English Version
This Site Is Available In English

کمک کنگره چیزی فراتر از یک کمک است

کمک کنگره چیزی فراتر از یک کمک است

سلام دوستان پرنیان هستم همسفر

این دستور جلسه این را به من یاد‌آوری می‌کند، که تا این زمان که در کنگره۶۰ بودم چه چیزی در زندگی من تغییر کرده است، یا چه چیزی به آن اضافه شده است. من به عنوان یک همسفر وقتی وارد کنگره شدم، که زندگی برایم بیهوده شده بود و دیگر از هیچ چیز لذت نمی بردم. داشتن یک مصرف کننده و عوامل دیگر، همه دست به دست هم داده بودند، که از زندگی قطع امید کنم و هر روز کار‌های تکراری و خسته کننده انجام دهم؛ ولی با وارد شدن در این مکان و آموزش گرفتن، اول از هر چیز مسافرم را درمان کرد و حال خوب به او داد. به من همسفر قانون زندگی را یاد داد، به من یاد داد چگونه لذت ببرم، زندگی کنم، احساس زن بودن را در من بیدار کرد. به من یاد داد که زندگی همیشه همین است. با همه سختی‌ها، مشکلات و گرفتاری‌ها تو باید بدانی که چگونه با او رفتار کنی و چگونه بر او سوار شوی، نه مشکلات روی تو سوار شوند. این آموزش‌ها را هر کسی در اختیار تو نمی‌گذارد و هیچ مکانی پیدا نمی‌کنی که چنین آموزش‌های ناب و خاصی را با هیچ گونه هزینه در اختیارت بگذارد.

حال با این دستور جلسه با خود فکر می‌کنم، که من چه کمکی تا به حال به کنگره کرده‌ام؟ اینجاست که معنای لژیون سردار را میفهمم. اگر معنا و ارزش این آموزش‌ها را فهمیده باشم، به این لژیون دعوت می‌شوم، از کلمه دعوت استفاده کردم، چون باید اذن آن صادر شود. وقتی به مرحله‌ای می‌رسی که می‌گویی: " من برای کنگره چه کار باید بکنم؟ " در این لژیون شاید در ظاهر کمک مالی می‌کنم، ولی در باطن این هم کمکی به خودم است. کمکی که شاید الان نتیجه‌اش را نبینم، ولی روزی در جایی خودش را نشان می‌دهد که شاید فکرش را هم نکنم.

سلام دوستان، مریم هستم یک همسفر

با سپاس بی‌پایان از جناب مهندس بنیان کنگره۶۰ وخانواده محترم و پرتلاش‌شان و تشکر فراوان از خدمتگزاران شعبه باغستان، ایجنت محترم، مرزبانی و سایر عزیزان.

من مریم روزی که متوجه شدم فرزندم مصرف کننده است، زندگی را برای خودم تمام شده دانستم. روزگارم با گریه، نا‌امیدی و سرزنش خود، همسر و فرزندم سپری می‌شد. انگیزه ادامه حیات و انجام ساده‌ترین امور زندگی را نداشتم و به قول جناب مهندس همه را مقصر می‌دانستم و یکسره عبارت چرا من؟ را به کار می‌بردم.

تا این‌که پسرم با کنگره۶۰ آشنا شد و مرا به عنوان همسفر به کنگره آورد. حال آن‌ روزها قابل وصف نیست، ولی مطمئن هستم فقط شما عزیزان می‌دانید من چه می‌گویم. ماه‌ها طول کشید تا با اهداف و مزایای کنگره آشنا شوم؛ اما از همان ابتدا گوش به فرمان راهنما بودم و تمام سی‌دی‌ها را می‌نوشتم.

مسافر من درست سفر نکرد، اما من با هر سی‌دی، هر جلسه و استاد جلسه مطالب جدیدی آموختم و حالم بهتر شد. من برای کنگره هیچ کاری نکردم، مدیون هستم، اما کنگره رایگان همه اطلاعاتش را در اختیارم قرار داد.

امروز وقتی خودم را با سال گذشته و یا حتی هفته گذشته مقایسه می‌کنم، می‌بینم الان به آرامش نسبی رسیده‌ام. درست است که با حال خوب فاصله دارم، که البته برمی‌گردد به خودم که هنوز نتوانسته‌ام مسافرم را رها کنم، اما خیلی بهتر هستم، منی که ده‌ها بار فکر خودکشی به سرم زده بود، الان حالم در کنگره عالی است، حتی اگر در خانه خوب نباشم، کنگره برای من به یک مکان مقدس تبدیل شده، به فضای آرامش دهنده، به مکانی پر از انرژی مثبت.

ممنون از همه کسانی که شریک این حال خوب هستند، ممنونم از خانم سمیه عزیز، که همیشه به من آرامش دادند. از مرزبانان فهیم و همدل، از استاد عزیز خانم مهین، که تحت هر شرایطی کنارم بودند. از جناب مهندس و خانواده محترم‌شان سپاسگزارم که این فضای امن را برای خانواده‌ها فراهم کردند و هر هفته اطلاعات به روز را در اختیار مسافران و همسفران قرار می‌دهند. من به امید روزی که مسافرم از این بیماری نجات پیدا کند زندگی می‌کنم. امیدوارم روزی برسد، که جوانان این مرز و بوم سلامت و کامیاب زندگی کنند.

سلام دوستان مهری هستم یک همسفر

چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید. چقدر عالی است که این دستور جلسه جزو لیست سی‌دی‌های آموزشی کنگره۶۰  نیز است، وقتی به این دستور جلسه فکر می‌کنم در خود فرو می‌روم که اگر کنگره نبود من الان کجا بودم، در کدام بیمارستان و یا درمانگاه روانی بسر می‌بردم، زیرا داشتن یک مصرف کننده خودش بزرگترین عذاب و مصیبتی است که هر خانواده می‌تواند داشته باشد. از همه مهم‌تر کاری از دست کسی ساخته نیست، هر لحظه در تاریکی و ظلمت فرو می‌رفتیم و از خدا آرزوی مرگ می‌کردیم، بخاطر اینکه توان کمک کردن به فرد مصرف کننده را نداشتیم، مانند بیماری مسری کل خانواده را در بر‌‌گرفته بود و ما را نیز دچار بیماری و پریشانی کرده بود. هیچ راه گریزی برای ما نبود، دست به دامان هر کسی که فکر می‌کردیم می‌تواند به ما کمک کند، شدیم؛ روانشناس، روانپزشک، دعا نویس، دکترهای سنتی و فالگیر و ... که شاید بتوانند در درمان این غول وحشی به ما کمک کنند. از هیچ تلاشی دریغ نمی‌کردیم، اما با این حال نه تنها کمکی نشد، بلکه در منجلاب اعتیاد بیشتر فرو رفتیم و راه نجاتی پیدا نکردیم.

زمانی که نا‌امید شدیم آن زمان نیروهای  الهی خداوند برای کمک به ما پدیدار شدند و درهای کنگره۶۰ به روی ما نمایان شد و آن شد که باید می‌شد. درمان اعتیاد و رهایی از بند مواد مخدر و رسیدن به خود و خالق خود.

مسافران، همسفران و کل اعضای خانواده معتاد باید بدانند و یادشان باشد که کنگره برای ما چه کار کرد و چه کمک بزرگی در حق ما نمود، چون ما همسفران بیشتر از مسافران درد کشیدیم. مسافران به مواد پناه می‌برند و درد خود را فراموش می‌کردند ولی این همسفر بود که شاهد و ناظر آب شدن و از بین رفتن عزیزان خود بود و کاری از دستش بر نمی‌آمد.

