جلسه لژیون پنجم.
با استادی: راهنمای محترم مسافر حمید، با دستور جلسه: (فرمانبرداری) ۱۸ دی ماه ۱۴۰۳ رأس ساعت ۱۹:۰۰ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شکر که یکمرتبه دیگر در کنگره قرار گرفتم تا آموزش بگیرم.
ما بیشتر انسانها بعد از ترک تحصیل هیچکجا را پیدا نکردیم تا آموزش بگیریم تا اینکه خوشبختانه برای برخی از ما کنگره بر سر راهمان قرار گرفت و باید از این بابت بسیار خوشحال و قدردان خداوند باشیم زیرا آموزشهای کنگره را نمیتوان با هیچ جای دیگری قیاس کرد. ما در کنگره راه زندگی کردن، دوست داشتن، عشق ورزیدن و تمامیِ موضوعات مختلف که انسان برای زندگی نیاز دارد را آموزش میگیریم.
مسافری که در کنگره به درستی سفر نکند و فرمانبردار راهنما و ربِ خویش نباشد، همانند شاخهی درختی است که خشک شده و باید آن را قطع کنیم زیرا آب اضافی مصرف میکند، باعث میشود درخت زیباییاش را از دست بدهد و همچنین منبع میکروب و ویروس میگردد، قدیمیها ضربالمثلی داشتند که میگفت؛ شاخهای که خشکید شاخهی کناری هم به آن نگاه میکند و میخشکد. رهجویی که در کنگره درست سفر نکند را من از لژیون حذف میکنم زیرا به غیر از اثرات منفی هیچ خاصیتی نخواهد داشت.
ما در کنگره ۶۰ کسی را تنبیه نمیکنیم که خدایی نکرده بخواهیم عقده گشایی کرده و یا خصومت شخصی داشته باشیم، اگر این کار را میکنیم برای این است که مسافر از خواب بیدار شود و نیروی منفی آن را با خود نبرد.
این را بدانید مهمترین اولویت شما درمان است و نباید بگذارید مادیات مانع درمان شما بشود، اگر شما درمان نشوید قطعاً در زندگیتان خانواده، اجتماع و ثروت هیچ جایگاهی برای شما ندارد و هرگز نمیتوانید از آنها لذت ببرید، مهمتر از همه اصلا حیات برای فرد مصرف کننده معنی پیدا نمیکند، اولویت زندگیتان باید درمانتان باشد سفر اول هم آسان است و هم سخت.
منصور حلاج عارفی بود در قرن سوم و آقای مهندس نیز به او علاقه دارد، در کتاب ۶۰درجه نام این شخص آمده است که صحبتهای وی در زمان خودش بسیار جنجالی بود، در مورد بُعدها و جهانهای دیگر سخن میگفت به همین دلیل قصد اعدام او را داشتند، زمان اجرای حکم مردم آن زمان شروع کردند به سنگ پرتاب کردن به منصور هرچه به او سنگ میزدند هیچ نمیگفت، یک نفر در میان جمعیت به سمت او گل پرتاب کرد پس از اینکه گل به او برخورد نمود ناگهان چنان فریادی سرداد که صدایش تا هفت آسمان بالا رفت،
به او گفتند چرا فریاد زدی، دیگران به تو سنگ زدند و هیچ نگفتی؟
گفت: سنگ پرتاب کردن افرادِ حاضر از روی عدم آگاهی و نادانی آنها است ولی شخصی که گِل را پرتاب کرد مغرضانه این عمل را انجام داد، وی شاگرد من است و میداند که من حقیقت را دارم میگویم.
اندکی از مسافران هم غرض دارند چرا که همه چیز را متوجه شدهاند.
طبق قوانین کنگره 60، به شخص تازهوارد باید ۲ماه فرصت بدهیم تا بتواند خودش را پیدا کند اگر مسافری غرض نداشته باشد بیشک بیدار میشود و راهش را پیدا میکند.
کسانی که با تاخیر در کنگره حاضر میشوند بهانههای مختلفی دارند، میگویند کار داریم این اشخاص باید بروند کارهایشان را انجام بدهند، سپس وارد کنگره شوند و سفر خود را آغاز نمایند، زمانی که کارهایشان تمام شد در این صورت ما با آغوشی باز به استقبال آنها خواهیم رفت.
تایپ: مسافر مهدی لژیون هشتم
تنظیم و ارسال: مسافر محمد لژیون پانزدهم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
255