راهنما همسفر شرمینه:
هر زمان که به این دستور جلسه بر میخورم، بار بیشتری را بر روی دوش خودم احساس میکنم؛ چون با هر روز و هر لحظهای که میگذرد کمکهای کنگره60 به من بیشتر و بیشتر میشود. آن چیزی که من از کنگره60 دریافت میکنم با هیچ واژه و هیچ جملهای قابل بیان نیست، درست مثل بوی عطری که نمیتوان توصیف کرد. استاد امین در یکی از صحبتهایشان خیلی زیبا گفتند؛ ایشان فرمودند که بلیط ورود به کنگره60 گذشتن از دروازههای جهنم است. هر کسی که وارد کنگره60 میشود، تا از جهنم زندگیاش عبور نکرده باشد و یا در تاریکی نبوده باشد، اجازه ورود به کنگره60 و نشستن بر روی صندلیهایش را ندارد. همین یک جمله کافیست تا من به عمق این دستورجلسه پی ببرم. این دستورجلسه دو بخش دارد؛ یک بخش ندای درونی که به من میگوید کنگره60 برای تو چهکار کرده و بخش دیگر که میگوید تو برای کنگره60 چهکار کردهای؟
اگر خدمتهایی را که در کنگره کردهام بشمارم، هیچ ارزشی نخواهد داشت؛ چون اگر هر کاری هم در کنگره60 کرده باشم؛ باز هم خدمت به خودم کردهام، باز هم چندین برابر دریافت داشتم، باز هم در برابر کسانی که سالهای سال در کنگره60 حضور دارند و خدمات بزرگی کردهاند، من هیچ کاری نکردم. پس در نتیجه من هیچ کاری برای کنگره60 نکردهام و نتوانستم بکنم. اما این دلیل نمیشود که چون نمیتوانم هیچ کدام از کمکهای کنگره60 را جبران کنم پس هیچ کاری نکنم و منتظر باشم تا دیگران خدمت کنند، دیگران بکارند و من فقط حضور داشته باشم. نتیجه این کار از من یک انسان پرتوقع و طلبکار میسازد که از همه توقع دارم تا همه چیز را برای من فراهم و مهیا کنند. به کسی که تبدیل میشوم که دائماً ایراد میگیرد و هربار که به کنگره60 میآید، حالش نه تنها خوب نمیشود بلکه بدتر هم میشود.
تمام خدماتی که کنگره60 میدهد رایگان هست و هیچکس در کنگره60 حقوق نمیگیرد. ایجنت و مرزبانان گرانقدری که زودتر از همه میآیند و دیرتر از همه میروند. راهنمایانی که هر کدامشان از راههای دور، با وجود تمام مشغلههای کاری که دارند، از وقتشان و از خیلی از خواستههایشان میگذرند و عاشقانه عشق میورزند و خدمت میکنند. تمام کسانی که در بخش مالی خدمت میکنند، کسانی که در ساخت دانشگاه خدمت میکنند، کسانی که دست به دست هم میدهند تا یک شعبه در دوردستترین منطقهها بسازند، هیچ کدام حقوقی نمیگیرند. اما چیزی که تمام این افراد را به سمت خدمت و حضور در کنگره60 سوق میدهد، جهان بینی، عشق و ایمان است.
نوع نگاه و جهانبینی من به خدمت کنگره60 بسیار مهم است. چرا خدمت کنم؟ خدمت کنم تا دیده شوم یا خدمت کنم چون کنگره60 به من نیاز دارد؟ اگر نگاه من این باشد، کاملاً در اشتباه هستم و از مسیر دور شدم و کم کم در مسیر تاریکی قرار خواهم گرفت. کم کم نیمه تاریک وجودم قدرتمند خواهد شد و وارد حاشیه میشوم و از مرکز گردباد سبز دور خواهم شد و در نهایت سقوط اتفاق خواهد افتاد. اما اگر نگاه من به خدمت، آموزش باشد و عاشقانه باشد، به پاس قدردانی باشد، مسیرم تغییر خواهد کرد و درهر جایگاهی تاریکیهای خودم را پیدا خواهم کرد و وجودم را از ضدارزشها تزکیه خواهم کرد.
کنگره60 یک فرصتی است که من الفبای زندگی را بیاموزم، خودم را بسازم و یاد بگیرم اول خودم و خانوادهام را احیا کنم و بعد به عنوان جبران خسارت به دیگران خدمت کنم. در قبال تمام آنچه کنگره60 به من داده، بزرگترین قدردانی من این است که حافظ حرمت و پایبند به اصول و قوانین باشم و با حفظ کردن تعادل بین خانواده و کنگره60 خدمت کنم. کانون خانواده را حفظ کنم و با فرمانبرداری، بدون چون و چرا، اما و اگر، از بالا دست خود تبعیت کنم و در استوار کردن پایه های مالی کنگره60 قدم بردارم.
هر گوشه از کنگره60 بوی عشق میدهد و خداوند را هزاران بار شاکرم که کنگره60، جناب مهندس و خانواده عزیزشان را بر سر راهم قرار داد تا عشق را لمس و معنی آرامش را درک کنم. خداوند حافظ و نگهدارشان باشد. کلام آخر اینکه حتی اگر نشان در بی نشانها شوم، درقبال کاری که کنگره60 با زندگی من و با تک تک سلولهای بدنم کرد هیچ چیز نیست و امیدوارم بتوانم تا جان در بدن دارم و قلبم میطپد در کنگره60 خدمت کنم.
همسفر لیلا:
کنگره60 مسیر زندگی من را تغییرداد. من خیلی چیزها از کنگره60 یاد گرفتهام؛ درست زندگی کردن، کنار گذاشتن ضدارزشها، دروغ نگفتن، روابط اجتماعی بهتر و ازهمه مهمتر، حال خوب داشتن. خدمات من فقط جزئی کوچک از خدمات کنگره60 است و من فکر میکنم که کار زیادی برای کنگره60 انجام ندادهام، جزاینکه بتوانم مرتباً ازکنگره60 یاد بگیرم، انضباط داشته باشم و وظایفم را درست انجام بدهم و مسئولیت پذیر و فرمانبردار باشم.
نویسندگان: همسفران لژیون هفتم
ویرایش و ارسال: همسفر نگین رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون سوم)
- تعداد بازدید از این مطلب :
107