مبحثی که امروز راجع به آن صحبت میکنم مربوط به تاریخ ۱۳۸۰/۱۱/۱۹ تحت عنوان اگر باشد، هست. «حس مربوط به ساختمان جسمی؛ یعنی بدن در حال حاضر است. پنج حس درون، یعنی زمانی که حس و روح با هم میباشند. شاگرد؛ منظور زمان بیداری و هوشیاری است؟ استاد؛ آری پنج حس دیگر، پنج حس برون نام برده شده؛ یعنی هفت پیکر در ارتباط میباشند که هر دو قسمت پیکرهها و پنج حس، قابل لمس نیستند؛ اما قابل حس از نوع خودشان میباشند که با عالم بیرون و ... که میدانید، در ارتباط جاری هستند مفهوم شد؟ شاگرد میگوید؛خیر. استاد؛ شما حس بینایی را چون وسیلهای در اختیار دارید تا توسط آن ببینید؛ اما در حس برون وسیلهای قابل دید ندارید مانند دیدن تصویری بدون چشم، به نظر میآید شما خواب هستید و گیرنده شما یعنی چشم کاملاً خاموش است، چشم دیگر با دیدن خویش دیگر در عالم دیگر تصویر را ضبط میکند؛ ولی شما نمیدانید با کدام وسیله اینها ضبط شده شما کاملاً در خواب، در حال استراحت و بدون حرکت بودید تنها آن ارتباط نفس و روح در میان بوده؛ چون هیچ وسیلهای که بتواند نشان بدهد که توسط آن دیدهاید، در عمل به کار گرفته تصاویر نبوده و اگر هم بوده شما نمیتوانید رویت بنمایید؛ زیرا فقط جسم به ظاهر بیحرکت شما با اندامهای دیگر میتوانسته سیر بنماید، میدانید دوست من چگونه؟ سیر و سلوکی که جسم در آن دخیل نیست و اندامهای دیگر در کار هستند که قابل رویت برای هر کس نیستند.»
اینجا مبحث در مورد حس است، آن چیزهایی که در درون جسم ما هست؛ مثل گوش، زبان و حس لامسه که به آنها حس درون میگوییم، آن چیزی که در خواب و تصاویری که بدون این چشم میبینیم؛ مثلاً میگویم فیل همه میبینید چون با این چشم نمیبینید حس برون میگوییم، همانطور که حس درون و برون داریم در اعتیاد هم صور آشکار و پنهان داریم، پنج حسی که در دست هست و میبینیم آشکار هستند آن حسهایی که در خواب میبینیم حس پنهان هستند افکار و اندیشه، عشق، محبت، دوست داشتن آشکار و پنهان داریم. چشمم به تو، دلم هوای دیگر است. کینه و انتقام هم آشکار و پنهان داریم. شخصیتها دو قسمت میشوند؛ آشکار و پنهان. ممکن است انسانها آن چیزی که هستند اصلاً نشان ندهند در ظاهر انسان خوب، مرتب و منظم؛ ولی در صور پنهان یک قاتل زنجیرهای یا یک دیوانه روانی باشد. یکی از مسائلی که پنهان است مکر یا حیله است. مکر؛ یعنی نیرنگ، تزویر، فریب و چارهاندیشی برای ضرر زدن به کسی، مکر در قرآن به عنوان تدبیر هم آمده وَ مَكَروا وَ مَكَرَ اللَّهُ ۖوَ اللَّهُ خَيرُ الماكِرينَ. شما مکر میکنید خداوند مکر میکند؛ خداوند آخر مکر است. اینجا به منظور چارهاندیشی و چارهجویی است؛ یعنی اگر شما حقهای میزنید خداوند پاتک آن کلک را میزند. شما ظاهراً یک کار جنایتی انجام میدهید خیال میکنید نیرنگ زدهاید؛ ولی بدتر از این سر شما میآید.
قدیم که پارچه میفروختند پشمی و پنبهای بود پشمی اصولاً گران بود؛ ولی پارچه پنبهای قیمتی نداشت پارچه فروش پارچه پنبهای را میگذاشت جلوی مشتری دست به ریشش میکشید میگفت به خدا پشم است حیله بود دیگر، گاهی اوقات این تزویر و نیرنگ در انسانها وجود دارد. نیرنگ برای ما خیلی نقش مهمی دارد، راه را از چاه تشخیص دادن است. زاغی بود قالب پنیری داشت میخواست بالای درخت بخورد، آقا روباه میآید، میبیند عجب قالب پنیری دست آقا کلاغِ است، میخواهد این قالب پنیر را بگیرد؛ چون بالای درخت است نمیتواند قالب پنیر را بگیرد، میگوید تو چه رنگی داری چقدر پر و بالت قشنگ است شروع میکند به تعریف کردن اینقدر چاپلوسی میکند بعد میگوید من فکر میکنم صدایت هم خیلی خوب باشد؛ اگر بتوانی بخوانی تو سلطان حیوانات میشوی کلاغ دهانش را باز میکند که بخواند قالب پنیر پایین میافتد روباه آن را برمیدارد این دقیقاً مکر است؛ حالا در زندگی ما هم پیش میآید کسی از ما پول بخواهد قرض کند همین کار میکند یا میخواهید زمینی بخرید میگوید قرار است اینجا اتوبان رد شود ممکن است پانصد سال دیگر این اتوبان رد شود یا اگر اینطوری شود راهآهن هم رد میشود همه نیرنگ است. مثل بعضی تبلیغات، خردکن میوه اینجوری است میخرید پولش را هم میدهید بعد میبینید اسباببازی است به هر که زنگ هم بزنید جوابگو نیست یا میگویند این قرص را اگر یک ماه بخورید لاغر میشوید شما ۱۵ روز میخورید بعد زنگ میزنید میگویید لاغر نشدم میگوید نه باید ۳۰ روز بخورید بعد از ۳۰ روز باز بگویید لاغر نشدم میگوید بیا قرصها را پس بده پولت را بگیر این کلاهبرداریها و این نیرنگها در همه جا هست باید مراقب باشیم یا وکالت میدهی، میخواهند ارث تقسیم کنند یا کار دیگری کنند همه این مسائل وجود دارد.
صد هزاران مکر در حیوان چو هست چون بُوَد مکر بشر کو مِهتر است، میگوید در حیوانات صد هزار مکر هست وقتی به انسان میرسد که بزرگتر و بهتر است چقدر مکر میورزد، قصه لکلک و روباهی که روباه لکلک را برای ناهار دعوت میکند، روباه سوپ درست میکند در ظرف سفالی پهن خودش میریزد با زبان لیس میزند و میخورد؛ اما لکلک هرچه نوک میزند چیزی گیرش نمیآید این نوعی حیله است باز لکلک روباه را برای ناهار دعوت میکند، سوپ را داخل ظرفی مثل کوزه میریزد میگوید حالا بخور، یک حیوان وقتی میخواهد شکار کند مکر میکند جایی میایستد که باد در جهت مخالف باشد گاهی برای یک شکار ممکن است یک روز از جایش تکان نخورد. مُصحفی در کف چو زینالعابدین، خنجری پُر قهر اَندر آستین. میگوید؛ مصحفی به ظاهر تسبیح در دستش هست؛ ولی در آستینش خنجر دارد گویَدَت خندان که ای مولای من، در دل او بابِلی پُر سِحر و فن. به ظاهر میگوید؛ مولای من فدایت شوم؛ ولی در باطن به اندازه یک بابل پر از حقه و تزویر است. زَهر قاتل صورتش شهد است و شیر، هین مرو بی صحبت پیرِ خبیر. وقتی میخواهند کسی را بکشند سم یا زهری که میدهند در جام قشنگ و شهد شیرین؛ ولی قتال و کشنده است و بدون صحبت پیرِ چاره اندیش هم حرکت نکن.
همیشه برای انسان خطر در کمین است، چقدر از مشکلات ما در اثر مکر و حیله بوده چقدر شرکتهای هرمی بودند که جیب مردم را خالی کردند بعضی اوقات در مقابل نیرنگ طمع هم هست؛ مثلاً بانکها ۲۵ درصد بهره میدهند یکی میآید، میگوید من ۵۰ درصد میدهم آنجا میروی و تمام پولت از بین میرود. ما نباید مثل کلاغ باشیم زود باور کنیم. مکر کوچک و بزرگ دارد رهجو پشت سر راهنما شروع به غیبت کردن میکند، غیبت کردن نوعی مکر و حیله به منظور چارهاندیشی برای ضربه زدن به شخصی است و نکتهای دیگر که به آن اشاره میکنم مربوط به خشم است. آیکیو در انسان معمولی صد است، تیزهوش صدوبیست، نابغهها صدوچهل، آدم خنگ هشتاد و آدم کودن شصت است؛ وقتی انسان خشمگین میشود تمام هوشش تقسیم بر سه میشود؛ یعنی اگر جزء تیزهوشان باشد وقتی خشمگین شود آیکیو چهل میشود از کودن هم پایینتر میآید. خشم یک موضوع بسیار مهم است که باید با آگاهی، صبر و حوصله آن را به کنترل در بیاوریم و زود عکسالعمل نشان ندهیم. دیگری مکر و حیله است که باید در نظر داشته باشیم تا در آینده دچار مشکل نشویم.
حس مربوط به ساختمان جسم است؛ یعنی در حال حاضر ۵ حس درون داریم و ۵ حس برون با اندامهای دیگر. حال آیا سؤال این است؛ ما اندامهای دیگری داریم؟ بلی؛ ولی همان سبع سماوات است. یعنی ۷ جهان در نظر بگیرید که هر یک از پیکرهای ما در این هفت جهان زندگی میکنند که فقط ما ۲ پیکر را میشناسیم یکی جسمی که الان داریم و یکی جسمی که در خواب میبینیم و نمیتوانیم بگوییم که کدام یکی درست است. این ۵ حس که در این جهان است برای ما قابل قبول است و پیکرها و حسهای ما که در جهان دیگری است برای ما قابل قبول نیست؛ چون قابل لمس نیست، لمس یعنی اینکه ما بتوانیم درکش کنیم یا ببینیم. خیلی چیزها را ما میتوانیم حس کنیم؛ ولی لمسش نمیتوانیم بکنیم مانند مرگ عزیز. حال حس بینایی را توصیف میکنیم آن حسی است که ما میتوانیم ببینیم؛ اما در حس برون شما وسیله دیگری ندارید که با آن بخواهید ببینید مانند دیدن چیزی در خوا ب چون چشم ما کلاً بسته است؛ ولی ما تصاویر را با چشم دیگر، با خویش دیگر و در عالم دیگر میبینیم. زمانی که ما خواب هستیم هیچ کار نمیتوانیم انجام دهیم؛ ولی جسم دیگر ما کارها را انجام میدهد در صورتی که همه میگویند چه کسی از آن دنیا آمده است در صورتی که همه ما از آن دنیا آمدهایم ما هر شب میرویم آن دنیا و روز به این دنیا برمیگردیم، ما در دنیای خواب نیز زندگی میکنیم و نیازی نیست که بگوییم که ما اصلاً از آن دنیا نیامدهایم.
بعضیها معتقدند زمانی که مردیم هیچ چیز از ما نمیماند در صورتی که از ما خیلی چیزها میماند؛ دقیقاً مثل زمان خواب که جسم هیچ حرکتی نمیکند ولی ما در خواب داریم زندگی میکنیم و این مسئله آنقدر ساده است که ما باورش نداریم و به همین دلیل است که علم روانشناسی نقاط بالایی را فتح نکرده است؛ چون به اینها م روان میگویند. خواب سیر و سلوکی است که جسم در آن دخیل نیست و اندامهای دیگر در آن دخیل هستند که قابل رویت برای هیچکس نیست. ما به وسیله جسم آمدیم در این جهانی که شناخته شده نیست و شناختن جسم در زندگی ما نقش مهمی دارد ما در این جهان آمدیم تا یاد بگیریم از جسممان محافظت کنیم. باید ببینیم ما در مسائل مختلف مربوط به جسم به چه دانشی رسیدهایم. آنچه در این دنیا است اول باید در اندیشه انسان باشد؛ مثلاً این لیوان اول در اندیشه بوده و بعد به وجود آمده است در نتیجه میبینیم که زندگی آیندهمان را خودمان با اندیشهمان پیریزی میکنیم.
من با اندیشهام متدDST و کنگره۶۰ را بهوجود آوردم؛ پس اگر تفکر و اندیشه ما درست باشد تولید درستی خواهیم داشت، مثل این است که چه چیزی میکاریم باید ببینیم حنظل میکاریم یا رطب؛ اگر باد بکاریم طوفان درو میکنیم اگر خشم بکاریم خشم درو میکنیم و در آخر هر چیز برای ما بهوجود بیاید بهخاطر اندیشه ما بهوجود میآید. خیال هم به همین شکل است خیال؛ یعنی اول شما با افکار فیلم آن را میبینید، بعد آن را بهوجود میآورید. وقتی به جهان دیگر میرویم میگوییم جهان دیگر حقیقی است یا این جهان؟ من معتقدم در هر جهانی که هستیم همان جهان حقیقی است. این مبحثی راجع به حس، صور پنهان حس و صور آشکار حس بود. صور پنهان انسان، صور آشکار انسان، جهان آشکار، جهان پنهان و راجع به مسئله مکر صحبت کردیم که باید آگاه و هوشیار باشیم تا گول هر چیزی را نخوریم.
نگارش: همسفر زهره و همسفر شیما رهجویان راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
گردآوری: رابط خبری همسفر سودابه رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر شکوفه (لژیون اول)
ارسال: راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم)
همسفراننمایندگیگنجعلیخان
- تعداد بازدید از این مطلب :
98