ششمین جلسه از دوره بیست و هشتم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی عطار نیشابوری ویژه مسافران با استادی: دیدهبان محترم مسافر مهدی و نگهبانی: مسافر مهدی و دبیری: مسافر عباس در روزهای یکشنبه با دستور جلسه «کمک کنگره به من و کمک من به کنگره» در تاریخ ۲۳ دی ۱۴۰۳ ساعت ۱۷ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مهدی هستم مسافر، خداوند را شکر میگویم که یکبار دیگر فرصت در اختیار من قرار گرفت در جایگاه استادی در خدمت شما باشم و از حضور کنار شما انرژی بگیرم و فرصت پیدا بکنیم در مورد مسائلی که دستور جلسه است با همدیگر صحبتی داشته باشیم. گذشته از آن امروز مراسم اهدای شال را برای گروه مرزبانی جدید داریم که به دست آوردن این جایگاه را به این عزیزان تبریک میگویم و زحمات گروه مرزبانی قبل که در اجرای امور و رعایت قوانین در شعبه عطار نیشابوری کشیدند قدردانی میکنم، امیدوارم که راهشان روشن باشد چه دوستان جدیدی که خدمت را تحویل میگیرند و چه دوستانی که دوره قبل خدمت را تحویل دادند.
در اصل جایگاه خدمتی برای ما یک جایگاه آموزشی است یعنی روزی که من وارد ساختار خدمت میشوم چه در جایگاه ایجنتی چه در جایگاه مرزبانی و چه در جایگاه راهنمایی قطعاً دروازهای از یک سری آموزشها برای من بازشده است این به آن معنا نیست که من یک فرد آموزشدیده و در حد آن جایگاه هستم و در آن جایگاه رشد پیداکرده هستم و آن جایگاه را کسب کردم.
در مدرسه هم همینطور است امروز اگر فرزند من وارد کلاس اول دبستان بشود این به آن معنا نیست که الفبا را یاد گرفته است و بعد گفتند که وارد کلاس اول دبستان بشوید به این معنا است که الفبا را تازه میخواهد آموزش بگیرد، کسی که در دانشگاه رشته پزشکی قبول میشود رشته روانشناسی قبول میشود به این معنا نیست که حتماً باید یک روانشناس کامل باشد یا یک پزشک کامل باشد یا یک وکیل کامل باشد تازه شروع میکند به دانشگاه رفتن و در جایگاه دانشجو درس میخواند آن تخصص زمانی معنا پیدا میکند که من از آن از آن مرکز آموزشم و از آن محل آموزشم فارغالتحصیل بشوم و اگر درسم را درست خوانده باشم و اگر خودم را درست کرده باشم میتوانم بگویم که من در این مقطع یک وکیل هستم در این مقطع یک پزشک هستم تازه حتی از آن مقطع که بیرون میآییم جایگاه آموزشی دیگری برای ما باز میشود.
تجربهای که ما کسب میکنیم در طول دوره خدمتمان و اینیک باب آموزشی دیگری برای ما باز میکند و درنتیجه این بحثی که وجود دارد که شاید خود من هم در اواخر سفر اولم درگیر آن بودم بابت اینکه بعد سفر اول میخواهیم خدمتی انجام بدهیم یا اینکه بحث پیچیدهای بود برای ما در اواخر سفر اول خوب ما با ورود به سفر دوم میخواهیم مثلاً برسیم به جایگاه راهنمایی آیا من به لحاظ آموزشی آنقدر رشد کردهام که راهنمای یک رهجو باشم؟ برای خیلی از ما این سؤال مطرح میشود آیا من آنقدر رشد کردهام که در جایگاه مرزبانی قرار بگیرم؟
ممکن است برای کسی که خدمت میکند سؤال باشد بحث اینجا است که قطعاً من تازه زمانی که سفر اولم را به پایان رساندم و هر آنچه انجام میدادم برای درمان اعتیاد من بوده است و به این درجه از رشد علمی و جهانبینی نرسیدهام که میتوانم بروم در جایگاه راهنمایی یک راهنمای بیخطا باشم و کامل باشم، چراکه آن جایگاه باب آموزشی برای ما باز میکند.
در گروه مرزبانی هم دقیقاً همین اتفاق میافتد در گروه مدیریتی یک شعبه دقیقاً همین اتفاق میافتد که من وارد یک جایگاه میشوم جایگاهی که خدمت کردن در آن کار آسانی نیست درعینحال که شیرین است ابزاری بهجز ابزار عشق و محبت ندارم و میخواهم در آن جایگاه خدمت کنم گهگاه ممکن است که در این جایگاه من خدمت میکنم بنا به هر دلیلی یک اشتباهاتی را مرتکب بشوم و این به آن معنا نیست که آن جایگاه را من نپذیرفتهام و زحمت آن جایگاه را به دوش نکشیدهام یا آن جایگاه را درک نکردم و این دقیقاً ارتباط پیدا میکند به دستور جلسه ما که حداقل من این خواست را داشتهام.
در مسیر سفرم آنچه کنگره به من خدمت کرده بتوانم ذرهای از آن را در یک جایگاه خدمتی جبران کنم و ممکن است حتی در آخرین لحظات این جایگاه در حال آموزش باشم همانطور که ما در آموزشهای دینی هم داریم و در آموزشهای اجتماعی هم داریم هرلحظه من در حال آموزش گرفتن و در حال کسب دانش و آگاهی هستم در آخرین لحظه هم باید جهانبینی و توانمندیهای درونیام را رشد بدهم تنها چیزی که با من از این دنیا میرود آگاهی من و داشتههای اخلاقی من و جهانبینی است.
درنتیجه اولین چیزی که تقدیر کرد از جایگاه کسی که در کنگره خدمت میکند این هست که لااقل به این درک رسیده است آنچه کنگره به من داده است و خدمتی کنگره به من کرده است شاید بتوانم من با خدمت کردن ذرهای از آن را جبران کنم چون بازهم من چیزی به کنگره نمیدهم یا که حرف زدن من تغییر کرده است میبینم برای انجام امور اداری نوع گفتار من تغییر کرده است میبینم که کیفیت زندگی من روزبهروز در حال بهتر شدن است.
پس همان هم کنگره به من خدمت کرده است من مهدی هر کار که انجام بدهم بازهم میبینم که کنگره به من خدمت میکند از سفر اول که وارد کنگره میشوند وظیفه من چه است وظیفه من این است که سرم را با سر راهنما عوض کنم به قوانین و حرمتهای کنگره ۶۰ احترام بگذارم سعی کنم که در چهارچوب قوانین عمل بکنم بعد همه اینها را در کنار هم میگذارم و اگر سفر دومی باشم که مسیرم درست طی کرده باشم من شدم آدم دیگری و نکته بعد و در قبال آنچه کنگره به من عطا میکند من میبخشد باعث ایجاد حال خوب برای من میشود.
من هیچ کاری انجام ندادم یعنی من سی دی ننویسم قوانین را رعایت نکنم حرمتها را رعایت نکنم در جنبههای مالی خدمت به کنگره نکنم در جایگاههای مختلف خدمت به کنگره نکنم چه اتفاقی میافتد مثلاً یک فاجعه طبیعی و اجتماعی خیلی بدی در دنیا در جریان است مثلاً جنگلها با خانههای زیادی در حال سوختن است خیلی فاجعه بزرگی است خیلی اتفاق بدی است اگر از جنبه انسانی نگاه کنی ولی اگر آیا کره زمین با این اتفاق از گردش میایستد؟ آیا کائناتی که در حال خدمت کردن است یا در کار آنها خلل ایجاد میشود؟
اگر من هم در قالب رهجوی کنگره ۶۰ بیایم و قوانین و حرمتها را رعایت نکنم و تعمداً میخواهم لطمه و ضربهای را به کنگره بزنم، جریان حرکت کنگر آنقدر قوی است که متوقف نشود ترکش به خود من میخورد این معادله و این معامله را یادمان باشد ما در یک چرخه و جریانی افتادهایم در ۲۰ سال پیش اندازه به اینقدر نبود بعد ۲۰ سال پیش آدمهایی بودند که آمدند در کنار آقای مهندس قرار گرفتند و در چهارچوب نبودند و قوانین را رعایت نکردند اصول را رعایت نکردند و الآن نیستند.
آیا همان زمانی که دو یا سه نفر بودند آیا این چرخه از کار افتاد؟ و چه کسانی ضرر کردن؟ همانهایی که الآن نیستند پس اگر من امروز خدمتی برای کنگره میکنم منتی نیست اگر من کاری انجام میدهم برای کنگره حتی با خودم فکر میکنم که من زمانم را برای کنگره میگذارم بهجای آن میتوانم کار دیگری انجام بدهم حتی اگر لحظهای به این فکر کردم به من به لحاظهای دیگری لطمه میزند بروم به همان امری برسم که احساس میکنم به من لطمه نمیزند.
یک تفاوتی وجود دارد یکوقت هست بین نوع خدمتی که من انجام میدهم بین مسیری که در حال حرکت هستم اولویت اولویتهایی را قائل بشوم کنگره این اجازه را به من میدهد من میآیم در کنگره خدمت میکنم یک روز به این نتیجه میرسم که من یک مقدار بروم به خانواده رسیدگی بکنم خوب قطعاً بیشترین انرژی را برای آنطرف میگذارم یکوقت خدمت میکنم و لازم است که در بعد دیگری از زندگی کارکنم و پوشش بدهم قطعاً مقدار زیادی از انرژیام را در آنجا میگذارم آن را هم از جهانبینی کنگره ۶۰ برداشتهام.
ایجاد تعادل بین اضلاع زندگی را از جهانبینی کنگره ۶۰ برداشتهام بازهم بروم داخل مسیر و تصمیم من اگر درست باشد بازهم کنگره به من یاد داده است چراکه من جزئی از کنگره هستم و جایگاه جداگانهای در کنگره برای من تعریفنشده است تا زمانی که وصل به این گردباد سبز باشم، زمانی که جدا شدم از این گردباد سبز یا هر تصمیمی که میگیرم که یک مطلب را در بالا نوشتهاند که اگر من کفر بورزم به دنبال حواشی بروم و دنبال معرکهگیری بروم به دنبال منافع شخصی بروم آنجا از مسیر خارج میشوم.
دودسته انسان وجود دارند که این کار را انجام میدهند دسته اول از روی ناآگاهی است که اگر از روی ناآگاهی باشد زمانی که به این آگاهی برسند و خطاهای خود را اصلاح بکنند و در مسیر برگردند و جا برای حتی بهتر شدنشان است و یک عده آدم که خطای آگاهانه انجام میدهند یک سری واقعیتها جلوی چشم آنها عیان است و میپوشانند یک سری واقعیتها را نمیبینند آنهایی را میبینند با خودشان میخواهند و آنها افرادی هستند که از این مسیر سبز خارج میشوند.
مثلاً امروز در کنگره در هر جای ایران ۰ اتفاق خوب میافتد مثلاً از دو یا سه شعبه روزی ۲۰ یا ۳۰ رهایی دارد دو تا اتفاق بد هم ممکن است بیفتد من آن اتفاقات خوب را بپوشانم و کنار بگذارم مصداق کفر است و چیزی را ببینم که درون من میطلبد و بگویم نه در کردستان مثلاً اینطوری کردن آنطوری کردن این باعث میشود که من بهمرورزمان با این تفکرم از مسیر خارج بشوم.
قبلاً هم بابت دستور جلسه معرکهگیری در یک نمایندگی صحبت کردم این باعث میشود که من در گردباد سبز کنگره نباشم باعث میشود که حسم نسبت به آن چیزی که مرا از دل تاریکها به بیرون آورده است حداقل این تفکر را به من داده است که محیط پیرامونم را آنطور که هست ببینم بازهم این بینش را کنگره به من داده است و همین راه هم زیر سؤال میبرد و این میشود کفر ورزیدن یعنی من بدیهیات درستی که یادمان باشد حتی در آن جایگاه هم کنگره به من میدهد.
