مشارکت مکتوب همسفران لژیون جونز، راهنما همسفر ساهره:
راهنما همسفر ساهره:
از زمانیکه کنگرهای شدم، صدها چیز باارزش دریافت کردهام؛ دوستان با محبت، راهنما، حق انتخاب و احساس ارزشمندی که بسیار حس زیبایی است. بیرون از کنگره فقط نگاه تحقیر، حس بیارزش بودن، دریافت میکردم اما در کنگره بدون این که مرا بشناسند، محبت میکنند، برای راهنمایی و حل مشکل من، همه کمک میکنند.
کنگره و کمکهایش، قابل شمارش نیستند، همینقدر میدانم که لحظه لحظه حضور درکنگره، آموزش و نعمت است که باید شکرگزار آن باشیم؛ اگر به من اجازه و فرصت خدمت در هر جایگاهی داده میشود، باز هم خدمت و کمک کنگره به من است زیرا به واسطه هر خدمت، حال خوشی در وجودم، سرازیر میشود که با هیچ بهایی نمیتوان آن را به دست آورد.
همسفر فاطمه:
از هر لحاظ که فکر کنم، چه مادی و چه معنوی، کنگره به من کمک کرده تا به آرامش برسم، از تاریکی و ناآگاهی خارج شوم.
اگر بخواهم بیشتر دریافت کنم باید بازپرداخت داشته باشم، باید بهای هرچیزی را پرداخت کرد؛ ما با درست خدمت کردن و کمک مالی، میتوانیم اهداف کنگره را پیش ببریم.
همسفر زهرا:
بزرگترین کمک را کنگره به من کرد زیرا اگر این مکان امن نبود، ما و مسافرانمان به درمان و حال خوش، نمیرسیدیم.
مسئله تشخیص است که ما بدانیم به واسطه کنگره، چه تغییرات و تبدیلاتی، شامل حال ما شده است، قطعاً نقطه اول من با نقطه جدید، بسیار متفاوت است؛ به نظر من، بهترین کمک به کنگره، در مسیر بودن است.
همسفر آرزو:
قدرشناسی و شکر همراه با حال خوب، از آموزشهای بزرگ کنگره میباشد که توصیف آن، کار آسانی نیست اما این کمک را هر کسی از دور با تمام وجود احساس میکند و میتواند تغییر را در تک تک اعضای کنگره مشاهده کند.
من با بیماریها و تخریبهای زیادی وارد کنگره شدم، قبول کردن کنگره، برایم خیلی سخت بود؛ چون چندین سال با عادتهای اشتباه زندگی کرده بودم، خیلی اذیت شدم.
مهندس میفرمایند: تغییر همانند پوست کندن میباشد اما الان که با استفاده از آموزشها به حال خوبی رسیدم و درون خودم را شناختم، واقعاً کنگره حال بد را ازم گرفت و حال خوب به من داد، ناامیدی را گرفت، امید به زندگی را به من بخشید و خیلی صفتهای اخلاقی خوب دیگر.
امیدوارم با توکل به خداوند بتوانم ثابت قدم باشم، تلاشم را بیشتر کنم و با خدمت کردن، ذرهای از این عشق و محبت را جبران کنم؛ خدایا هزاران بار شکر.
همسفر شکریه:
کنگره هیچ طلبی از هیچ کس ندارد؛ این دلیل نمیشود من خود را بدهکار ندانم، در یکسال و نیم چه اتفاقی افتاد که اینقدر تغییر در من و مسافرم ایجاد شد که امروز به آن صلح و آرامش نسبی رسیدیم و بدون تنش در کنار هم زندگی میکنیم.
من همیشه می گفتم؛ حاضرم همه زندگیام را بدهم تا به شناخت، آگاهی و آرامش برسم؛ شکر خدا، امروز به آن رسیدم.
همسفر نرگس:
اولین کمک کنگره به ما، کمک علمی است؛ کنگره۶۰ صورت مسئله اعتیاد را به ما میآموزد؛ زمان ورود به کنگره، ما چند ساعت از مشاوره، آموزشها و راهنماییها بطور رایگان استفاده میکنیم.
به ما اجازه داده میشود که با حس خودمان، راهنمایی انتخاب کنیم و از تمام امکانات مادی کنگره۶۰ از قبیل ساختمان، فضا، میز، صندلی، میکروفن، پذیرایی، امکانات ورزشی و صدها عامل مادی دیگر استفاده کنیم، که همگی آنها برای آسایش و راحتی من همسفر و مسافرم فراهم شدند تا در کلاسهای کنگره شرکت کنیم و به رهایی و حال خوش و آرامش برسیم.
اما درباره بخش دوم، کمک من به کنگره؛ من نرگس هیچ وقت نباید فراموش کنم که با چه حال خرابی وارد کنگره شدم؛ همیشه ربع ساعت قبل از شروع جلسه در کنگره، جلسات و لژیون حضور داشته باشم، غیبت نکنم، گوش به فرمان راهنما باشم و تمام خدمتها را با دل و جان انجام بدهم؛ در لژیون سردار شرکت کنم، سبد قانون یازدهم را حمایت کنم و همیشه خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم.
همسفر مریم:
من همه حال خوشم، آرامش تمام زندگیام، حتی حال خوش فرزندانم را از کنگره دارم؛ زمانیکه به گذشتههایم فکر میکنم، میبینم چه آشفتگی و بهمریختگی ذهنی داشتم که حتی قادر نبودم برای نیم ساعت یکجا بنشینم و چیزی آموزش بگیرم، اگر هم مینشستم، کلاً ذهنم جای دیگری بود و درحال جنگ با دیگران بودم.
این حال بد من روی سیستم ایکس اثر گذاشته بود و من دچار مریضی روحی و جسمی شده بودم، فقط تصور میکردم که حالم خوب است؛ تلاش میکردم برای حال خوب داشتن اما تلاشم هم در مسیر درست نبود.
از زمانیکه به کنگره آمدم و آموزش گرفتم، متوجه شدم که این حال خرابیهای من از کجا بود، پس من همه چیزم را، چه مادی و چه معنوی، همه را از کنگره گرفتم و حالا نوبت من شده که این دِینی که بر گردن دارم را، ادا کنم و با تمام وجودم خدمت کنم.
همسفر نادیا:
به نام قدرت مطلق الله؛ من با حال خراب، افسردگی، یأس و ناامیدی وارد کنگره شدم؛ از بس حالم خراب بود، خوابهای بد میدیدم و در خواب خودم رو میزدم تا اینکه پسرم یا شوهرم من را از خواب بیدار میکردند، تازه متوجه میشدم که خواب بودم.
این حال خوب که الان دارم را مدیون آقای مهندس هستم، من هیچ کاری برای کنگره نکردم اما انشاالله بتوانم خدمتگزار خوبی برای کنگره باشم.
همسفر علیا:
کنگره به من زندگی کردن رایاد داد، کنگره به من یاد داد که اگر کسی به من محبت میکند، بلاعوض باشد و از لطف کنگره من با کسانی آشنا شدم که از خانواده خودم عزیزتر هستند.
کنگره به من کلی خوبی کرد اما من هیچ؛ امیدوارم بتوانم با نوشتن سیدیها و آموزشهای راهنمای عزیزم، گوشهای از آنها را جبران کنم.
از راهنمای خوبم خانم الهام عزیز تشکر میکنم که برای من زحمت کشیدند تا به حال خوش برسم؛ برای همسفران آرزو میکنم که آنها نیز طعم خوش رهایی و آرامش را بچشند.
همسفر نزهه:
کمک کنگره به من، دانش و علمی است که در تمام سطوح زندگی، نقش بسزایی داشته و در خیلی از مسائل و مشکلات، راه حل خوبی بودند و مسیر زندگیام را روشن کردند.
توسط آموزشها و دریافتها، خیلی از ناشناختهها برایم شکافته شد؛ من و مسافرانم از بند تاریکیها و مواد مخدر رها شدیم، حس و حالمان خوب شد و به آرامش رسیدیم.
همه اینها را مدیون کنگره هستم و امیدوارم با قدردانی و شکرگزاری و همینطور با خدمت گرفتن، ذرهایی از این محبت و عشق کنگره را جبران کنم و این مسیر را ادامه بدهم.
عکاس: همسفر صدیقه رهجوی راهنما همسفر سمیرا(لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام(لژیون دهم)
همسفران نمایندگی اروند آبادان
- تعداد بازدید از این مطلب :
207