English Version
This Site Is Available In English

ورود به قلب‌ها با ضرب تازیانه غیرممکن است

ورود به قلب‌ها با ضرب تازیانه غیرممکن است

در قرآن کریم آمده است که؛ هستی با سه چیز در ارتباط است و ارتباط هستی با این سه مولفه انجام می‌شود. این سه مولفه را در قرآن خیلی مشاهده می‌کنیم.که‌عبارتند از: صوت، نور و حس. صوت یعنی کلمه یعنی در آفرینش ابتدا صوت آفریده شده است. در انجیل خداوند می‌فرماید اول کلمه آفریده شد. بنابراین یک نیروی شکل دهنده هستی صوت است. در مورد نور می‌فرماید: خداوند نور آسمان‌ها و زمین است. اما قلوب به چه معنا است؟ شاید گمان کنیم که قلب یک تکه گوشت است که در سینه‌ی ما می‌تپد، اما جالب است بدانیم این گوشت که به آن قلب می‌گوییم دارای هیچ حسی نیست. بعضی‌ها می‌گویند: قلب من درد گرفت اما گیرنده‌های عصبی در قلب وجود ندارد. اگر قلب با مشکلی روبرو شود خود قلب احساس درد را ندارد بلکه اندام‌های اطراف قلب وجود مشکل را حس می‌کنند و سیگنال درد ارسال می‌کنند. بنابراین قلب اندامی است بسیار مهم که اگر با مشکل روبرو شود زندگی ما به خطر می‌افتد. اما آن چیزی که در قرآن کریم تحت عنوان قلوب آمده است منظور این تکه از جسم ما نیست. قلوب به معنای «احساس و تمامی حس‌های ما» می‌باشد که مرکز آن قلب است که در سینه ما قرار دارد. پس منظور از قلوب حس‌های ما می‌باشد که جایگاه آن سینه است. حس بسیار بسیار اهمیت دارد. اینکه می‌گویند کسی قلبش سیاه شده است به این معناست که حس او آلوده است، حس آلوده است یعنی چه؟ یعنی حس کینه و نفرت و حسادت دارد، یعنی دارای احساسات منفی است و دچار منفی‌نگری و بداندیشی شده است. و اگر می‌گویند کسی قلب مهربانی دارد یعنی احساس مهربانی در او وجود دارد و اگر می‌گویند قلبش روشن است یعنی مجموع احساسات خوب در او وجود دارد، مثل حس عشق، حس مهربانی، حس دلسوزی، حس مراقبت، حس بخشش، حس گذشت، حس یاری رساندن به دیگران و غیره.

قرآن کریم کتاب با عظمتی است که هنوز پس از ۱۴۰۰ سال نه ما و نه اندیشمندان نتوانستند گوهرهای آن و مفاهیم آن را استخراج کنند و متاسفانه هنوز خیلی از چیزهایش را نفهمیدیم. در قرآن کریم سه کلمه سمع و ابصار و قلوب در کنار هم می‌آید. سمع به معنای ‌شنوایی و مربوط به صوت است. ابصار به معنی چشم‌ها می‌باشد و مربوط به نور می‌شود و قلوب یعنی حس و قلب مرکز حس است. ما چگونه صوت و نور را درک می‌کنیم؟ ما با حس‌مان صوت و نور را درک می‌کنیم. چرا حس ما بد می‌شود و چرا قلب ما سیاه می‌شود؟ قلب ما به خاطر کینه و دشمنی به خاطر حسادت و مردم آزاری به دلیل شهادت دروغ دادن و به دلیل مال مردم خواری سیاه می‌شود. اگر می‌گوید حق مردم را نخور قلبت سیاه می‌شود یعنی حست خراب می‌شود، حالت بد می‌شود. در داستانی معروف آمده است که شخصی به همراه اسب و سگش در سفر بود، به مکانی می‌رسند و برای استراحت کردن هر سه کنار یکدیگر به خواب می‌روند. در خواب بودند که صاعقه‌ای به آنها می‌زند و از دنیا می‌روند اما آنها متوجه نمی‌شوند که مرده‌اند.‌ و گمان می‌کنند هنوز در زندگی مادی در حال حیات هستند. بنابراین بیدار می‌شوند و به راه خود ادامه می‌دهند بی‌توجه به آنکه جسم خود را جا گذاشته‌اند و با نفس خود در حال حرکتند‌. در راه بسیار خسته و تشنه می‌شوند، به مکانی می‌رسند که در آنجا شهری زیبا با فواره‌های بزرگ و سنگی و مجلل قرار داشت، مرد سگ و اسبش به سختی تشنه بودند مرد اجازه می‌گیرد تا وارد شهر شود و آب بنوشد.‌ و می‌پرسد اینجا کجاست که من آمده‌ام ؟ نگهبانان شهر به او می‌گویند اینجا بهشت است تو می‌توانی وارد شوی و آب بنوشی اما ورود حیوانات ممنوع است و نمی‌توانی سگ و اسبت را با خود ببری. مرد منصرف می‌شود و راضی نمی‌شود که آنها تشنه بمانند و خود سیراب شود و راضی نمی‌شود همراهانش را پشت در بگذارد و خود به تنهایی وارد شهر شود. بنابراین خداحافظی می‌کند و به راه خود ادامه می‌دهد. کمی جلوتر به مکانی می‌رسد که چند درخت و نهر آب در جریان بود و نگهبانی نیز پای درخت خوابیده است. از نگهبان اجازه می‌گیرد و می‌گوید آیا می‌توانیم از نهر آب بنوشیم؟ نگهبان می‌گوید بله بروید و همراه با سگ و اسبت هر چقدر می‌خواهید آب بنوشید. وقتی سیراب می‌شوند می‌پرسند اینجا کجاست؟ نگهبان می‌گوید اینجا بهشت است. می‌پرسد مگر آن شهر زیبا بهشت نبود؟! نگهبان پاسخ می‌دهد خیر آنجا جهنم است اینجا بهشت است. پیام این داستان چیست؟ پیام این داستان این است که بهشت به قصر مجلل و ظروف طلاکاری شده نیست، بهشتی که تو در آن به تنهایی و با حالت خودخواهی وارد آن بشوی و یارانت را فراموش کنی و پشت در بگذاری بهشت نیست، جهنم است۰. جهنم یعنی خودخواهی و فراموش کردن دیگران. اما بهشت می‌تواند خیلی ساده باشد، چند درخت باشد با آبی گوارا در کوزه گلی اما در کنار یارانت آب بنوشی و دوستانت را فراموش نکنی و خودخواه نباشی، آنجا بهشت است هرچند ساده و بی‌آلایش باشد. خشبختی و سعادت انسان در این نیست که چقدر پول یا سرمایه دارد، خوشبختی و سعادت انسان در این است که چقدر قلب روشن و پاکی دارد.

