به نام قدرت مطلق الله
دهمین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی قائمشهر به نگهبانی راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه، دبیری راهنما همسفر فاطمه و استادی همسفر ساناز با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» در روز دوشنبه به تاریخ 24 دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کارکرد.
خداوند را شکر میگویم که در کنگره حضور دارم و این توفیق را به من داده که در لژیون سردار خدمت کنم و آموزش بگیرم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم بابت این بستری که برای ما فراهم کردند تا آموزش بگیریم و بتوانیم در راه درست قدم برداریم و از نگهبان لژیون سردار راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه تشکر میکنم که این خدمت را در اختیار من قرارداد تا خدمت کنم و از خدمتم آموزش بگیرم.
از راهنمایم همسفر لیلا تشکر میکنم قطعاً اگر من امروز در این جایگاه هستم بهخاطر راهنمای، آموزش و مهربانیهای ایشان است و اگر این راهنماییها نبود من هم در این جایگاه خدمت نمیکردم.
چقدر خوب است این دستور جلسات هستند که یادمان میآورد کجا بودیم و کجا هستیم. همه ما یادمان میآید که چقدر در زندگیمان خسته شدیم، ناامید شدیم، رنج و عذاب کشیدیم که هیچ کاری از کسی ساخته نبود و یادمان میآید که چقدر زیاد آزار و اذیت شدیم. چقدر خوب است که هرکسی به یاد داشته باشد که کجا بود و کجا هست، چه مسافر و چه همسفر فرقی ندارد.
به یادش بیاید که کنگره چقدر به ما کمک کرد. من اگر بخواهم از حالوروز خودم بگویم تخریب و درد من بیشتر از مسافرم بود. مسافرم وقتی مواد مصرف میکرد، دردهایش فراموش میشد. منه همسفر، مصرفکننده نبودم که بخواهم دردهایم را فراموش کنم و فقط شاهد ذرهذره آبشدن مسافرم و فرزندانم و نابودی زندگی خودم بودم و هیچ کاری از من ساخته نبود و فقط مشاهده میکردم که زندگیام، رو به نابودی است. از هرکسی که به فکرم میرسید کمک میگرفتم؛ ولی فایدهای نداشت. اینجا بود که من از زندگی خودم ناامیدشده بودم؛ یعنی هیچ انگیزه و هیچ هدفی برای زندگی خودم نداشتم.
همه اینها دستبهدست هم دادند تا من خسته و تحملم تمام شود و از زندگی خودم ببرم. دو بار، هم دست به خودکشی زدم؛ ولی خدا آنقدر من را دوست داشت که به من زندگی دیگر داد.
اینجا بود که تسلیم شدم و مصرف مواد مسافرم را پذیرفتم تا در کنارش زندگی کنم؛ چون چارهای نداشتم بهخاطر بچههایم هم بود باید زندگی میکردم. من آموزش ندیده بودم، فقط زندگی میکردم، مانند ربات شب را صبح، صبحم را به شب میرساندم.
در هیچ جمعی قرار نمیگرفتم با کسی صحبت نمیکردم و اگر هم میخواستم با کسی صحبت کنم، صحبتمان به دعوا ختم میشد؛ باید جواب میدادم بهخاطر همین در خانه میماندم تا با کسی صحبت نکنم.
و واقعاً باورش برای آدمهای بیرون از کنگره سخت است که کسی بیاید و بدون هزینهای به تو آموزش بدهد با صبوری و مهربانی به درد و دلت گوش بدهد و به تو راهکار بدهند تا بیایی و کتابها رو بخوانی و سیدیها را گوش بدهی و برای خودت راهنما بگیری و با آموزشهای راهنمایت حالت را خوب کنی. من زمانی که به کنگره آمدم، حالم بهتر شده. نمیگویم خوب، خوب شدم؛ ولی خیلی بهتر شدم. زندگیکردن و درس درست زندگیکردن را یاد گرفتیم. من حال الان خود را مدیون کنگره هستم. من صبوری و بخشش را یاد گرفتم و اینجا یاد گرفتم در برابر مشکلات نقطه تحملم را بالا ببرم.
نمیگویم کامل شدم، هنوز خیلی فرصت است تا من یاد بگیرم و بخواهم در زندگیام کاربردیشان کنم و اینجا یاد گرفتم که در برابر مشکلات ضعیف نباشم و سر خم نکنم. مشکلاتم را بپذیرم و بتوانم با صبوری راهحل مشکلات خودم را پیدا کنم و شاد زندگی کنم. حال خوشم را مدیون آقای مهندس و آموزشهایشان هستم. اگر این آموزشها نبودند خیلی از زندگیها نابود میشدند. در اصل کمک کنگره برای همه بشریت و برای همه انسانها است که به تعادل برسند و بخواهند باعدالت رفتار کنند.
حالا بخواهم از کمک من به کنگره بگویم: آموزشهایی که من گرفتم را بخواهم کاربردی کنم و یک آدم مفید برای خانوادهام و همینطور برای کنگره و جامعه باشم. ما میتوانیم به سه روش به کنگره کمک خدمت کنیم. اولین روشی که خیلی ساده است، شکرگزاریست؛ باید شکرگزاری کنیم که این مکان مقدس در اختیار ما قرار داده شده تا ما بتونیم آموزش بگیریم.
دیگری میتواند عملی باشد، میتواند خدمت مالی باشد. خدمت مالی ما میتواند باعث قویشدن پایه کنگره 60 شود و کنگره 60 همچنان ادامه داشته باشد و در آخر هم می تواند عملی باشد از جان باشد؛ یعنی شخص می تواند علاوه براینکه زبانی و مالی هم کمک می کند از جان خودش هم مایه بگذارد؛ یعنی از ته دلش بخواهد به همنوعان خودش کمک کند و هر چیزی که در توانش است کمک و یاری برساند. در اصل این دستور جلسه باعث شده که من، حال الان و حال قبل خودم را مقایسه کنم تا بفهمم و متوجه شوم هر خدمتی تا به امروز انجام دادم و هر خدمتی که میخواهم انجام دهم، یک قطرهای است در مقابل اقیانوس بیکران کنگره ۶۰.
عکاس: همسفر مهرانه رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
تایپ: همسفر مهتاب رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: نگهبان سایت همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر صبحگل (لژیون ششم)
همسفران نمایندگی قائمشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
178