سلام دوستان شهرزاد هستم همسفر
من به عنوان همسفر به دنبال مکانی هستم که آرامش داشته باشم. به دنبال انسانهایی که بتوانند مرا درک کنند، کنگره همان جا است. کسانی در آن مکان بیمنت نشستهاند و همه تجربهای دردناک و یکسان دارند؛ ولی چه مکانی، جایی که برای ماندن مجبور به پرداخت هزینههای سنگین نیستی، همه با آغوش باز و گرم به تو خوش آمد میگویند. همه میدانند درد تو چیست و چه آسیبهایی دیدهای و تلاش میکنند که حال تو خوب شود و به درمان جسمی و روحی برسی. تاکنون اینچنین تجربهای را نداشتم و تنها کمکی که میتوانم داشته باشم، این است که من خودم را حلقهای از یک زنجیر بدانم و بتوانم در بزرگشدن این زنجیره چه از نظر مادی و چه از نظر معنوی یاری برسانم.
سلام دوستان عسل هستم همسفر
سپاس از خداوند که راه کنگره را برای درمان مسافرم قرار داد. سپاس از جناب مهندس که کنگره۶۰ را مکانی امن جهت درمان و حال خوش مسافران و همسفران بنا کرد. بزرگترین کمک را کنگره به من کرد. کمک کنگره به من، چنان گسترده و وسیع است که در جمله نمیگنجد؛ زیرا اگر این مکان امن نبود، مسافر من به درمان نمیرسید و من آگاهی و دانش امروز را نداشتم.
اولین قدم را کنگره برداشت و با آموزشهای کامل و ناب، راه نور و روشنایی را نشانم داد. حرکت کردیم و در مسیر قدمبهقدم کنارمان بود. کنگره تمام امکاناتی که مسافر و همسفر برای آموزش نیاز داشتند، بدون هزینه در اختیار ما قرار داد. من همسفر برای رهایی مسافرم حاضر بودم تمام زندگیام را بدهم؛ ولی اینجا بدون هیچ هزینهای من و مسافرم درمان میشویم، اعتمادبهنفس میگیریم، آگاهی و دانشمان بالا میرود و زندگی و کارهایمان نظم و نظام میگیرد.
مسافرم انسان قدرشناسی میشود، شاکر و خدمتگزار میشود و همه اینها کمکهایی است که کنگره به من همسفر و مسافرم میکند. خدمتی كه من به کنگره میکنم، در اصل ابتدا خدمت به خودم است و سپس به کنگره. خدمت من به کنگره این است که قدرشناس و سپاسگزار کمکهایی باشم که از سوی کنگره به ما شده است. به حرمتها و قوانین کنگره، احترام بگذارم و فرمانبردار باشم. به حرف راهنما گوش دهم، بهموقع سیدی بنویسم، نظم و انضباط داشته باشم و به همه اعضا احترام بگذارم. از نظر مالی کنگره را حمایت کنم تا دیگران نیز بتوانند از خدمات کنگره استفاده کنند؛ زیرا این دریافتها از کنگره، همچنان جاری هستند و از آنها استفاده میکنیم.
سلام دوستان زینب هستم همسفر
ابر و باد و مه و خورشید و فلک، در کارند
تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری
ما بدون دیگران و کمکهایشان، قادر به تأمین نیازهای اولیه خود نیستیم. برای درمان اعتیاد، نقش این یاری و کمک بسیار پررنگ است. هر چند که تمام بار مسئولیت درمان اعتیاد به عهده خود فرد است؛ اما نمیتوانیم منکر کمک و راهنمایی افراد و یا جایی مثل کنگره۶۰ باشیم. کنگره۶۰ صورت مسئله اعتیاد را به ما آموخت و مفهوم اعتیاد را به ما آموخت. با علم کنگره۶۰ آموختیم که اعتیاد چیست؟ مصرفکننده مواد مخدر در چه جایگاهی است؟ چگونگی درمان اعتیاد را به ما آموزش داد و از همه مهمتر چگونه زندگیکردن و بهتر زیستن را به ما آموخت.
حق انتخاب راهنما، از بزرگترین کمکهای کنگره۶۰ به ماست. در کنگره۶۰ ما چند ساعت از مشاوره و آموزش و راهنمایی رایگان استفاده میکنیم، بدون اینکه مبلغی پرداخت کنیم. تمام امکانات؛ از قبیل ساختمان، فضا، صندلی، میز، میکروفن، پذیرایی و امکانات ورزشی مهیا شده تا من همسفر با آسایش و راحتی در کلاسها شرکت کنم و به رهایی برسم. در کنگره همهوهمه، دستبهدست هم میدهند تا یک نفر از دام اعتیاد رها شود. آقای مهندس دژاکام، تمام وقت و انرژی خود را صرف رهایی ما و دیگران از دام اعتیاد کرده است و با شادی ما شاد و با غم ما اندوهگین میشود.
خدمت ما به کنگره این است که قدرشناس و سپاسگزار آقای مهندس و کنگره۶۰ باشیم و سعی کنیم در جهت ارزشها، حرکت کنیم تا این نیروهایی که صرف ما شده است، هدر نرود. سعی کنیم، طوری عمل کنیم که راهنمای ما و کنگره۶۰ از ما راضی باشند. پیرو حرمتها و اصول و قوانین کنگره باشیم. منبع مالی کنگره، از گردش سبد پول در جلسات است که چرخ کنگره۶۰ را میچرخاند. سعی کنیم با کمک مالی به کنگره، باعث وسعت بخشیدن به کنگره، در جایجای ایران باشیم.
ما همه برای خدمت و آموزش، پا به حیات گذاشتهایم ابتدا آموزش و سپس خدمت درست انجام بدهیم. بسیارند کسانی که پس از رهاییشان به جایگاه راهنما، مرزبان، ایجنت و دیدهبانی رسیده و با تمام وجودشان در خدمت کنگره بوده و هستند. اگر خدمت میکنیم این خدمت قبل از هر چیز برای خودمان و کمک به خودمان است.
سلام دوستان زهره هستم همسفر
با دنیای ترس، نگرانی و ناامیدی وارد کنگره شدم و در اولین جلسه که با راهنمای تازهواردین روبرو شدم، احساس امنیت کردم و متوجه شدم کسانی هستند که مرا میپذیرند و با جانودل به حرفهایم گوش میدهند و من را درک میکنند و دردهایم را میفهمند. این را در هیچ جای دیگری بیرون از کنگره ندیدم. بهمرور که به کنگره آمدم، دستها و لبهایی را دیدم که با کمککردن به امثال من در آنها احساس امیدواری و مهر به وجود آمده و هیچ چیزی زیباتر از این را نمیتوان یافت.
با ورود مسافرم و شروع سفرش من دردها و غصههایم را با راهنمایم قسمت کردم. او مرهم آلام و دردهایم شد و بهمرور که دانایی من افزایش یافت، از دنیای تاریکی وارد روشنایی شدم. ترسهایم به شجاعت، قهرم به مهر و نادانیام به دانایی تبدیل شد و من این را مدیون کنگره و راهنمایم هستم. متوجه شدم برای حال خوبم باید خدمت کنم و این خدمت از جاروکشیدن هست تا خدمت مالی و خدماتی که بزرگ و کوچک نمیشناسد و هر کسی بهزعم خود میتواند برای حال خوش خودش آن را انجام دهد. من اینها را کموبیش تجربه کردم و چه حال خوشی دارد کمککردن بیمنت به دیگران.
اکنون که این متن را برای شما مینویسم در حکم یک شاگرد هستم که باید فرمانبردار باشم. امیدوارم روزی برسد که بتوانم کمکهای مالی بیشتر و کمکهایی در قالب راهنما را انجام دهم، هرچند که کمککردن ریزودرشت ندارد و به قولی دستهایی که کمک میکنند، مقدستر از لبهایی است که دعا میکنند و دروازه ورود به رحمت خداوند، قلب انسانها، موجودات و کل هستی میباشد.
مشارکت همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)
ضمن عرض ادب و احترام خدمت همه عزیزان و آرزوی سلامتی و حال خوش برای تکتک شما بزرگواران، روز پدر را به آقای مهندس دژاکام و استاد امین تبریک عرض میکنم. من جناب مهندس دژاکام را فرشته نجات زندگی خودم میدانم که خداوند ایشان را از آسمان برای من و مسافرم فرستاد. سایهشان بر سر ما مستدام. من روزهای سختی را پشت سر گذاشتم. امروز که به مسافرم نگاه میکنم، بیشتر از قبل به او افتخار میکنم، نه فقط به دلیل درمانشدن او؛ بلکه بهخاطر اینکه راه کنگره را به من نشان داد تا حال خراب من را خوب کند.
رابط خبری: همسفر عسل رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون دهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر زرین رهجوی راهنما همسفر خندان (لژیون هفتم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی لویی پاستور
- تعداد بازدید از این مطلب :
90