جلسه یازدهم از دوره سوم جلسات لژیون سردار نمایندگی امام قلی خان با استادی راهنما همسفر سهیلا، نگهبانی همسفر الهام و دبیری همسفر پریسا با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز دوشنبه 24 دی ماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۳:۳۰ آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که به اجازه حضور در این جایگاه را داد تا بتوانم در جمع شما عزیزان باشم، تشکر ویژه از بنیان کنگره۶۰ که عشق ایشان را همیشه دریافت میکنیم و کنار همدیگر هستیم؛ دستور جلسه، کمک کنگره به من و کمک من به کنگره را از باب نعمت و شکر نعمت بیان میکنم، نعمت وصل ما به کنگره بهواسطه سفر مسافرهایمان است که در ادامه در کنگره علاوه بر رهایی مسافرها نعمتهای زیادی دریافت کردیم که بسیار باارزش هستند، ذکر نعمت درواقع زمینهساز شکر نعمت است و من نباید فراموش کنم کجا بودم و اکنون کجا هستم.
هرکسی باید یک قیاس انجام دهد بین اینکه کنگره برای من چه کرد و من برای کنگره چه کردم؟ در این صورت در جایگاه خود قرار خواهیم گرفت، جایگاههای زیادی مثل لژیون سردار، پهلوانی، راهنمایی و مرزبانی است؛ ولی چرا افراد در این جایگاهها قرار نمیگیرند؛ چون گذشته خودشان را فراموش کردهاند و نقطه ورود خود به کنگره را به یاد ندارند که به هر دستاویزی چنگ میزدند تا آنها را از تاریکی بیرون آورد و این خاصیت انسان است که وقتی سختی به او میرسد، شروع به جزعوفزع میکند و وقتی سختی برطرف شود،شروع به منمن میکند.
اگر من امروز در هر جایگاهی در کنگره خدمت میکنم باید به یادآورم روز اولی که پا در کنگره گذاشتم چه کسی بودم و اکنون چه کسی هستم؟ چراکه فراموشکاری باعث ناسپاسی میشود، من نباید به این مسئله توجه داشته باشم که کنگره برای من چه کرد؛ باید فقط از خودم بپرسم من برای کنگره چه کردهام؟ خیلیها بیرون ازاینجا هستند که به دلیل عدم آگاهی با مشکلات خود درگیر هستند؛ درصورتیکه مهمترین چیزی که کنگره به من داد، اطلاعات و آگاهی بود و همینطور کسب مهارتهایی که در زندگی خیلی به من کمک کرد؛ مهارت مادر بودن، همسر بودن، خدمت کردن، انسان بودن و درست زیستن.
کنگره اطلاعاتی به من داد و با تکرار آموزشها، این آگاهی به دانش تبدیل میشود و زمانی که دانش بهصورت کاربردی در زندگی من جریان پیدا کند، تبدیل به مهارت میشود؛ همه ما میدانستیم غیبت، تهمت، سرزنش دیگران بد است و تمامکارهای ارزشی خوب است؛ اما کدامیک از ما توانستیم آن را اجرا کنیم؟
کنگره به من یاد میدهد علمی را که به دست آوردهام در پروسه خدمت عملی کنم و در کنگره خدمتگزار شوم و آنچه را آموختهام در مواجهه با گرههای خودم کاربردی کنم، کنگره باعث گردید که نگاه من تغییر کند؛ خیلی مهم است که ارزشهای من قبلاً چه بود و اکنون چه هست؟ نوع نگاه من به زندگی و همهچیز عوض شد، هیچکسی نمیتواند بیرون را تغییر دهد؛ فقط توانایی تغییر درون را دارد و کنگره درون من را تغییر داد.
کنگره به من هویت داد، قبلاً شخصیت و هویت داشتم؛ اما هویت جدیدی که به من داده شد در اثر تغییر در همه جوانب زندگی و نوع نگاهم بود، درگذشته شخصیت خود را در چیزهای دیگری میدیدم مثلاً خانه یا ماشین داشتن فلان؛ اما اکنون تغییر کرده است و عشق ورزیدن، محبت کردن و از خود گذشتن ارزشهایی بود که کنگره به من آموزش داد؛ چراکه بیرون از کنگره نمیتوانستم این ارزشها را کسب کنم، پس این نعمت بزرگی بود که در اختیار من قرار گرفت.
اکنون شکر نعمت من کجاست؟ شکر نعمت این نیست که فقط زبانی بگویم عاشق بنیان و کنگره هستم؛ چراکه این فقط قسمتی از کار است؛ اما مهم عملکرد من است، مهم این است که آگاهی را که دریافت کردهام انتقال دهم؛ آقای مهندس فرمودند: جهان ما جهان دریافت کردن و پرداخت کردن است، جهان دادوستد؛ پس باید آگاهی را که میگیرم، انتقال دهیم، کائنات به ظرف ما نگاه میکنند و میگویند: هر چیزی میخواهی در این ظرف بریز مثل عشق، دوست داشتن، محبت، پول و... زمانی که ظرف شما پر باشد، کائنات به تو نمیدهند؛ چون فضایی برای گرفتن نداری، پس باید جاری باشید تا عشقی که کائنات به تو میدهد را پس دهید و جاری عمل کنید، این کاری است که باید بهعنوان شکرگزاری در کنگره انجام بدهیم.
مسئله بعدی اینکه گاهی من توهم خدمت دارم، این مسئله خیلی مهمی است که من گاهی فکر میکنم که در حال خدمت هستم، استاد سردار میفرمایند: ابتدا آموزش بگیرید و بعد خدمت صحیح انجام دهید و این خدمت من به کنگره است، تفاوت کوچکی در این کمک و خدمت وجود دارد، کمک؛ یعنی اینکه شما درگیر مشکل و مسئلهای هستید دست خود را دراز میکنید و یاری میجویید و به شما کمک میشود؛ ولی خدمت متفاوت است؛ یعنی من تسلیم، فرمانبردار و خادم طرف مقابل هستم و هر صحبتی که میفرمایند من چشم گفته و انجام میدهم بهنوعی بنده این سیستم هستم.
خدمت کردن؛ یعنی بندگی کردن، پس فکر نکنم که کار خیلی بزرگی انجام دادهام؛ اگر که عضو لژیون سردار، مرزبان یا در هر جایگاه خدمتی قرارگرفتهام کار خیلی مهمی انجام ندادهام و فقط وظیفه انسانی خودم بوده است؛ آقای مهندس میفرمایند: من که خالق کنگره هستم و این ساختار را تا اینجا رساندهام؛ حتی نمیتوانم بهاندازه ذرهای کاری که کنگره برای من انجام داده است را انجام دهم، اکنون ببینید ما کجا هستیم؟ ما باید قیاس کنیم کجا بودیم و در حال حاضر کجا هستیم، این شخصیتی که الان دارم و همه به من احترام میگذارند و برای من ارزش قائل هستند بهواسطه علم کنگره است.
هماکنون این علم، انرژی، عشق و ارزشهایی که به دست آوردهام را کنگره به من داده است و فراموش نکنم روزی را که برای اولین بار وارد کنگره شدم و اینکه اگر در هر جایگاه خدمتی قرار میگیرم، وظیفه خطیری بر عهدهدارم و بدانم رهجویی که تازهوارد کنگره میشود، این همان گذشته خود من است؛ اگر این را فراموش نکنم در هر جایگاهی که قرار میگیرم باعث درخشش من میشود؛ ولی اگر فراموش کنم معضلی برای سیستم میشوم و آن خدمت من به خیانت تبدیل میشود، پس حواسم باشد که خدمت خود را چگونه انجام میدهم؛ چراکه این سفره پهن و این جریان برقرار و کنگره جاوید است، آغاز آن با آقای مهندس بوده؛ اما ادامه و پایان آن در اختیار کسی نیست؛ کسی که از جریان استفاده نکند بازنده است؛ حالا به هر شکلی که میتواند باشد، شخصی میآید و آن آگاهی را از طریق راهنما شدن انتقال میدهد و یکی از طریق تأسیس آکادمی و مادیات آن را منتقل میکند پس هرکسی در حد توان خودش کاری انجام میدهد و جایگاه اصلی خودش را پیدا خواهد کرد.
انشا الله که همه سپاسگزار و قدردان کنگره۶۰ باشیم و سرگرم و بازیچه مسائل حاشیهای نشویم؛ جهان مهد آموزش است؛ ولی یکسری بازیچهها را میآورند و جلوی انسان میریزند تا هدف اصلی ورود به جهان هستی را فراموش کنند؛ ما باید در هر جایگاهی هدف واقعی خودمان را ببینیم که چه چیزی هست، هدف آقای مهندس کاهش درد و رنج انسانها بود و هدف من هم در تمام جایگاههای خدمتی همین باشد و اگر اینگونه باشد مطمئن باشید امروز عضو لژیون سردار شدید، فردا دنور میشوید و اگر امروز مرزبان هستید فردا اسیسانت میشوید؛ چون هدف ما دیده شدن نیست؛ بلکه هدف ما خدمت واقعی است. انشا الله همه ما به آن هدف واقعی خود برسیم؛ چراکه شادی حقیقی این نیست که چون ستارگان بدرخشیم؛ بلکه این است که به قلبهای کمفروغ کمک کنیم تا آنها هم چون ستارگان بدرخشند.
تایپ: همسفر پریسا رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر نازنین رهجوی راهنما همسفر آرزو (لژیون یازدهم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مهلا رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون ششم)، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی امام قلی خان
- تعداد بازدید از این مطلب :
457