English Version
This Site Is Available In English

گنج رهایی رویای هر اسیری است

گنج رهایی رویای هر اسیری است

سلام دوستان امین هستم یک مسافر.
کمک من به کنگره و کمک کنگره به من، سخن درباره این دستور جلسه شهامت چندانی نمی‌خواهد؛ زیرا اگر به یاد آوریم سختی‌هایی که دیروز کشیدیم، افسوس‌هایی که در گذشته خوردیم، انتظارهایی که کشیدیم و دردهایی که متحمل شدیم و هر کاری می‌کردیم نمی‌شد که دست بکشیم از آن‌چه باعث و بانی آه و دردمان بود و آزارمان می‌داد.

اگر بخواهم صادقانه سخن بگویم من در بدو ورودم به کنگره اصلا در شرایطی نبودم که بتوانم بند کفش‌های کهنه‌ام را محکم ببندم، چه رسد کمک به دیگری یا مجموعه‌ای بزرگ چون کنگره شصت.
می‌خواهم عنوان مبحث را جابجا کرده و ابتدا به "کمک کنگره به من" بپردازم؛ همانگونه که مستحضرید کمک کردن هم اندازه، مقدار و انواع گوناگونی دارد که بسته به شخص، اشخاص، نیاز، زمان و مکان تعاریف و اشکال مختلفی به خود می‌گیرد.
اما کمک در مقیاس کنگره به من نیازمند، بی شک کمکی بود در مقیاس احیای انسانیت، کمکی بود در مقیاس باور عشق و عطوفت، کمکی بود در اندازه اشتیاق به عبودیت، کمکی بود در اندازه عطش لبان خشکیده و تَرَک‌دار گم شده‌ای سرگردان در برهوت دشت لوت و در هراس مرگ.
و این کمک دقیقا از زمانی آغاز شد که من دستانم را به نشانه تسلیم و رضا بلند کردم و سر بر بالین خضوع خود را طلب کردم و شد آن‌چه باید می‌شد.

حال باید به قضاوتی مردانه از احوالات برون و درون خود از دیروز تا به امروز بنشینم و ببینم چه داده‌ام و آن‌چه بگرفته‌ام چه و چگونه بوده است؟
باید از خود بپرسم در قبال آن‌چه که از سر یاس و استیصال برای خود و نه دیگری هزینه نمودم، چه چیزهایی به من ارزانی داشته‌اند؟
باید از خویشتن خویش بپرسم حال امروزت را چگونه می‌بینی؟ آیا با خویش خویش در صلح و صفایی؟ آیا می‌دانی چگونه لبان خشکیده عطشان تو را سیراب نمودند و احیا شدی و مهیا شدی برای سفری که مسیر آن به سمت نور است و ادامه راه تا منتهی‌الیه افق گرم و نورانی است؟!
آیا می‌دانی در کنار مردانی ایستاده‌ای که همه مرید عشق و عطوفت هستند و بی‌آنکه بشناسی و بشناسند؟

ای امینِ مسافرِ امروز؛ با خود  صادق باش و مردانه سخن بگو!
تو را چه بخشیدند؟! با کدامین ابزار صیقلت دادند که آبگینه شوی؟ تو را سرمست کدامین جام کرده‌اند که بی‌شراب شوریده و بی می مست حضور باشی؟
و اینک که اندکی و فقط قدمی از تاریکی خارج شده و سلانه سلانه به سمت نور در حرکتی، رسالتت را در ادامه راه چگونه می‌بینی؟
تو بی‌شک هنوز نمی‌دانی آن‌چه را بر تو بخشیده‌اند، اما بهتر است بدانی که آن‌چه نمی‌دانی را دنبال کنی تا بدانی آن‌چه لایق دانستن است.
گنج رهایی رویای هر اسیری است که اذن می‌خواهد و طلب.
اذن برای چون منی به دلیلی که نمی‌دانمش صادر شد و آن‌چه طلبیدم  تلالو طلایی رنگ خورشید است.
زین پس من نیز دِینی بر گردن دارم که بایستی آنچنان که در توان من و شایسته است به اجرا درآورده و جبران خسارت نمایم.
به خوبی واقفم که حتی اگر لایق باشم و در مجموعه عاشقان کنگره شصت به عنوان خادمی خدوم کمر همت بربندم، باز نیز بازتاب نوع دیگری خدمت به خود است و انعکاس ارزشی آن را به وضوح در لحظه لحظه زندگی خود خواهیم دید.
عبادت در کامل‌ترین شکل خود، خدمت به انسان‌های دردمند و نیازمند است که دست یاری و مساعدت بسوی دیگری دراز می‌کنند و جایگاه آن به مراتب می‌تواند بالاتر از تسبیح خوانی و نیایش‌های شبانه باشد، چرا که راه بندگی و عبودیت حق تعالی، از بین خدمت بی‌مزد ومنت به خلایق او می‌گذرد.
امید که لایق این ‌ردای بندگی باشم.


نگارش: مسافر امین (لژیون چهارم)
ثبت: مسافر اسماعیل

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .