English Version
This Site Is Available In English

غیبت کردن هم مکر محسوب می‌گردد

غیبت کردن هم مکر محسوب می‌گردد

حس مربوط به ساختمان جسمی که در حال حاضر موجود است می‌باشد. ما دارای ۵ حس درون، ۵ حس برون و ۷ پیکره هستیم که با یک‌دیگر در ارتباط می‌باشند. هر دو قسمت پیکره‌ها و حس، قابل لمس نیستند؛ اما قابل حس از نوع خودشان می‌باشند که با عالم بیرون و ... در ارتباط هستند. آن چیزی که در درون جسم ما هست، مثل زبان، چشم، گوش و حس لامسه؛ حس درون نامیده می‌شود و آن چیزی که در خواب می‌بینم و تصاویری که مشاهده می‌کنیم، مربوط به حس برون است. هنگامی‌که می‌گوییم کوکاکولا در واقع همه می‌بینید؛ اما نه با چشم ظاهری؛ بلکه با چشم درونی. ما همان‌طور که حواس درون داریم، حواس برون هم داریم. در اعتیاد هم دارای ۲ صور آشکار و پنهان هستیم که می‌شود ۵ حس آشکار که قابل دیدن است و ۵ حس پنهان که ما نمی‌بینیم. به حس‌هایی که در خواب کار می‌کنند، حس‌های پنهان گفته می‌شود و به حس‌هایی که قابل دیدن هستند حس آشکار گفته می‌شود.

افکار ما هم ۲ نوع است: افکار آشکار و پنهان، اندیشه هم ۲ نوع است: آشکار و پنهان. در مقوله عشق هم، آشکار و پنهان داریم که دوست داشتن آشکار و دوست داشتن پنهان را شامل می‌شود. همه ما حتی حیوانات هم، صور آشکار و پنهان دارند؛ پس شخصیت‌ها هم ۲ قسمت می‌باشند، شخصیت‌های آشکار و پنهان. ممکن است انسان‌ها چیزی که هستند را نشان ندهند و در ظاهر، انسانی بسیار معقول، خوب، مرتب و منظم باشند؛ اما در صور پنهان یک قاتل زنجیره‌ای یا مازوخیسم و یا یک دیوانه‌روانی باشند. یکی از مسائلی که پنهان است، مکر است. مکر یا حیله، یعنی فریب، نیرنگ، تزویر و چاره‌اندیشی برای ضرر زدن به یک‌چیز یا یک شخص. در قرآن کریم، از مکر به‌عنوان تدبیر هم یاد شده که خداوند می‌فرمایند: «وَ مَكَرُواْ وَ مَكَرَ ٱللَّهُ وَٱللَّهُ خَيۡرُ ٱلۡمَٰكِرِينَ» یعنی شما اگر حقه و مکری می‌زنید، خداوند آن حقه و مکر شما را به خودتان می‌زند. شما فکر می‌کنید که حقه و نیرنگی انجام داده‌اید؛ ولی خداوند بدتر از آن را بر سر شما می‌آورد.

در زمان‌های قدیم افرادی بودند که پارچه می‌فروختند و پارچه به صورت پشمی و پنبه‌ای بود. پارچه پنبه‌ای ارزشی نداشت؛ در صورتی که الان پارچه‌های پنبه‌ای بسیار گران است و ارزش بیشتری دارد. در آن زمان یک‌سری از افراد که بزاز (پارچه‌فروش) بودند. آن‌ها پارچه‌های نخی را جلوی مشتری می‌گذاشتند و هم‌زمان دست به ریش خود می‌کشیدند و می‌گفتند: به‌خدا این پارچه پشم است، پشم خالص و این یک حیله بود. پارچه را نشان می‌داد و دستش را به ریش خود می‌گرفت و آن ریش را می‌گفت که پشم خالص است؛ نه پارچه، بدین طریق به مردم نیرنگ می‌زدند. تشخیص دادن این نیرنگ برای ما خیلی نقش مهمی دارد که بتوانیم راه را از چاه تشخیص بدهیم.

حیله‌ها به طرق مختلفی وجود دارند، مثلاً می‌خواهیم ماشین بخریم، طرف می‌گوید این ماشین برای یک خانم دکتر است که فقط سوار شده و به مطبش رفته است، در صورتی‌که ماشین، دست کسی بوده که مسافرکشی می‌کرده و مرتب با ماشین به شهرهای مختلف رفت‌وآمد داشته است. این‌ها نمونه‌های حقه، مکر و نیرنگ هستند؛ حتی بیشتر تبلیغات نیز نیرنگ هستند، مانند قرص‌های لاغری که تبلیغ می‌کنند. پس در همه مسائل مکر و نیرنگ وجود دارد و ما باید به آن نقطه از تشخیص برسیم که بتوانیم درست را از نادرست تشخیص بدهیم.

به قول شاعر بزرگ حضرت مولانا که می‌فرمایند: «صد هزاران مکر در حیوان چو هست، چون بود مکر بشر، کو مهتر است» یعنی حیوانات هزاران مکر و حیله دارند؛ ولی مکر و حیله حیوانات کجا و مکر و حیله انسان‌ها کجا؟ حیوانی که می‌خواهد شکار کند، مکر می‌کند؛ می‌رود در جایی می‌ایستد که باد در جهت مخالف باشد و باد بوی آن را برای شکار نبرد، بی‌حرکت می‌ماند و گاهی اوقات برای یک شکار، ۴ الی ۵ ساعت یا حتی ممکن است یک روز تکان نخورد که تشخیص داده نشود تا بتواند شکار کند و این، خود یک حیله، مکر و نیرنگ برای رسیدن به شکار است. زهر هم که به کسی می‌خواهند بدهند ظاهری بس زیبا دارد که داخل جامی زیبا همراه با شهدی شیرین به شخص داده می‌شود؛ در حالی که آن زهر، کشنده است و این چیزی است که ما باید همیشه در نظر داشته باشیم و بدانیم که همیشه خطر در کمین است.

ما همان‌طور که از عشق و محبت صحبت می‌کنیم؛ باید این قضیه را هم در خاطر داشته باشیم که چه مشکلاتی برای ما در اثر همین مکر و حیله به‌وجود می‌آورد. چه بسیار شرکت‌های هرمی بودند که جیب مردم را در مقابل نیرنگ و طمع خالی کردند؛ حتی کلاس‌های عرفانی که واقعاً مخرب است، مثلاً می‌گویند کتابی وجود دارد که آموزش پرواز روح می‌دهد و ظرف مدت یک ماه در ۳۰ جلسه به شما آموزش می‌دهیم؛ حال بایستی اندیشید که با پرواز روح چه کاری می‌خواهید انجام دهید؟ چه بلایای دشواری که به‌خاطر طی کردن این مسیرهای اشتباه، بر سرتان نازل خواهد گشت! باید در تمام مسائل دقت کنیم که همیشه حیله و تزویر با صورتی زیبا جلو می‌آید و هیچ فسادی در دنیا انجام نمی‌گیرد؛ مگر این‌که ما لباس تقوا را بر تنش کنیم.

این نیرو وقتی که بخواهد شما را فریب دهد، ابتدا انسان را متقاعد می‌کند و در بعضی اوقات آن‌قدر این نیرنگ و حیله قوی هست که حتی شما نمی‌توانید آن را باور نکنید. در افسانه‌های قدیمی هم از مکر به‌وفور یاد شده است، مانند داستان رستم و سهراب. زمانی‌که با هم می‌جنگیدند، یک‌دیگر را نمی‌شناختند؛ اما وقتی که سهراب، رستم را بر زمین می‌زند و می‌خواهد رستم را بکشد او به سهراب می‌گوید: «در کشور ما رسم است که سه بار کشتی بگیریم، هرکسی بار سوم حریفش را بر زمین بزند، او برنده می‌شود». سهراب هم رستم را رها می‌کند؛ ولی دفعه دوم که می‌شود رستم، سهراب را بر زمین می‌زند و بلافاصله با کشیدن خنجر و فرو کردن در پهلویش، او را مجروح می‌کند. سهراب می‌گوید: تو که گفتی در کشور ما رسم است که بعد از سه بار کشتی، اگر برنده شدی می‌توانی حریف را بکشی؛ ولی این دفعه دوم بود، تو چرا این کار را کردی؟

پس اگر کمی دقت کنید این همان نیرنگ است که در تمام سطوح برای همه ما هست و ما نباید زودباور باشیم. حقه و مکر هم، مانند سایر مسائل بزرگ و کوچک دارد، مانند رهجویی که پشت سر راهنمای خود غیبت می‌کند. این غیبت کردن هم، مکر محسوب می‌گردد، یعنی می‌خواهد به راهنمای خود ضربه بزند. غیبت به‌منظور چاره‌اندیشی برای ضربه‌زدن به شخص است و مسئله دیگری که با آن مواجه می‌شویم خشم است. یک انسان معمولی دارای IQ صد می‌باشد که این عدد در تیزهوشان ۱۲۰، در نابغه‌ها ۱۵۰، در انسان‌های خنگ ۸۰ و در انسان‌های کودن ۶۰ است. هنگامی‌که انسان خشمگین می‌شود، ضریب هوشی او تقسیم بر ۳ می‌شود، یعنی اگر جزء تیزهوشان باشید و خشمگین شوید ضریب هوشی شما تقسیم بر ۳ شده و ۴۰ یعنی خنگ هم پایین‌تر می‌آید؛ پس زمانی‌که ما خشمگین می‌شویم، امتیاز از دست می‌دهیم.

این مسئله مانند این است که در اثر تصادف ماشین، طرف مقابل قفل فرمان برمی‌دارد و به سر طرف مقابل ضربه وارد می‌کند؛ اما باید پرسید به چه علت مرتکب این کار شده است؟ در پاسخ می‌توان گفت: چون خشمگین شده و ضریب هوشی او یک‌مرتبه  پایین آمده و تبدیل به یک آدم کودن شده است و اصولاً انسان کودن مشاعرش کار نمی‌کند و کاری که شخص در اثر عصبانیت انجام می‌دهد، در تمامی دعواها و اتفاقات، منجر به قتل می‌شود؛ پس ما بایستی به این نکته هم توجه داشته باشیم. هنگامی‌که دوست شما خشمگین است و در این حالت حرفی به شما می‌زند، ناراحت نشوید؛ چراکه ضریب هوشی او پایین آمده و به زیر مرحله کودنی و خنگی رسیده؛ چون شخص در حالت طبیعی این کارها را انجام نمی‌دهد.

خشم یک پوئن بسیار منفی است که باید سعی کنیم کنترلش کنیم و باعجله داوری نکنیم و سریع عکس‌العمل نشان ندهیم و قضایا را تفسیر نکنیم. ما دارای ۵ حس درون و ۵ حس برون بودیم به قول مولانا که می‌گوید: «ده حس است و هفت اندام دگر، آن‌چه اندر گفت، ناید می‌‌شمر» ما دارای ۷ پیکره هستیم که دوتا از آن‌ها را کاملاً می‌شناسیم. یکی همین جسمی است که الان داریم و دوم کالبدی است که در خواب می‌بینیم. حال اگر از ما سؤال کنند کدام یکی از این جسمی که الان داریم یا کالبدی که در خواب می‌بینیم حقیقی است؟ در پاسخ خواهیم گفت: وقتی‌که بیدار هستیم، این جسم ما حقیقی است و وقتی‌که خواب هستیم، کالبد دوم حقیقی است، مانند زمانی‌که در خواب دچار وحشت می‌شویم یا کابوس می‌بینیم؛ آن لحظه برای ما کاملاً و ۱۰۰ درصد حقیقی است.

پیکره‌ها و حس‌های دیگر برای ما قابل لمس نیست، یعنی نمی‌توانیم لمسش کنیم. ما یک لمس‌کردن داریم و یک حس‌کردن؛ لمس را ما باید حتماً بتوانیم درکش کنیم یا ببینیم و به آن دست بزنیم؛ ولی قابل حس نیست. ما خیلی چیزها را می‌توانیم حس کنیم؛ اما نمی‌توانیم لمس کنیم، مانند زمانی‌که عزیزانمان را که از دست داده‌ایم و به جهان دیگری رفته‌اند، می‌توانیم حس کنیم ولی نمی‌توانیم لمسشان کنیم. پنج حس درون و برون باهم در ارتباط هستند و هرکدام کار خودشان را انجام می‌دهند. ما برای دیدن، ابزاری داریم که به آن چشم می‌گوییم و توسط این حس، ما می‌توانیم ببینیم؛ اما در حس برون، ابزاری برای دیدن نداریم، مانند زمانی‌که خواب هستیم؛ در واقع موقع خواب با چشم دیگر و با خویش دیگر و در عالم دیگر که به وسیله آن‌ها تصاویر ضبط می‌شوند می‌توانیم ببینیم؛ ولی خودتان هم نمی‌دانید که این تصاویر چگونه ضبط شده‌اند و توسط جسم دیگر یا پیکره دیگر شما که در خواب است، این کارها انجام می‌گیرد.

ما در هنگام خواب به دنیای دیگر سفر می‌کنیم و باز برمی‌گردیم و زمانی‌که بیدار می‌شویم در این دنیا به زندگی خود ادامه می‌دهیم، یعنی به این صورت نیست که بگوییم ما بعد از مرگ به دنیای دیگر می‌رویم، نه! ما هر شب موقع خواب در دنیای دیگر سیر می‌کنیم. گفته شده موقعی‌که ما می‌میریم چیزی از ما باقی نمی‌ماند؛ اصلاً این‌طور نیست، همین خواب، خود یک مثال عینی است که هنگامی‌که خوابیده‌ایم اصلاً حرکتی نداریم؛ اما هم‌زمان مشغول انجام خیلی از کارها اعم از دیدن کابوس، خوش‌گذرانی، خوردن، آشامیدن و ... هستیم. این‌ها همه حقیقی هستند؛ ولی آن‌قدر این مسئله ساده و پیش‌پا افتاده است که ما باورش نداریم و به‌همین‌دلیل در علم روان‌شناسی به این مسئله، اختلالات روان گفته می‌شود.

مسئله زندگی پس از مرگ و مسئله روح و نفس، کاملاً آشکار و واضح است و لازم نیست دنبالش بگردیم، همین‌که ما هر شب به آن دنیا می‌رویم و سپس بازمی‌گردیم، نشانگر دنیای پس از مرگ است؛ چراکه خوابیدن هم یک مرگ موقت است. در حین مرگ ارتباط ما با جسم کاملاً قطع می‌شود؛ ولی بعضی اوقات ما آن چیزی را که با چشم می‌بینیم قبول داریم و آن چیزی را که نمی‌بینیم قبول نداریم. سیر و سلوکی در خواب صورت می‌گیرد که جسم در آن دخیل نیست و اندام‌های دیگری در کار هستند، قابل رؤیت برای خیلی‌ها نیست. هیچ‌ چیز در دنیا نیست؛ مگر ابتدا در اندیشه باشد که این آغاز خلق است.

آن‌چه در دنیا هست، ابتدا در اندیشه بوده و بعد به‌وجود آمده و خلق شده؛ بنابراین نتیجه می‌گیریم که ما زندگیمان را با اندیشه خودمان پی‌ریزی می‌کنیم. کسی که راهنما می‌شود با یک اندیشه است که راهنما شده؛ پس اگر تفکر و اندیشه ما درست باشد تولید درستی هم خواهیم داشت و این بستگی به این‌دارد که ما چه چیزی را می‌کاریم؛ رطب یا حنضل (؟) اگر ما کینه بکاریم، کینه را درو می‌کنیم و اگر خشم بکاریم خشم را درو خواهیم کرد؛ پس می‌توان نتیجه گرفت که هر چیزی بکاریم متعاقباً همان را درو می‌کنیم و خیال هم جزئی از اندیشه است و خیال در جهت اندیشه‌ها به وجود می‌آید.

رابط خبری: همسفر رها رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
نویسنده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر ندا (لژیون پنجم)
ویراستاری، تصویر و ارسال: همسفر زینب نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .