چهارمین جلسه از دور سوم لژیون سردار ویژه مسافرین نمایندگی گوجان با استادی راهنمای محترم، دنور مسافر آرش، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر عبدالله با دستورجلسه "کمک من به کنگره و کمک کنگره به من" روز یکشنبه ۱۴۰۳٫۱۰٫۲۳ ساعت ۱۵:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به من اجازه داد تا در این جایگاه قرار بگیرم خدمت کنم و آموزش بگیرم. تشکر میکنم از نگهبان لژیون سردار آقا احمد که اجازه داد در خدمت شما عزیزان باشم. همانطور که گزارش خزانه دار را شنیدیم ، خزانه خالی است و وضعیت خوبی ندارد. و ساختمان کنگره نمایندگی گوجان هم نیمه کاره مانده و همه ی شما عزیزان هم به عینه میبینید،چند وقتی هست که ما داریم با آقای مهندس کلنجار میرویم و سعی میکنیم که مبلغی رااز آقای مهندس بگیریم، تا دوباره بتوانیم استارت ساختمان را بزنیم و شروع بکار بکنیم. اما متأسفانه خزانه به حدنصاب نرسیده و آقای مهندس هم موافقت نمیکنند،و درخواستمان را رد کردند. و این قضیه مستلزم این هست که همه باهم فکری بکنیم تا بتوانیم یک راهی پیدا کنیم تا به نتیجه خوبی برسیم. همانطور که میدانید قرار داد این ساختمان هم تا مهرماه سال آینده هست. و باید سعی کنیم انشاءالله سال دیگر در ساختمان خودمان جلسات را برگزار کنیم. من این را قبلا گفتم. و دوباره تکرار میکنم. عزیزانی که تعهد دارند سعی کنند زودتر نسبت به انجام تعهدات خودشان اقدام کنند. این را چند وقت پیش هم در جلسه عمومی گفتم. کسانی که تعهد دارند میتوانند بجای پرداخت تعهد، مصالح بگیرند برای ساختمان. چون به این صورت کار هم بهتر پیش میرود و هم دوستان تعهد شان را انجام داده اند،اما دستور جلسه:کمک کنگره به من و کمک من به کنگره. همانطور که تیتر دستور جلسه میگوید کمک کنگره به من یعنی اینکه من بعنوان یک شخصی که مشکل پیدا کردم و نتواستم مشکلم را حل کنم دنبال یک چیزی یا کسی میگشتم، تا به من کمک کند. یعنی من آمدم و پناه آوردم به کنگره و گفتم من دارم از بین میروم، خانواده ام دارد از هم متلاشی میشود. جسمم دارد نابود میشود و من هیچ راهی پیدا نکردم. کمپ رفتم نشد. سقوط آزاد رفتم نشد. متادون مصرف کردم نشد. سم زدایی کردم نشد بلکه بدتر هم شد و هر راهی رفتم نشد. خانواده ام داشت از هم میپاشید. زن و بچه ام داشتند میرفتند. وضعیت مالی و وضعیت اجتماعی ام داشت نابود میشد. و در آستانه نابودی کامل بودم و من آمدم به کنگره و وقتی از در کنگره وارد شدم ، دستهایم را بالا گرفتم و گفتم من تسلیم مسیر هستم و گفتم هر کاری که کنگره بگوید تا من بتوانم، چیز هایی که از دست دادم را برگردانم انجام میدهم و این اتفاق افتاد، کنگره جانم را به من برگرداند و از مرگ نجاتم داد با آن وضعیتی که من متادون مصرف میکردم واقعا راهی نداشتم جز مُردن نه میتوانستم از آن بکَنَم و نه میتوانستم آن را درمان کنم،وقتی که به کنگره آمدم خانواده ام وقتی دیدند که دارم درست میشوم دلگرم شدند. و آرام آرام وقتی در کنگره آموزش ها را گرفتم حالم خوب شد. اعتبارم برگشت. کارم را دوباره بدست آوردم،وضعیت مالی ام رو به بهبود میرفت. وضعیت اجتماعی ام بهتر میشد، اعتمادها بیشتر شد. بقول آقا کامران ((به شخص مصرف کننده دزد نمیدهند تا سر خیابان ببرد)) این قدر نسبت به مصرف کننده بی اعتماد هستند. بعد از لحاظ آموزش، آگاهی و اعتبار به جایی میرسد که می شود راهنما و سرنوشت ۱۰ تا ۱۵ نفر را به او میسپارند. میشود مرزبان، میشود ایجنت که یک شعبه را به او میسپارند ۲۰۰ نفر ۵۰۰ نفر را به او میسپارند، میشود دیدبان که چندین شعبه را بدست او میدهند یا یک قسمت از کشور را به او میسپارند تا اداره کند. پس ببینید که اگر ما دو دو تا چهارتا بکنیم دقیقا مشخص هست که کفه ایی که کنگره در آن قرار دارد خیلی سنگین تر از کفه دیگرش هست و همه ی ما این را میدانیم. پس در قبال این همه برداشتی که از کنگره داشتیم بازدهی ما نسبت به کنگره چه هست و در مقابل این همه نعمتی که کنگره به ما داد وظیفه ما چیست، خیلی از بچهها موقعی که مشارکت میکنند میگویند نمیشود جبران کرد، اتفاقاً میشود جبران کرد، شاید نشود آنچه را که کنگره به ما برگرداند بطور کامل به کنگره داد،شاید نتوانیم به کنگره زندگی بدهیم ولی میتوانیم دین خودمان را به کنگره ادا بکنیم، چون کنگره طوری چیده شده که هر کس بخواهد دین خودش را نسبت به کنگره ادا کند جا برایش هست، هر کسی فرقی نمیکند، آنکه استطاعت مالی دارد لژیون سردار را برایش گذاشته اند، آنکه قدرت آموزشی دارد، سواد دارد، میتواند آموزش بدهد، جایگاه های راهنمایی و راهنمای تازهواردین هست. کسی که توان خدمتی دارد میتواند مرزبان بشود. قسمت او تی خدمت کند. یعنی جای جای کنگره را نگاه کنید برای توان هرکسی که بتواند به یک طریقی دین خودش را ادا کند یک جایی گذاشته است و این بر میگردد به آموزش من، بر میگردد به آن چیزهایی که یاد گرفتم و اینکه چطور بتوانم جای خودم را پیدا کنم. یکی از بهترین گلهای کنگره لژیون سردار هست و عطر و بویی که لژیون سردار دارد هیچ جایگاهی ندارد و خودتان به عینه میبینید. انشاءالله به درک هر چه بهتر این قضیه برسیم و خداوند کمک کند که همه ی ما به آن دانش و تفکری برسیم که دین خودمان را در جایگاهمان ادا کنیم.
نگارش سخنان استاد: مسافر سیف الله
عکاس و ویراستار: مرزبان خبری مسافر ابوالقاسم
تنظیم و ارسال: رابط خبری مسافر امین
- تعداد بازدید از این مطلب :
301