فرامین الهی به دست کسانی میرسد که تاب اجرای شایسته آنها را داشته باشند. انسانهایی که همواره اجرای عمل سالم را بر خواستههای شخصی خویش مقدم دانستهاند، پیامآور آرامش در مکانهایی هستند که به جهت انجام وظیفه حاضر میشوند. خداوند حافظ و دوستدارتان باشد. گفتوگویی صمیمانه با ایجنت مسافر ابوالفضل و راهنما همسفر سمیه ترتیب دادهایم تا از تجربیات گرانقدرشان بهرهمند شویم که تقدیم نگاه شما خوبان میشود.
ایجنت مسافر ابوالفضل و راهنما همسفر سمیه با بیست و سه سال تخریب و انواع آنتیایکس وارد کنگره شدند. به مدت یازده ماه و بیست روز با متد DST و داروی OT به راهنمایی دیدهبان مسافر اصغر و همسفر بهیه سفر کردند. در حال حاضر به مدت سه سال و یازده ماه و چهار روز است که به لطف خدا و دستان پرمهر آقای مهندس آزاد و رها هستند. در ادامه سفر نیکوتین با متد DST همراه با آدامس نیکوتین خوراکی با راهنمایی مسافر مسعود داشتند و الآن هم به مدت سه سال و نه ماه و ده روز است که از بند نیکوتین آزاد و رها هستند؛ رشته ورزشی مسافر ابوالفضل فوتبال و والیبال و رشته ورزشی همسفر سمیه بدمینتون است. مسافر ابوالفضل در جایگاههای خدمتی OT، مرزبان خبری، راهنمایDST خدمت کردهاند و در حال حاضر در جایگاه ایجنتی در حال خدمت هستند. همسفر سمیه در جایگاههای خدمتی دبیری، نگهبانی، سایت و راهنمای تازهواردین خدمت کردهاند و در حال حاضر در جایگاه راهنمایی در حال خدمت هستند.
بزرگترین کمکی که کنگره به شما کرده چیست؟ و در مقابل آن شما چه کمکی به کنگره کردهاید؟
ایجنت مسافر ابوالفضل:
این قضیه مانند دو کفه ترازو است که هیچگاه مساوی نمیشود؛ همانطور که بعضیاوقات یک با یک مساوی نخواهد بود. کمک کنگره به من در مقابل کمک من به کنگره هیچگاه برابر نخواهد شد. من زمان ورود به کنگره یک مرده متحرک بودم که تمام داراییام را از دست داده بودم و بدهکاری بسیاری داشتم و آخرین پایگاه؛ یعنی خانواده خود را هم از دست داده بودم و همسفرم با فرزندانم از خانه رفته بودند؛ درحقیقت من به انحطاط و سقوط رسیده بودم. چند روز قبل از اینکه وارد کنگره شوم؛ چون آشنایی با درمان نداشتم، قصد خودکشی کردم؛ درحالیکه در حمام زیر دوش آب نشسته بودم و میگفتم یا به صورت سقوط آزاد ترک میکنم و خوب میشوم یا میمیرم؛ اما با خواست خداوند و توسط یکی از دوستان مسیر کنگره برای من روشن شد. اوایل به این مسیر باور نداشتم؛ اما زمانیکه وارد لژیون شدم، هنوز کتاب عبور از منطقه۶۰ درجه زیر صفر را از نشریات خریداری نکرده بودم؛ درحالیکه pdf کتاب را در اپلیکیشن دانلود کردم و در یک هفته چهار بار مطالعه کردم و با هر بار خواندن تصویرسازی ذهنی انجام میدادم تا با دید بهتری این مسیر را نگاه کنم تا اینکه پس از گذشت یک الی دو ماه از سفرم کنگره را باور کردم؛ چون تخریب بسیار بالایی داشتم. روزی که مصرف OT من به TDS پنج و نیم سیسی رسید، به دوستانم گفتم که من ترک کردم و حال خوبی دارم و خداوند را شکر میکنم که در کنگره از یک مرده متحرک یک انسان ساخته شد، زندگی من دوباره احیاء شد، وضعیت شغلی بهتری نسبت به قبل پیدا کردم و اعتماد خانوادهام را دوباره به خود جلب کردم. انسان در برابر جان خود چه میتواند پرداخت کند؟ من در زمان اعتیاد شب تا صبح گریه میکردم و آرزو میکردم کاش به سرطان مبتلا میشدم؛ اما درگیر اعتیاد نمیشدم. حالا من چه کاری برای کنگره میتوانم انجام دهم که جبران شود؟ مطمئناً این کفههای ترازو هیچگاه با هم برابر نخواهند شد.