یکی از مطالبی که باعث می‌شود حس ما سیاه شود و قلبمان تیره گردد این است که به دنبال حواشی برویم و به جای اینکه بر روی خودمان و اهدافمان تمرکز کنیم به دنبال حواشی زندگی دیگران باشیم و خودمان را درگیر جزئیات زندگی دیگران کنیم. یعنی در زندگی به دنبال این باشیم که دیگران چه کردند؟ چه چیزی خریدند؟ چه کاری کردند؟ چقدر پول دارند؟ کجا رفتند؟ با کی رفتند؟ کارشان چیست؟ درآمدشان چقدر است؟ و این تجسس کردن‌ها و به دنبال حاشیه رفتن‌ها قلب ما را تیره می‌کند و حس ما را خراب میکند. هموار نمودن و باز نمودن قلب‌ها بسیار سخت است و با ضرب تازیانه این درب‌ها بیشتر سخت و غیر قابل تسخیر می‌شود. این مطلب، مطلب بسیار بسیار مهمی است که نمی‌توان با ضرب تازیانه و به زور و با خشم قلب‌ها را گشود و وارد قلب‌ها شد. برای مثال ما به هیچ وجه نمی‌توانیم به زور به کسی بگوییم من را دوست داشته باش و عاشقم باش به من محبت کن، برای من کادو بخر. جوامعی که درگیر دعواهای طایفه‌ای هستند از نظر تکامل و کیفیت زندگی از دیگر جوامع عقب‌تر هستند زیرا در چرخه انتقام و دعوا و کینه جویی گیر افتاده‌اند، اما جوامعی که قوم و طایفه برایشان اهمیت ندارد بلکه انسانیت برایشان مهم است وضعیت بهتری دارند و درگیر این نیستند که بگویند قوم من برتر است، طایفه من بالاتر است، خاندان من پرافتخارتر است! همانطور که خداوند می‌فرماید «عزیزترین افراد نزد خداوند پرهیزکارترینند». ممکن است که این اتفاق در شعبات کنگره ۶۰ هم رخ بدهد که باعث رکود در آن شعبه می‌شود، یعنی به جای بالا بردن کیفیت شعبه بر روی این تمرکز کنند که شعبه برای شهر آنهاست و دیگران حق دخالت در آن را ندارند یا اجازه ندهند که شعبه گسترش پیدا کند یا افراد از روستاها و شهرهای دیگر به اونجا بیایند و خدمت کنند، که نباید این گونه باشد زیرا ضررش به خود شعبه باز می‌گردد. باید دقت کنیم که وقت و انرژی خود را صرف مسائل حاشیه‌ای نکنیم،،۰ باید تمرکز و انرژی‌مان را بر روی زندگی خودمان بگذاریم و برای زندگی خودمان برنامه‌ریزی کنیم. مسائل حاشیه‌ای قدرت و انرژی ما را می‌گیرند. خداوند فرمان داده است که بیماری‌ها را به طور عمیق درمان کنیم، اما آیا اکنون در سطح جهانی بیماری اعتیاد را به طور عمیق یا ریشه‌ای حل می‌کنند؟ یا می‌گویند اعتیاد یک بیماری پیش‌رونده و مزمن و غیر قابل درمان است؟ اما در کنگره ۶۰ درمان اعتیاد و درمان بیماری‌ها به طور عمیق و ریشه‌ای انجام می‌شود. این همان پیام است که می‌گوید در دل سنگ بروید و ترکیب‌ها را جدا کنید. هم برای درمان اعتیاد هم برای درمان بیماری‌ها و هم برای وارد شدن به قلب‌ها این پیام کاربرد دارد یعنی وارد شدن به قلب‌ها کار بسیار بسیار سختی است و با تازیانه نمی‌توان به قلب‌ها وارد شد بلکه با حس عشق و محبت و حس خوب می‌توان به قلب‌ها وارد شد.

نویسنده و ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر الهام لژیون دوم
رابط خبری: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر الهام لژیون دوم
همسفران نمایندگی دلیجان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .