همسفر لیلا
من زمانیکه خسته و درمانده بودم، غمگين و عصبی میشدم و مدام در فکرم تکرار میکردم، چرا خداوند صدایم را نمیشنود و احساس تنهایی میکردم. اذن ورود من به کنگره باز شد، خیلی زمان برد تا بتوانم وارد کنگره شوم؛ باید به آن اعماق تاریکیها میرسیدم. مسافرم درمان شد و من توانستم، لذت شیرین رهایی را بچشم؛ ولی خودم همچنان در تنهایی و تاریکی بودم تا توانستم به کنگره راه پیدا کنم و مسیر حرکت را پیدا کنم. کمکی که کنگره به من کرد، قابل توصیف نیست، من را از اعماق تاریکیها و تنهایی بیرون کشید و نگاهم را به دنیای اطرافم عوض کرد. دنیایی که برای من سیاه و تاریک بود، همه را مقصر میدانستم، بهطور مرتب در افکارم گله و شکایت می کردم و در ذهنم با همه درگیر بودم. کنگره به من یاد داد این گله و شکایت را کنار بگذارم تا به آرامش برسم و به زندگیمان حیات جاودانه داد. کنگره مسافرم را شفا داد، شفا دادن بدون نقص کجای دنیا پیدا میشود که مصرفکنندهای بدون بازگشت درمان شود؟ حتی فکرش را نمیکردم که مسافرم بتواند روزی بدون یک نخ سیگار سپری کند؛ ولی الان مسافرم، راهنما شده است. خدا را هزاران بار شکر شکر شکر
من هر کاری در کنگره انجام میدهم، در اصل به خودم کمک میکنم تا این راه برایم کمی هموار شود. در انتها از آقای مهندس بسیار سپاسگزارم و از راهنما همسفر فاطمه ممنونم، امیدوارم بتوانم، رهجوی خوبی باشم.
همسفر المیرا
خیلی خوشحالم که بالاخره زیر سقف پر نور و برکت گنگره ۶۰ قرار گرفتیم و به درمان پرداختیم. مسافر من در یک NGO دیگر بود و حاضر نمیشد به کنگره ۶۰ بیاید. آخرین بار که خواست با تمام توان پاک بماند؛ ولی نتوانست. دیگر کاملاً ناامید شده بود و دوست داشت؛ برای درمان تصمیمات جدیدی اتخاذ کند.
خدا را شکر اذن ورود ما به کنگره ۶۰ صادر شد و با کلی ناامیدی؛ ولی امیدوار به آینده وارد کنگره شدیم. دقیقاً بعد از یک ماه تغییرات کوچک؛ ولی بسیار امیدوارکننده در رفتار مسافرم، مشاهده میکردم. این برای من، بسیار امیدوارکننده بود که زیر سقف خانه خودمان بودیم؛ ولی میل به مصرف مواد آنتیایکس گذشتهاش را از دست داده بود.
در ضمن فراموش کردم، یادآور شوم در آن NGO که بودیم، آخرین بار ۵ ماه به خانه نیامده بود تا بتواند پاک بماند؛ ولی به محض اینکه به منزل آمد، دوباره مصرف آنتیایکسش را شروع کرد.
در کنگره ۶۰ مسافرم در خانه است، رفتارش نیز آرامتر از قبل شده، به اضافه اینکه دیگر حرفی از آنتیایکس گذشتهاش را نمیزند و تا به امروز که نزدیک به ۶ ماه و ۶ روز از ورود ما به کنگره ۶۰ میگذرد، رفتارش خیلی تغییر کرده و من خیلی غافلگیر شدهام.
کنگره ۶۰ به ما آموزش داده است، مسافرم میتواند زیر سقف خانهاش باشد و میل به مصرف آنتیایکس نداشته باشد؛ چون در کنگره ۶۰ آموزش گرفتیم که سیستمایکس در بدن مسافر از کار میافتد که به مصرف آنتیایکس تمایل نشان میدهد. کنگره ۶۰ در حال درمان جسم، روان، و جهانبینی من و مسافرم است؛ چون در این مکان آموختم، مثلث درمان که شامل جسم، روان و جهانبینی است؛ باید همزمان درمان شوند و این کار در کنگره در حال انجام است. کنگره بسیار آموزشهای جذاب از جهانبینی و روشهای زندگی برای ما به همراه داشته، دارد و خواهد داشت. همچنین کنگره زندگی به مو رسیده ما را احیا کرد، مسافرم را به زندگی برگرداند و من را به زندگی امیدوار کرد.
شمارش کارهایی که کنگره ۶۰ برای من انجام داده از دستانم خارج است، فقط همین را بگویم که بینهایت برایم مفید بوده و مفید خواهد بود. امروز من با کمک به مسافرم در بهتر سفر کردن و تبدیل شدن به سندی بدون نقص، میتوانم به درمان اعتیاد کمک کنم.
رابط خبری: همسفر ریحانه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون بیستم)
عکاس: همسفر پرنیا رهجوی راهنما همسفر فتانه (لژیون چهاردهم)
ثبت و ویراستاری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون بیستوششم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی شادآباد
- تعداد بازدید از این مطلب :
229