سیزدهمین جلسه از دوره بیست و هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی راهنمای محترم مسافر سعید، نگهبانی مسافر کاظم و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز چهارشنبه 26 دی ماه 1403، ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
دستور جلسه، کمک من به کنگره و کمک کنگره به من است. من فکر میکنم یکی از دلایلی که این دستور جلسه مطرح شده این است که مشخص کند آموزش من در کنگره در چه سطحی است.
من دیدگاه خودم را با طرح یک مثال بیان میکنم، من در سن 10 یا 11 سالگی برای اولین بار با موادمخدر آشنا شدم و مواد مثل یک طعمه جذاب در یک تله ترسناک بود و من در ابتدا آن تله را ندیدم؛ فقط جذابیت و توان و قدرتی که از مصرف تریاک به دست آورده بودم، من را جذب کرد؛ من فکر میکنم اگر انسان را به یک پرنده تشبیه کنیم، زمانی که اولین بار مواد مصرف میشود گویی یک قفس نامرئی آن شخص یا آن پرنده را در خود حبس میکند.
تا زمانی که پرنده از آن طعمه لذت میبرد قفس را نمیبیند و زمانی که قفس را ببیند دیگر از طعمه لذت نخواهد برد و فقط فکر فرار و آزادی و رهایی از بند آن قفس است، همه ما بارها با ترک مصرف آن طعمه اولیه (مواد مخدر) به خیال رهایی از آن قفس اقدام کرده بودیم ولی این امر میسر نبوده تا اینکه دربی به نام کنگره 60 باز شد و رهایی و آزادی از آن قفس برای ما ممکن شد.
حالا شما بگویید قیمت این رهایی و آزادی از آن قفس چقدر است؟ این کاری است که کنگره برای من کرده، من تا زمانی که اسیر موادمخدر بودم گرفتار در آن قفس بودم و دستم از تمام نعمتهای خداوند کوتاه بود، کنگره تمام جهان هستی را به من داد و این تازه در صور آشکار است.
اینکه من برای کنگره چه کردهام و کمک من به کنگره چه بوده است را هم با مثالی از آقای مهندس بیان میکنم، ایشان فرمودند سالها قبل در ژاپن به نژاد خاصی از میمونها آموزش دادند که سیبزمینیها را قبل از خوردن در آب بشورند و بعد بخورند، مدتی بعد دیدند که در یک قاره دیگر میمونها بدون آموزش دیدن همان کار را اجرا میکنند و معلوم شد در این جهان هر علمی که انجام شود یک سیگنال و فرکانسی ایجاد میکند که همجنس آن موجود آن سیگنال و فرکانس را دریافت و اجرا میکند.
حالا برگردیم به کمک من به کنگره و اینکه وقتی میمونها میتوانند از این توان هستی بهره ببرند چرا من فکر میکنم، نمیتوانم در کنگره و این هستی موثر باشم، آموزشهای کنگره زمانی ارزش پیدا میکند که توسط افراد اجرا شود و در تمام هستی یک موج و فرکانس و سیگنالی به وجود آورد که تمام انسانها، مشتاق انجام عمل سالم شوند.
البته که این امر زمان میبرد ولی بسیار باارزش است و من فکر میکنم آقای مهندس وقتی میفرمایند امیدوارم روزی کنگره جهانی شود منظورشان همین است که تمام انسانها پیام کنگره را از طریق اجرای آموزشهای ما و اجرای این آموزشها بگیرند.
در وادی دوم هم گفته شده که هیچ موجودی جهت بیهودگی قدم به حیات نمینهد، هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم حتی اگر خودمان به هیچ فکرکنیم؛ این پیام دقیقا همین موضوع را گوشزد میکند که ما کارهای زیادی برای کنگره و جهان هستی میتوانیم انجام دهیم پس چرا فکر میکنیم ما برای کنگره هیچ کاری نکردهایم؟
البته اینکه ما حس بدهکاری داشته باشیم بسیار خوب است چون در زمان اعتیاد حس طلبکارانه نسبت به تمام هستی و انسانها داشتیم و این حس طلبکارانه حالمان را خراب میکرد، ولی حس بدهکاری به کنگره و هستی انسان را آرامتر و متینتر میکند.
تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
161