راهنما همسفر سمیه:
من تمام آرامش، آسایش و حالخوش خودم و فرزندانم را از کنگره دارم. زمانیکه به گذشته خودم فکر میکنم که چه آشفتگی و بههم ریختگی ذهنی داشتم؛ درحالیکه من ترمیم و بازسازی این تخریبها را با آمدن به کنگره حس و تجربه کردم. کنگره برای من و مسافرم مانند طنابی بود که از تاریکی به سمت نور هدایتمان کرد؛ اما در مقابل خدمتی که من ظاهراً به کنگره میکنم، در اصل ابتدا خدمت به خودم است. حالا من چه کمکی به کنگره داشتم؟ آیا توانستم بهگونهای رفتار کنم که رهجوی خوبی برای کنگره باشم؟ آیا به قوانین و حرمت کنگره احترام گذاشتم؟ آیا با کنگره هماهنگ و سازگار بودم؟ یا اینکه با کمک نیروهای بازدارنده برخلاف جهت آب شنا کردم و باعث بهوجود آمدن مشکلاتی برای خودم و دیگران شدم؟ کنگره رود خروشانی است که روزبهروز بزرگتر و قویتر میشود و هرگونه سنگ و مانعی را از سر راه خودش کنار میزند تا به مسیر درست خودش ادامه دهد. امیدوارم بتوانم با فرمانبرداری و با خدمت مادی و معنوی همراه خوبی برای کنگره باشم تا کنگره۶۰ بتواند جهانی شود و علم درست و ارزشمند خود را به خانوادههایی که از اعتیاد و بیماریها درد و رنج میبرند، برساند. سپاسگزارم از کنگره۶۰ بهخاطر این همه لطف، معرفت و عشقی که به زندگی من و مسافرم داشت.
به نظر شما چگونه خدمت به خیانت تبدیل میشود؟
ایجنت مسافر ابوالفضل:
من با یکسری آموزشها در کنگره متوجه شدهام که بین صداقت و حماقت یا نفس اماره تا نفس مطمئنه یا فرمان عقل تا نفس اماره به اندازه یک مو فاصله است و بین خدمت و خیانت هم همان یک مو فاصله وجود دارد. در سیدی آفت استاد امین اشاره میفرمایند: «یکسری افراد دارای ظاهری بسیار زیبا هستند، مانند سیبی که روی درخت است؛ اما درون آن را کرم خورده و آفت زده است؛ درحالیکه انرژی دیگران را دریافت میکنند». این انرژی کجا صرف میشود؟ فردی که ظرفیت جایگاهی را نداشته باشد، آموزشها را دریافت نکرده باشد و بخواهد از حرمتها و قوانین تخطی کند؛ مطمئناً خدمت و خیانت او تفاوتی ندارد و مانند همان کار نیک و کار به ظاهر نیک است.
راهنما همسفر سمیه:
بین خدمت و خیانت دقیقاً یک مو فاصله است. ما در کنگره آموختیم که عمل سالم با عمل به ظاهر سالم باهم متفاوت هستند؛ عمل سالم در کنگره چیزی است که قوانین و حرمتها به ما اجازه داده است؛ ولی عمل به ظاهر سالم شاید این است که من با فکر و نظر خودم بخواهم حرکتی بکنم که شاید درست نباشد. دقیقاً همان لحظهای که من در هر جایگاهی هستم با خودم فکر میکنم که این فکر من بهتر است و همانجا خیانت اتفاق میافتد؛ قطعاً هیچکس نیامده که خدمت بکند تا به خیانت ختم شود. خیانت همان جایی است که من با خودم فکر میکنم، بهتر از دیگران هستم و خیانت زمانی اتفاق میافتد که من دارم خدمت میکنم. اگر این را بدانم که من اینجا آمدهام تا حرمتها و قوانین را رعایت کنم، هیچ اتفاقی بهعنوان خیانت رخ نخواهد داد؛ مگر اینکه از مسئولیتی که داریم فاصله بگیریم و آنوقت به خیانت تبدیل میشود.
چرا خدمت کردن نوعی شکرگزاری از خالق است؟
ایجنت مسافر ابوالفضل:
انسان از بدو خلقت دو هدف داشته است: ۱-آموزش گرفتن ۲-خدمت کردن. زمانیکه شخصی آموزش میگیرد مانند کسی است که مالاندوزی میکند؛ درحالیکه اگر نتواند آن را خرج کند، هیچ ارزشی ندارد. اگر من سالها آموزش بگیرم، داشتههایم را جمع آوری کنم و علماندوزی کنم؛ اما نتوانم آن را به دیگران عرضه کنم مانند مالاندوزی است؛ اما زمانیکه علم و دانشی را کسب کردم و در اختیار دیگران گذاشتم، ماندگار میشود؛ قطعاً آموزشی است که به عمل تبدیل شده است و در کنگره یاد گرفتهایم که با حرکت راه نمایان میشود.
راهنما همسفر سمیه:
آقای مهندس در سیدی قاضی میفرمایند: «در دادگاه خداوند انسانهایی که ناله میکنند، رد میشوند و آنهایی که صبر میکنند، قبول میشوند و آنهایی که شکرگزاری میکنند، شاگرد اول میشوند». شکرگزاری از خالق؛ یعنی عمل به فرامین، خواستهها و استفاده درست از نعمتهایی که به ما ارزانی کرده است. در کنگره۶۰ در هر جایگاهی و به هر عنوانی خدمتی انجام میدهیم؛ باید آن خدمت را به بهترین شکل ممکن انجام بدهیم. من در کنگره آموختم هر یک از ما رسالتی در این جهان فیزیکی بر عهده داریم. همه ما جهت آموزش و خدمتکردن پا به هستی گذاشتهایم؛ بهخاطر همین کنگره هر دو بستر را بهطور همزمان در اختیار من قرار داده است تا در مسیر تکامل قرار بگیرم. خدمت و آموزش مثل یک چرخه هستند که هر کدامشان، آن یکی را کامل میکند.
منظور از جمله: «دستهایی که کمک میکنند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند» چیست؟
ایجنت مسافر ابوالفضل:
ما بسیاری از اوقات میخواهیم با حرف، صحبت و دعا افراد را آرام کنیم؛ اما اگر من امروز قدمی برای خود برندارم، مطمئن باشید کاری حل نمیشود؛ اما اگر من در مسیری که آموزش گرفتهام حرکت کنم؛ قطعاً کار حل میشود. اگر من دنیایی از اموال و دارایی داشته باشم و دعا کنم که همسایه من از گرسنگی نمیرد، هیچ کاری حل نمیشود؛ مسلماً زمانی کار انجام میشود که من از دارایی خود به همسایهام کمک کنم. خدمت و کمک به افرادی که از همهجا بریدهاند، کسی را ندارند و تمام پلهای پشت سرشان خراب شده است، عین عبادت است. آقای مهندس طبق قسمتی از صحبتهای مولانا میفرمایند:«اگر به هوا بپری مگسی باشی، اگر بر روی آب راه روی خسی باشی، دل به دست آر تا کسی باشی». همانطور که راهنمای من و خدمتگزاران دیگر دست من را گرفتهاند و از خاک بلند کردهاند؛ درواقع من به حق خدمت این افراد مجدداً شخصیت و جایگاه خود را پیدا کردم؛ بنابراین امروز وظیفه من است که آن را جبران کنم و نهال کنگره را هر روز تنومندتر کنم. پس تا جان در بدن دارم و در هر جایگاه خدمتی حتی طی زدن خدمت خواهم کرد.
راهنما همسفر سمیه:
من از این جمله وادی چهاردهم خیلی لذت میبرم که میگوید: «دستانی که کمک میکنند، مقدستر از لبهایی هستند که دعا میکنند». از زمان خواندن این جمله همیشه از خداوند درخواست کردم که جز دسته اول باشم؛ همچنین در این وادی اشاره به این موضوع دارد که هر آنچه در صراط مستقیم بهدست میآوریم، به دیگران ببخشیم؛ یعنی آن سرمایه و ثروت را برای خودمان نگه نداریم و به دیگران هم انتقال بدهیم؛ فقط به فکر منافع خودمان نباشیم. هر کس بتواند قدرت بخشش را در خود تقویت کند، مشمول رحمت الهی میشود. اگر ما رحم داشته باشیم و ببخشیم؛ حتماً سیستم خلقت الهی به ما رحم کرده و میبخشد. در سیستم الهی خداوند باواسطه کمک میکند؛ یعنی دیگران واسطه کمک به من بودند و من هم واسطه کمک به دیگران باشم. برای آرامشی که کنگره به من سمیه عطا کرده نمیتوانم هیچ مبلغ خاصی تعیین کنم؛ درواقع آموزشهای کنگره یک نوع ثروت هستند.
وادی دوازدهم میگوید: « برای بهدست آوردن هر چیزی باید حرکت کرد، انرژی صرف شود و بهای آن پرداخت شود». با توجه به این عبارت یک سفر اولی چهطور میتواند این جمله را درک نماید؟
ایجنت مسافر ابوالفضل:
درک این موضوع سخت است. من همیشه در لژیون خود میگویم که اگر انسان خطایی انجام دهد و مورد بخشش خداوند، جامعه و خانواده قرار گیرد، باز باید بهای آن را پرداخت کند. من اگر باور کردهام که بیماری اعتیاد بزرگترین بیماری است؛ پس نباید توقع داشته باشم که ساده و راحت درمان شوم و باید برای درمان این بیماری از نظر مالی، زبانی و جانی هزینه پرداخت کنم. من در سفر اول مجبور به جمع کردن مغازهام شدم و یک ساعت زودتر به جلسات میآمدم و در طی این پنج سال یک الی دو جلسه به شعبه نیامدهام؛ به این علت که در شعبهای دیگر استاد بودم. برای من در سفر اول هیچ کاری مهمتر از درمان اعتیاد نبوده است. من به رهجوهای خود میگویم که اگر فکر میکنند که در سفر اول کاری مهمتر از درمان خود دارند، سخت در اشتباه هستند؛ قدر مسلم کسی میتواند به نتیجه برسد که درمان مهمترین کار او باشد. تعداد تازهواردینی که به شعبه مراجعه میکنند، بسیار زیاد هستند؛ اما افرادی که درمان میشوند، کم هستند؛ درصورتیکه افراد خدمتگزار کمتر از این میزان میشوند و این همان مراتب دانایی است که ما در کنگره آموزش میگیریم.
راهنما همسفر سمیه:
برای بهدست آوردن هر چیزی باید حرکت کنیم، انرژی صرف کنیم و هیچچیز بدون بها به ما داده نمیشود. هر کاری بخواهیم انجام بدهیم؛ باید اول بذر آن را بکاریم و برای برداشت آن عجله نکنیم تا بتوانیم در آخر امر که همان هدف است به آن برسیم و همیشه زمان را مدنظر داشته باشیم. اگر ما بخواهیم غذا خوبی درست کنیم؛ باید زمان صرف کنیم تا بتوانیم مواد اولیه خوب را تهیه کنیم؛ همچنین برای درست کردن غذا باید انرژی صرف کنیم تا بتوانیم غذا خوبی را آماده کنیم؛ بنابراین برای خروج از تاریکیها هم باید صبر کنیم و در صبرمان بیصبری نکنم.
لطفاً کلمات زیر را در یک کلمه توصیف کنید.
ایجنت مسافر ابوالفضل:
آقای مهندس: عشق
آقای منصوری: بزرگی
همسفر: بال پرواز
خانمهای مسافر: حلقه گمشده
راهنما همسفر سمیه:
آقای مهندس: پیامآور راستین
آقای منصوری: نوری روشن
همسفر: نماد صبوری گذشت
خانمهای مسافر: انتخاب درست از گذرگاه دشوار
از این دو عزیز با عشق و محبت که وقت و فرصت باارزش خود را در اختیار ما قرار دادند، صمیمانه سپاسگزاریم.
طراح سوال، مصاحبهکننده و ویرایش: همسفر نجمه رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون دوم)
عکاس: همسفر رؤیا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون پنجم)
ارسال و ویراستار: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر راضیه (لژیون سوم)دبیر سایت
همسفران نمایندگی جواد گلپایگان
- تعداد بازدید از این مطلب :
292