همسفر فاطمه
عاشق و معشوق: زمانیکه مسافرم به خواستگاری من آمده بود، ۵ سیسی شربت OT مصرف میکرد؛ سه روز سقوط آزاد رفته بود تا جواب آزمایش منفی نشان بدهد، غافل از آنکه زمان تحویل جواب آزمایش، با صحنه مثبت مواجه شدیم.
مسافرم در مورد کنگره۶۰ برای من توضیح داد و گفت: در حال درمان است و ۱۰ الی ۱۱ ماه دیگر به درمان کامل میرسد. پدرم با ازدواج ما مخالفت میکرد؛ با صحبت کردن و اطمینان دادن به او مبنی بر بهبودی مسافرم، رضایت او را جلب کردم. به مسافرم امید داشتم و به او قول دادم که در این مسیر همراهش باشم.
زمانیکه از کنگره برای من تعریف میکرد، احساس خوبی به من دست میداد؛ در حدی که ما در روز پنجشنبه ازدواج کردیم و من دوشنبه وارد کنگره شدم. مسافرم نیز سفرش را از ابتدا شروع کرد و ما ۱۳ ماه سفر کردیم. خدا را شکر که مسافرم سفر استانداردی داشت و بهموقع دارو مصرف میکرد، سیدی مینوشت و خدمت میکرد. بعد از گذشت ۱۳ ماه، بهلحظه شیرین رهایی رسیدیم و وارد سفر دوم جهانبینی شدیم. در طول سفر اول، با هر پلهای که مسافرم کم میکرد، خشمگین و ناآرام میشد؛ اما من با آموزشهای کنگره، به رفتارهای او حق میدادم و سعی میکردم با صبر و حوصله با او برخورد کنم.
در پایان، از مسافرم سپاسگزارم که به وعده خود عمل کرد و به رهایی رسید. اکنون به لطف خدا، ۲٠ روز از رهایی ما میگذرد و مسافرم به حال خوبی رسیده است.
از جناب آقای مهندس بسیار متشکرم که این بستر را برای درمان مسافران و آموزش همسفران فراهم کردند. خدا را شکر میکنم که با مسافرم ازدواج کرده و وارد کنگره شدم.
به امید جهانی شدن کنگره۶۰ و رهایی تمامی مسافران.
همسفر عاطفه
معجزه زندگی من: خدا را هزارانبار شکر میکنم که مسیر کنگره به من پیشنهاد داده شد تا در این جایگاه قرار بگیرم و همیشه بهخاطر این جایگاه شکرگزار خداوند هستم.
برای اولینبار که وارد کنگره شدم هفته همسفر و رهایی یکی از مسافران بود؛ آن روز از خدا خواستم تا ما را در این جایگاه قرار دهد و مسافرم به رهایی دست پیدا کند. وقتی به تهران رفتیم و گل رهایی را از جناب آقای مهندس دریافت کردیم، فهمیدم هر چیزی را که انسان بخواهد و برای آن تلاش کند، اتفاق میافتد و به خواستهاش میرسد.
اکنون در هفته همسفر به سالهای گذشته خود نگاه میکنم؛ از مسافرم سپاسگزارم که با خواسته خودش این مسیر را برای من و خودش باز کرد تا در اینجا حضور پیدا کنم و بفهمم که از زندگی درس نگرفتهام. از زمانیکه وارد سفر دوم شدم، فهمیدم تازه در اول راه هستم و باید آموزش بیشتری کسب کنم تا بتوانم موفق شوم. خدا را شکر میکنم که انسانهای هدفمند، بااراده و پرتلاشی را در مسیر راهم قرار داد تا در کنار هم بتوانیم درس بگیریم، آموزش ببینیم و خدمت کنیم.
از خداوند میخواهم در این مسیر ما را یاری کند تا بتوانیم قسمتی از زحمات راهنمایان و جناب آقای مهندس را جبران کنیم و کمکی هرچند کوچک برای کنگره باشیم.
ویرایش: رابط لژیون همسفر باران و همسفر فائزه رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دوم)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر سمیه (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد
- تعداد بازدید از این مطلب :
263