این دستور جلسه یکی از قشنگترین دستور جلسات در کنگره ۶۰ میباشد؛ زیرا کمک کنگره به من و زندگی من بینهایت است. شاید هیچ وقت نتوانم جبران کنم. این دستور جلسه برای این است که من همسفر فراموش نکنم با چه حالی وارد این مکان مقدس شدم. گاهی با خودم تکرار میکنم من چگونه قبل کنگره زندگی میکردم؟ زندگی قبل از کنگره با زندگی اکنونم هرگز قابل قیاس نیست. هر چیز باارزشی که در کنگره به دست آوردهام به کنار، این عزت نفس، اعتماد بنفس و حال خوبی که کنگره به من همسفر داده است را هیچگونه نمیتوان جبران کرد.
وقتی در کنگره خدمتی میکنم آن حس توانمندی و حال خوب سراغ من میآید. نباید گمان کنم که کمک ناچیزی به کنگره کردهام؛ در اصل این کمک کنگره به من است که آن حسها و نیروهای خفته را در من بیدار میکند.
من در زندگی خود شکرگزار نعمتهایی هستم که در ذهنم نمیگنجید روزی بتوانم آنها را داشته باشم. اگر سالها خالصانه تلاش کنم نمیتوانم حتی قطرهای از اقیانوس محبت کنگره را جبران نمایم. کمک کنگره به من آنقدر زیاد بوده که نمیتوانم تک به تک عنوان کرده و از آنها نام ببرم، فقط این را خوب میدانم که کنگره آدرس هر یک از ما را به خودمان داده است.
کنگره به من یک راهنمای دلسوز، عاشق و مسئول داد که راحت و بدون هیچ ترسی صحبت کنم و آموزشهای بسیار نابی را که هیچ کجا نظیرش را پیدا نمیکنم در اختیار من قرار داد.
در نهایت خدمت کردن هم کمک کنگره به من است؛ زیرا حال من با خدمت کردن خوب میشود. در نتیجه کمک به کنگره از نظر مالی و خدمتی همه در نهایت کمک کنگره به من و برای یافتن حال خوب خودم است. جملهای که بارها در کنگره شنیدهایم: دیگران کاشتند و ما خوردیم، ما بکاریم تا دیگران بخورند. بسیاری از افراد هر کاری کردهاند تا چراغ کنگره روشن بماند، من هم سعی میکنم کبریتی روشن کنم.
آقای مهندس میگویند که حساب همه ما با کنگره صفر است؛ اما خود من باید یاد بگیرم که زکات رهاییام را پرداخت کنم. من همسفر همیشه شکرگزارم که در عصری زندگی میکنم که آقای مهندس حضور دارند.
نویسنده: همسفر ساناز رهجوی راهنما همسفر الهه (لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر اکرم رهجوی راهنما همسفر عذری (لژیون دهم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون پانزدهم)
نمایندگی همسفران صالحی
- تعداد بازدید از این مطلب :
136