کنگره به من یاد میدهد که در آن لحظه تصمیم را بگیرم و این کار را انجام بدهم درست است و اینجا این صحبت را بکنم درست است و کنگره است که مرا آماده میکند برای خدمتهایی که پسازاین دوره خدمتی است و کنگره است که مرا آماده میکند برای زندگی کردن اگر قرار بود که همه ما در جایگاهی که هستیم در محیطی که زندگی میکنیم بدون خطا زندگی بکنیم بههیچعنوان زندگی معنایی که امروز داشت را نداشت.
امروز ما همه بهعنوان مسافر کنگره ۶۰ هستیم و اینجا نشستیم و همه ما به یک مسئله فکر میکنیم اگر من مصرفکننده نمیشدم برای من چه اتفاقی میافتاد شاید اگر من هم مصرفکننده نمیشدم اگر من مهدی مصرفکننده نمیشدم الآن اینجا حضور نداشتم شاید اگر من مهدی مصرفکننده نمیشدم چیزی مثل کنگره را دریافت نمیکردم اگر من مصرفکننده نمیشدم آنچه از طرف کنگره به دانایی و آگاهی من و برکت زندگی و اتفاقات قشنگی که در پیرامون من در حال اتفاق افتادن است که امروز من دریافت کردم دریافت نمیکردم شاید یک زندگی معمولی و دور از هیاهو داشتم شاید به نقاط موفقیتی رسیده بودم شاید هم نرسیده بودم این در صورتی بود که من مصرفکننده نمیشدم.
حال خودم را در جایگاهی قرار بدهم که مصرفکننده شده بودم کنگره را پیدا نمیکردم از این قسمت نمیتوانیم دربرویم و آن قسمت خیالبافی است میتوانیم بگوییم دستاوردهایی هم داشته باشم اگر مصرفکننده نمیشدم از یک سری فرصتهای زندگی میتوانستم استفاده کنم و الآن به آن قضیه کاری نداریم ولی من مصرفکننده شدهام اگر کنگره را پیدا نمیکردم چه اتفاقی برای من میافتاد به یک وجه کوچک آن فکر کنم کاری به آنکه بگوییم شاید زیر خروارها خاک بودم ندارم.
سادهترین چیزی که امروز کنگره به من داده است که خیلی هم ساده است همه را مشاهده میکنم ماشاالله و هزار ماشاالله همه شاداب و لباسها مرتب و همه خوشتیپ چه کسی باورش میشد که من مهدی پشت میز کارم خوابم میبرد، الآن بتوانم کارم را طوری مدیریت کنم که مو لای درز آن نرود؟ چه کسی فکر میکرد که من مصرفکننده که نوع لباس پوشیدن و نوع گفتار من و در جامعه به نحوی بود که از دور که مرا میدیدند میگفتند که اصلاً جواب سلام او را ندهید.
الآن در جامعه وقتی راه میروم وقتی جایی وای میایستم باکسی صحبت میکنم کلام من و نوع برخورد من و طرز پوشش من باعث میشود که به من احترام بگذارند این سادهترین چیزی است که کنگره به من داده است بعد میگویم که در کنار چیزی که کنگره به من داده چیز دیگری نداده اصلاً همه به جوانب دیگری که ما بگوییم کنگره به ما داده است کنار میگذارم نکته ساده که به من مهدی داده است همین عزتنفسی که به من مهدی داده است جایگاه اجتماعی که به من مهدی داده است برای من چقدر ارزش دارد.
آقای مهندس خیلی حرف قشنگی زدند گفتند که ما یادمان باشد که کجا بودیم و امروز کجا هستیم و قدردان یک سری اتفاقات باشیم اگر یک نفر و یک رفیقی تشکیلاتی برادری و دوستی پیداشده و در یک بحرانی دست ما را گرفته است و الآن به سراغ او میرویم شاید وقت ندارد شاید حوصله ندارد شاید ناراحت است یکترش رویی با ما میکند برنگردیم که پشت سرش این آدم بهدردنخوری است دیدید با من چه برخوردی کرد دیدی چگونه جواب من را داد.
یک مقدار یاد بگیریم که قدردان باشیم اول نگاه میکنم که کنگره چه چیزی به من داده است؟ و کنگره هرچه به من میدهد تمام نمیشود بعد میآیم در قبال چیزی که کنگره به من داده خدمت کنم و میبینم که خدمت زکاتش به خودم برمیگردد خدمت مالی میکنم به خود من برمیگردد کنگره به من رهایی از مصرف مواد را داده است امروز بهپاس رهایی از مصرف مواد پیراهن سفیدی که میپوشم میآیم در کنگره چه کسی لذت میبرد؟ اول خانواده من میگویند چقدر خوشتیپ شدهای بعد در محله میگویند مهدی چقدر تغییر کرده است.
بعد در طول مسیر اگر یک افسر پلیس جلوی مرا بگیرد اگر من اشتباهی مرتکب شده باشم وقتی مرا میبیند که عالم موجه و مرتبی هستم نوع برخورد او با من فرق میکند من لحظهای که این لباس سفید را میپوشم میگفتم میرم به کنگره لباس سفید میپوشم و به خاطر احترام به حرف راهنما است و برای درمان ما زحمت میکشد وقتیکه از خانه به بیرون میآیم میبینم که همین پیراهن سفید برای من احترام میخرد همین دارد برای من جایگاه اجتماعی میخرد همین دارد برای من عزتنفس میخرد بازهم کنگره به من خدمت میکند.
به کنگره میآیم و سر لژیون مینشینم حالا شربت را سر موقع بخورم حسابش جدا است سی دی مینویسم و تحویل راهنما میدهم میگویم کنگرهای که از آن اوج بیماری مرا نجات داده است این خدمت را به من کرده است کار راهنما اگر از من سیدی میخواهد با عشق بنویسم و چه اشکالی دارد با اثرات آن این است جلوی چشمم است نمیبینم و خدمت افراد را نمیبینم و زحماتی که کشیده شده است را نمیبینم یک سنگ در جلوی درب کنگره به من بهپای من گیر میکند و همین سنگ را میبینم و میگویم کنگره همیشه سنگ جلوی پای من میاندازد.
حواسمان باشد و این مطلب از کنگره شروع میشود و به زندگی ما میرود همسر من همه کار میکند که حال من خوب باشد و خوشحال باشم حال یکشب حوصله ندارد و یکشب حال او خوب نیست یک شام درست نمیکند، یکشب فرزندم از بابت ترسی که به من دارد چیزی را به من نمیگوید یک روز مثلاً پسرم دیر به خانه میآید من دیگر یادم میرود و انرژی گرفتن از بخشهای تاریک برای من عادت شده است بعد از مدتی میگویم این زن هم به درد من نمیخورد این بچه هم به درد نمیخورد اصلاً این زندگی به درد نمیخورد.
چهارستون بدن من سالم است منی که از همهچیز ایراد میگرفتم و اشتباهات و مشکلات افراد را بزرگ میکنم منی که بهاشتباه همه افراد را قضاوت میکنم خودم به خودم رجوع کنم که دنیای من چگونه دنیایی است. در یک سی دی استاد امین حرف زیبایی زد سفر اولی بودم که این مطلب را گوش کردم خیلی به من کمک کرد کنگره را آنجور که هست درک کنم کنگره این نیست که اگر تفکر پشت آن است موفق بوده و توانسته افراد زیادی را نجات بدهد مثل یکپارچه سفید است مثل یک بوم سفید است روی همین بوم سفید هم نقاط سیاهی است که باید باشد.
باید باشد که این چرخه ادامه پیدا کند باید باشد که این رشد ادامه پیدا کند درسی دی یین و یانگ استاد امین به قشنگی به این نکته اشاره میکنند تقابل بین تاریکی و روشنایی همیشه وجود دارد امروز در کنگره شاید نقاط تاریکی وجود داشته باشد که باوجوداین نقاط تاریک سعی بکنیم خودمان را رشد بدهیم تا آن نقاط اصلاح بشود.
