طبیعی و ارگانیک استفاده کنیم؛ چراکه مواد افزودنی برای سیستم ایمنی بدن بسیار خطرناک است.
بایستی پایهها را محکم کنیم؛ حتی پایههای درمان اعتیاد در مصرف تریاک، هروئین، نفتالین و الکل. با سه مورد از مادههای مخرب، آزمایشهای سلولی مولکولی انجام دادهایم تا ستونها محکم شود و بدانیم هر یک از این مواد، چه اثری روی سیستم سلولی مولکولی انسان گذاشته و تخریب ایجاد میکنند و سپس چگونه درست میشود؛ درواقع در بیماریها، بیان ژن یکسری از سلولها از تنظیم خارج شده است که ما مجدد آنها را تنظیم و به حالت طبیعی خود بازمیگردانیم.
با نیروی عقل و ایمان، کلمات الهی را در مغز حک کرده و با جان خود آنها را آبیاری میکنیم؛ بهعنوان مثال، برخی از انسانها برای خدمت به دیگران، از جان و مال خودشان میگذرند و از این عمل لذت میبرند. هرگاه دانش و کشش بهوجود بیاید، بخشش صورت میگیرد؛ بهعبارتی چشمه بایستی خود بجوشد و نباید درون آن آب بریزیم و بگوییم: این یک چشمه است! در جهان مادی، نیروهای تخریبی برای نرسیدن انسانها به راه مستقیم، توان آنها را تضعیف میکنند؛ مثلاً زمانیکه تصمیم داری به فردی کمک کنی، دوستت مدام به تو میگوید: به او کمک نکن و این کار گداپروری است! درواقع اینها نیروهای تخریبی و بازدارنده میباشند و در جهان ما این نیروها، بسیار فعال هستند. وجود نیروهای بازدارنده بسیار مهم است؛ زیرا انسان درحال آزمودهشدن است و مهم این است که بتواند راه مستقیم را انتخاب کند و با عقل و ایمان، به جایگاهی برسد که حس شخص درست شود.
برداشت همسفر ناعمه
آقای مهندس دژاکام در سیدی قلب به من آموختند، انجام کارهای ارزشمند و دوری از ضدارزشها قلب یا حس را روشن و انجام ضدارزشها قلب انسان را سیاه میکند؛ همچنین عشق و محبت را بهترین راهحل برای باز کردن قلب دیگران عنوان کردند. باز کردن قلب افراد به معنی درک و درمان احساسات آنها است. هیچ قلبی با زور و شکنجه فتح نمیشود؛ چهبسا این زور و شکنجهها باز کردن درب قلبها را سختتر میکند و این همان مسیری است که در کنگره۶۰ برای درمان طی میشود. ارائه آموزش از طریق سیدیها و کتابها، جهت مشخص کردن کارهای ارزشی و ضدارزشی، برای روشن نمودن قلب مسافران و همسفران و ورود به قلبهای دردمند آنها، با عشق و محبت بهجهت درمان احساسهای آسیبدیده میباشد که قدمی ارزشمند برای تقویت بنیان خانواده بهعنوان اصلیترین نهاد جامعه است.
برداشت همسفر فرزانه
انسان برای رسیدن به کمال و سعادت، نیازمند تعادل بین عقل و ایمان است. عقل به انسان کمک میکند تا حقایق را بشناسد و ایمان، انگیزه و نیروی لازم برای عمل به آنها را فراهم میکند؛ همچنین به ما یادآوری میکند که در مسیر زندگی، با چالشها و وسوسههای بسیاری روبهرو خواهیم شد و باید با اراده قوی و توکل به خدا بر آنها غلبه کنیم.
تایپ: همسفر ناعمه و همسفر فرزانه رهجویان راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ویرایش: رابط خبری همسفر باران رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ارسال: همسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر زینب (دبیر سایت)
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
191