در یکی از آن روزهای سخت زندگی که هرگز از یادم نمیرود؛ زمانیکه در غم تنهایی و تاریکیهای وجود خود فرو رفته بودم به اصرار مسافرم، پا در دریای بیکران عشق و محبت گذاشتم و در آنجا انسانهایی از جنس محبت با کلامهای زیبا و لبخندهای مهربان مرا به آغوش میکشیدند.
آن موقع در شعبه امین گلی سابق بودیم، وقتی میخواستم برای اولین بار خود را به عنوان یک تازه وارد معرفی کنم، ناخواسته در کنار جایگاه لژیون سردار که تابلوی آن بر روی دیوار نصب بود، قرار گرفتم و حسی تمام وجودم را لرزاند. کمکم که به جلو حرکت کردم و اطلاعات بیشتری، در مورد لژیون سردار به دست آوردم؛ اما به خاطر دغدغههای زندگی نمیتوانستم در آن شرکت کنم.
امسال روزهای قبل از گلریزان با خود زمزمه میکردم و میگفتم: باید عضو لژیون سردار شوم تا اینکه بالاخره این خواسته در درونم قویتر شد و اتفاق افتاد.
من به این جمله که برای هرکاری؛ باید اذن و فرمانش صادر شود، اعتقاد دارم. شاید چیزهای معنوی که انسان به دست میآورد، ارزش بیشتری نسبت به مادیات داشته باشد؛ اما من آموزش گرفتم که هرچیزی بهایی دارد و بهای حال خوشی که دریافت کردم را باید پرداخت کنم.
کنگره به من، معنای واقعی دوست داشتن و بخشیدن را آموخت تا همسفر روزهای سخت خانواده خود باشم و در این مسیر با آنها همقدم شوم و از هیچ چیزی در زندگی دریغ نکنم.
استاد امین بیان کردند: «اگر انسان به رنج و دردها به عنوان یک سرمایه نگاه کند در ادامه به زندگی پر برکتی میرسد». انسان نیز میتواند به خود و دیگران کمک کند و از بدیهای بسیاری که در حق او شده است، بگذرد.
به امید روزی که بتوانم جایگاه دنوری و پهلوانی را تجربه نمایم و در آخر از آقای مهندس که این بستر ناب را برای من فراهم کردند، کمال تشکر را دارم.
نویسنده: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر عطیه (لژیون پنجم)
ویراستاری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر طیبه (لژیون چهارم)
ارسال: همسفر منصوره (لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
165