برای مصرفکننده که باحال خراب وارد کنگره شدم با تفکراتی که معلوم نبود از کجا سرچشمه میگیرد و الآن مدت ۱۰ سال است که در کنگره آموزش میگیرم بازهم ممکن است یک تفکراتی در ذهن من باشد بازهم ممکن است آموزش کافی راجع به موضوعی ندیده باشم بااینکه در کنگره هستم و خدمت میکنم به این معنا است که خواستم برای پیدا کردن راه است پس آنی که این مسیر را انتخاب نکرده حق ندارد از من ایرادی بگیرد.
این مطلب را میگویم گروه مرزبانی قبلی تحویل میدهند با همه تلاشهایی که انجام دادند که درس گرفته باشند کارهای زیبا برای شعبه ما انجام دادهاند گروه جدید میآیند و خدمت میکنند یکچیز را میگویم که آویزه گوش همه ما باشد من اگر میخواهم امروز از مرزبان ایراد بگیرم اگر در جایگاهش نیستم ایجنت در جایگاه تذکر دادن و ایراد گرفتن است من بهعنوان دیدهبان در جایگاه هستم که اگر خطایی دیدم آموزش بدهم.
تیمی که در کنار هم خدمت میکنند میتوانند نقاط قوت و ضعف یکدیگر را ببینند با همدیگر صحبت کنند نه سفر اولی که وارد کنگره شدهام و نه سفر دومی که خدمتی انجام نمیدهد یا باید در آن جایگاه قرار بگیرم و بعد ایراد نفر قبلم را بگیرم یا در این جایگاه نیستم که ایراد بگیرم.
خیلی وقتها پیشآمده است مثلاً برادرت مثلاً که فرزندی ندارد با فرزندت چرا اینگونه رفتار میکنی نباید اینطور رفتار کنی در مقابل شما میگویید هنوز پدر نشدهاید من هر وقت به مادرم راجع به موضوعی خورده گرفتم و این جمله را به من گفته است مثلاً تو چرا به فلان خواهرم فلان حرف را زدی میگوید مادر شدی میگویم نه و میگوید در جایگاه من نیستی که اینگونه قضاوت میکنی.
حتی من در جایگاهی هستم بهعنوان پدر که دو فرزند کوچک دارد نمیتوانم در جایگاه پدر خودم باشم پس چطور به خودم اجازه میدهم وقتیکه سختی جایگاهی را تجربه نکردهام از نزدیک لمسش نکردم، یک راهنما با ۳۰ نفر رهجو کار میکند افرادی میآیند و هرکدام بهنوعی مشکلدارند در آن جایگاه نبودم یا آن جایگاه را لمس نکردم نمیتوانم بگویم فلان رهنما عمل کردش خوب نیست، باید بروم من شال راهنمایی بگیرم و تلاش و زحمت راهنما کشیده است را بکشم از وقت و انرژی هم بگذرم بعد آن خطا را من مرتکب نشوم.
منی که در جایگاه خدمتی نیستم و از عملکرد مرزبان شعبه ایرادها میگیرم من بروم شال مرزبانی بگیرم برای بهبود امور کنگره ۶۰ آن کار را انجام ندهم یا در جایگاه ایجنت قرار بگیرم و برای بهبود امور شعبه آن کارها را انجام ندهم ولی اگر از بیرون بنشینم و بهانه بگیرم این نشاندهنده این است که من در حاشیه قصه زندگی میکنم حواسمان را جمع کنیم و از طرفی هم برای دوستان جدیدی که میآیند تأکید میکنم در حضور تمام افرادی تأکید میکنم که به شما رأی دادهاند انتظار بر این است که قوانین و حرمتهای کنگره ۶۰ را تمام و کمال بدون تشریح رعایت بفرمایید.
شاید برای من جای شبهه پیش بیاید ساختار داریم بهعنوان مرزبان از ایجنت سؤال میکنم اطلاعاتی داشت پاسخ میدهد و اطلاعاتی نداشت دیدهبان مربوطه یا از دیدهبان رابط سؤال میکند ولی آن چیزی که نمیدانیم درست است در وادی پنجم به ما میگوید که خودداری کن سؤال کن و به نتیجه برس ولی آن چیزی که قانون صریح است باید آن را رعایت کنیم.
شما امروز پیمان میبندید در این پیمان شما مستقیماً میگویید و عهد ببندید که شما حافظ حقوق و منافع این بچهها هستید ما در جایگاه سرور و آقا نیستیم همانطور که گروههای مرزبانی گذشتهای که در این شعبه آمدند و خدمت کردند و تمام تلاششان کردند که این سقف پابرجا بماند، بههیچوجه کار آسانی نیست همین الآن بهعنوان یک کاسب بهعنوان کسی که کارگاه دارد هر کس درگیر یک شغل است سر سال مغازه که میرسد چقدر مکافات دارید مالک چیزی میگوید دارد دارایی چیز دیگر میگوید اداره آب یا برق چیز دیگری میگوید و نگهداشتن فضا مثل این فضا و مرتب کردن تمیز کردن آن رفع ایراد که مشاهده میشود کار آسانی نیست.
همانطوری که نسلها آمده به جلو تا به امروز رسیده است و شعبه عطار نیشابوری پابرجا است و خدمت خود انجام میدهد انرژی که من از بچهها میگیرم انرژی بسیار خوبی است همانطوری که امروز این جایگاه را بهعنوان مرزبان تحویل میگیرید موظف هستید که این مسیر را طی بکنید سعی کنید که از تجربیات گذشتگان استفاده بکنید سعی کنید ازآنچه آموختنی است چیزی یاد بگیرید تا بتوانیم بهترین خدمت را به کنگره بکنیم چراکه کاری که برای کنگره برای من مهدی کرد با تمام ارزش و احترام بزرگواری که پدر من در قلب من دارد کاری که کنگره برای من کرد پدر من شاید نمیتوانست بکند دوست داشت انجام بدهد ولی توانایی آن را نداشت.
پس جایگاه بزرگی دارد حرمت این جایگاه را حفظ کنیم به حرمت افرادی که برای کنگره خلوت میکنند حفظ کنیم به خود ما هم به سمت خدمتگزار بودن حرکت کنیم اینجا جای خدمت برای هیچکس بسته نیست من مهدی که امروز در جایگاه دیدهبان قرارگرفتهام اگر لطف کنگره و خداوند بوده است لطف آقای مهندس بوده است یک روز من با ۵ گرم شیره خوراکی وارد کنگره شدم از آسمان که نیفتادم در کنگره آمدم و از ابتدا خدمت کردن را دوست داشتم شاید به این جایگاه و به این شال اصلاً فکر نکردم خطا کردم و درس گرفتم اشتباه کردم و اشتباهم را در کنگره پذیرفتم و سعی کردم این راهی که در جلو من باز بوده برای حال خوب خودم بروم امروز هم به این فکر میکنم هرروز که در این جایگاه خدمت میکنم یک روز بهروزهایی که دارم خودم را پیدا میکنم اضافه میشود
و اگر لطف خداوند شامل حال ما بشود و یک روزی بساطمان را جمع کنیم و از این دنیا برویم همینکه از این دوره از حیات کنگره را پیدا کردیم برای یکعمرمان کافی است پس کنگره چیز کمی به ما نداده است هر کاری که من مهدی برای کنگره میتوانم باید انجام بدهم چراکه همه این کارها به خود من برمیگردد همانند آینه است اگر جلو آینه خوشتیپ بروید قطعاً خودتان لذت میبرید اگر هم با درون خراب به جلو آینه بروی قطعاً حالت خراب میشود.
پس اگر امروز دنبال آموزش گرفتن هستیم اگر دنبال حال خوب هستیم و اگر دنبال این هستیم که پدر خوبی باشیم یا یک همسر خوب باشیم یا یک رهجوی خوب شناخته بشوی و تلاش بکنیم دانید که برای خودتان میکنید آنهم خدمتی از کنگره به ما میکند و هر کاری که میکنید چیز قشنگتری به شما پس میدهد لباس خوب میپوشید یک حال خوب به شما دست میدهد سی دی مینویسید یک آگاهی خوب به شما دست میدهد سر لژیون حضور دارید درمان اعتیاد را به شما پس میدهد خدمت میکنید به شما حال خوب پس میدهد و از این بیشتر و از این بهتر چه میخواهید.
اصلاً چهکاری میتوانی برای کنگره انجام بدهیم؟ اصلاً ما نمیتوانیم کاری بکنیم برای کنگره آقای مهندس که بنیان کنگره است در ساختار کنگره بالاتر از آقای مهندس نداریم آقای مهندس اگر امروز در حوزه تحقیقات دانشگاهی کاری برای کنگره انجام میدهند آنچه برمیگردد برای آقای مهندس یک سری آگاهی و دانشی کسب میکنم که بشر تا امروز عاجز بوده است خیلی ارزشمند است.
پس این مسیر از دیدگاه من یک مسیر یکطرفه است همه خدمت کنگره به من است و هرچقدر خودم را دوست داشته باشم هرچقدر کنگره را دوست داشته باشم بیشتر هستم و بیشتر خدمت میکنم، قدر این لحظات را بدانیم خوب سفر کنیم و حال خودمان و اطرافیانمان را خراب نکنیم و اگر امروز من نسبت به هر ساختار سعی دارم که اصلاحش بکنم باید اصلاح را اصلاح را در درون خودم انجام بدهم از قدیم مثالی میزدند در مدیریت که آن مدیری که صبح از خواب بلند میشود و تخت خودش را مرتب نمیکند قطعاً نمیتواند اداره خودش را مرتب کند.
منی که حال درون خودم را نمیتوانم مرتب کنم نمیتوانم حال درون خانوادهام را مرتب کنم و بعد نمیتوانم حال درون جامعهام را مرتب کنم پس برسیم به حال درون خودمان و دوربینمان روی خودمان باشد سرمان به کار خودمان باشد و در چهارچوب قوانین حرکت کنیم و سعی کنیم خدمتگزاران و سپاسگزاران بهتری برای کنگره باشیم این قول را به خودمان که میتوانیم بدهیم اگر در جایگاه خدمت میشود که این خدمت بهدرستی در آن جایگاه انجام نمیشود من زیباترین کاری که میتوانم بکنم اینکه سعی کنم من خودم خدمتگزار بشوم و بعد کار بهتری انجام بدهم.
شاید کتابهای مدیریت را مشاهده کرده باشید که افرادی که مدیرهای برجستهای بودند هرچقدر که علم و آگاهی افراد رشد پیداکرده است و نسبت به منابع مالی و منابع انسانی مدیران موفقترین در جامعه بودم عدهای هماسم خودش را خودشان را گذاشتهاند منتقد و هیچ کاری انجام نمیدهند فقط کتاب مینویسند در نقض کارهایی که بقیه انجام میدهند در همین جامعه خودمان در کار خودمان در محله خودمان در صنف خودمان میبینیم بعد برمیگردد و میگوید خودت کجای کار هستی یکلحظه تفکر کنیم که خودمان کجای کار هستیم آیا من از همسرم همکارم یا همسایهام دائم در حال ایراد گرفتن هستم خودم تفکر کردم که کجای کار هستم آیا تحمل این رادارم که کسی ایراد من را عنوان کند پس هر وقت به درون خودمان نگاه کردیم مسلماً اصلاح حال بدمان باعث میشود که حال بیرونمان هم خوب بشود و آن اتفاق نمیافتد مگر در این مسیر سبز باشیم و امروز هدیهای به نام کنگره به ما دادهشده است از این هدیه تا میتوانید استفاده کنید ممنونم که با سکوت زیباییتان به حرفهای من گوش کردید.
تایپ و نگارش: مسافر احمد لژیون چهارم
عکاس: مسافر مجتبی لژیون دوازدهم
- تعداد بازدید از این مطلب :
282