کمک کنگره چیزی فراتر از یک کمک است، باید بگویم: احیای یک انسان در حال نابودی، برگشت او به زندگی دوباره، رسیدن به ارزش وجودی خود و اعتبار از دست رفته او است. کنگره امید تمام انسان‌های در بند مواد مخدر و رسیدن به آگاهی و حال خوب است. به امید روزی که کنگره۶۰ جهانی شود، تا  اعتیاد به مواد مخدر در کل هستی ریشه‌کن شده و از بین برود. آمین

سلام دوستان فهیمه هستم یک همسفر

زمان مصرف یک مصرف کننده، سخت‌ترین دوران زندگی هر مسافر و همسفر است. شاید مسافر اوایل مصرف خیلی خوشحال و سرحال و خرسند از مصرف باشد و همسفر هم متوجه نشود، اما زمانی که تخریب در مسافر شروع می‌شود، خود مسافر هم با کشیدن مواد مخدر حال خوبی ندارد، اینجاست که  تازه مصیبت‌ها، ناراحتی‌ها، درگیری و تنش در زندگی آغاز می‌شود، در این شرایط همسفر به هر دری میزند تا راهی پیدا کند و اعضای خانواده به حال خوب برسند. خدا را شکر که ما همسفرهای کنگره ۶۰ راه را پیدا کردیم، آمدیم، سفر کردیم و به حال خوب رسیدیم. زمانی بود که از دعوت شدن به مراسم ناراحت می‌شدیم و روی رفتن نداشتیم، اما به لطف کنگره۶۰ همه خوشی‌های زندگی برگشت و حالا من فهیمه باید هر روز برای خودم آن روزها را یادآوری کنم تا یادم نرود، که این روزها،  یک روز آرزوی من بوده است. باید قدردان زحمات بزرگ مرد کنگره۶۰ جناب آقای مهندس باشم.

  حالا چکار کنم تا بتوانم قدران باشم و جبران کنم؟ باید بتوانم خدمتگزار باشم و به هم نوع خودم خدمت کنم، باید تلاش‌ کنم تا چراغ کنگره را روشن نگه دارم، حتی با برداشتن کوچکترین قدم. باید هر چه در توان دارم بگذارم چون کنگره همه زندگی مسافر من را به او  برگرداند، کنگره خنده‌های زیر خاک شده  را برای ما بیرون کشید. کنگره مرد بودن، زن بودن، همسر بودن، خواهر بودن، فرزند بودن و در آخر انسان بودن را به من آموخت. کنگره در مسیر درست بودن در مسیر حق و عدالت بودن را آموخت.

  انسان اگر بهای آن چیزی که دریافت کرده را، پرداخت نکند، قطعا به زودی آن را از دست خواهد داد. ما زمانی که در تاریکی و سیاهی بودیم حاضر بودیم چه چیزهایی از زندگی خودمان را بدهیم تا به حال خوب برسیم؟ تقریبا همه ما، تمام داشته‌ها و نداشته‌هایمان را می‌دادیم تا به حال خوب برسیم، حالا آن روزها فرا رسیده. ما دریافت کردیم آن هم بهترین‌ها را، آمدیم سفر کردیم و به رهایی رسیدیم. بعد از رهایی هم ما را رها نکردند، چرا که این آموزش‌ها ادامه دارد، هر هفته جناب آقای مهندس یک دستور جلسه و یک سی دی هفته در اختیار ما قرار می‌دهند، تا آموزش بگیریم و در مسیر تکامل حرکت کنیم.

در کل فقط کنگره به من کمک کرده، من فهیمه هنوز نتوانستم آن طور که باید خدمتی برای کنگره انجام دهم؛ چون اگر تا آخر عمرم هم خدمتگزار باشم، جبران رهایی، حال خوب و خنده های زیبای دخترم در زندگی‌ام نیست. خداوندا شکر شکر شکر بابت وجود کنگره و آموزش‌های ناب جناب آقای مهندس.

رابط خبری: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمانه(دنور)
ویراستاری و ارسال: همسفر سارا رهجوی راهنما همسفر سمیه (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باغستان کرج

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .