همیشه به قبل از ورود خود به کنگره فکر میکنم، اینکه چقدر حالم بد بود و افسرده بودم، حال دلم اصلا خوب نبود و همیشه به درگاه خداوند شکوه و شکایت داشتم، ناشکری میکردم که چرا من اصلاً پا به این دنیا گذاشتم با اینکه سن کمی داشتم اما همیشه منزوی و گوشه گیر بودم و سعی میکردم با کسی ارتباط برقرار نکنم تا اینکه وارد کنگره شدیم و با این مکان آشنا گشتیم. اوایل که وارد کنگره شدم بسیار حال بدی داشتم، پدرم اعتیاد داشت و مسافر بود و من از درون نابود و به هم ریخته بودم؛ هیچ وقت یادم نمیرود زمانی را که به دنبال دستاویزی بودم تا از آن حال در بیایم، زمانی که سر لژیون نشستم و سعی کردم آموزش بگیرم حالم به مرور زمان بهتر شد. من از کنگره و راهنمایان خود واقعاً تشکر میکنم و دست تک تکشان را از راه دور میبوسم هرچند با تشکر زبانی نمیتوان زحمات راهنما و آموزشهای کنگره را جبران کرد.
در حال حاضر نیز گاهی اوقات نیروها منفی به سراغ من میآیند اما ته دلم قرص است که کنگره و آموزشها همیشه هستند تا من بتوانم آنها را عملی کنم اگر واقعاً کنگره نبود من نمیدانستم که الان کجا بودم و چه زندگی داشتم. در این چند سالی که در کنگره هستم واقعاً هنوز نتوانستهام حتی کمکی کوچک داشته باشم؛ کنگره اصلاً نیازی به کمک من ندارد و این من هستم که همیشه به کمک او نیازمند هستم اما همیشه دوست دارم و سعی میکنم در کنگره خدمت کنم هر چند خدمت کوچک و خدمتگزار خوبی چه از لحاظ مالی و معنوی برای کنگره باشم.
امیدوارم کسانی که هنوز اذن ورود آنها به کنگره امضاء نشده است هرچه زودتر به کنگره بیایند و از این حال خوب بهره لازم را ببرند. خداوندا دریا، آسمان و دشت پوشیده از رقصنده های آسمانی است و روح نا آرام من خواستار رهایی است، نه از خلاصی بلکه دیدار معشوق است. خداوندا تنها تو را میستایم و تنها تو را ستایش میکنم، برای انجام این عمل عظیم: شکر، شکر، شکر.
نویسنده: همسفر مائده رهجو راهنما همسفر الهه (لژیون دهم)
ویرایش: همسفر سوفیا رهجو راهنما همسفر ثریا (لژیون چهاردهم)
ویراستار و ارسال: همسفر مرضیه رهجو راهنما همسفر طاهره (لژیون هفتم)
همسفران نمایندگی ایمان
- تعداد بازدید از این مطلب :
339