جلسه چهارم از دوره سیوششم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی شیخبهایی با استادی همسفر مینا، نگهبانی همسفر عالیه و دبیری همسفر ندا با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز دوشنبه 24 دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ برگزار شد.
خلاصه سخنان استاد:
جلسه را با پیامی از استاد سردار شروع میکنم؛ «همه ما باید بدانیم که برای آموزش و خدمت کردن درست، پا به این دنیا نهادهایم»؛ در ابتدا آموزش میبینیم سپس خدمت کردن را فرا میگیریم؛ حال خدمت کردن را به چه صورت انجام دهیم؟ دستور جلسه امروز شامل دو بخش است؛ اول اینکه کنگره چه خدمتی به من کرده است؟ دوم اینکه من چه کمکی به کنگره کردهام؟ اولین کمکی که کنگره به من کرد این است که علم مرا زیاد کرد، صورت مسئله اعتیاد را برای همه ما باز کرد و علم و دانش کنگره همچنین چگونگی درمان اعتیاد به من انتقال پیدا کرد.
کنگره ۶۰ یک سازمان مردمنهاد است که فرد مصرفکننده با آموزشهایی که میبیند به صورت کامل درمان میشود و به جهانبینی درست میرسد؛ طوریکه وقتی درمان شد هیچ نشانهای از اعتیاد در او وجود ندارد، به رهایی میرسد و حتی جسم و روان خود را برای خدمت و ادامه آموزشها آماده میکند؛ وقتی فرد درمان شد بنا به فرمایش جناب آقای مهندس دژاکام؛ «اگر فرد درمان شده در یک کارخانه هروئین سازی هم کار کند، هیچ گونه وسوسهای به مصرف دوباره ندارد.»
انسان موجودی فراموشکار است؛ یک مصرفکننده هم بعد از درمان، خیلی از اتفاقات دوران مصرف خود را فراموش میکند؛ از جمله اینکه در چه جایگاه و وضعیتی بوده است؛ این فراموشکاری بعضی اوقات برای ما مفید و بیشتر اوقات مضر است؛ آنجا که مفید است هیچ وقت از آن استفاده نمیکنیم و همیشه از چیزهایی که به جسم و روان ما ضرر میزند استفاده میکنیم. کنگره ۶۰ به من یاد داد که من در چه جایگاهی بودم، در چه وضعیتی قرار داشتم و اکنون کجا هستم و نباید این را فراموش کنم؛ درست است که یک همسفر، مصرفکننده مواد مخدر نیست اما بهواسطه آسیب و تخریبهایی که به او وارد شده است جسم و روانش در وضعیت بدتری نسبت به مسافر قرار دارد.
من در کنگره آموزش دیدم و جسم، روح و روان خود را درمان کردم؛ زمانی خود را گم کرده بودم و آسیبهای زیادی به خود، خانواده و فرزندانم وارد کردم؛ وقتی خسته میشدم تنش و فشارها را روی فرزندانم خالی میکردم و آنها را مورد اذیت و آزار قرار میدادم؛ اما در کنگره آموزش دیدم و فهمیدم چه کارهای اشتباهی انجام دادهام و چگونه باید جبران کنم. کنگره به من یاد داد که باید خانواده را احیا و کانون آن را دوباره گرم کنم. کنگره به من این امکان را داد که از میان شما راهنمایان عاشق و مسئولیتپذیر یکی را با حس خود انتخاب کنم و بتوانم در کنار شما آموزش بگیرم؛ راهنمایانی که هیچگونه چشمداشتی ندارند و فقط به خاطر عشق به خدمت و دوست داشتن این کار را انجام میدهند و در هیچ کجای دنیا این گونه آموزشها نیست؛ هیچ کجا نمیتوانم خدمتها و آموزشهایی که کنگره به من داده است را پیدا کنم.
همینکه کنگره امکانات مالی به من داد و اینکه در این ساختمان نشستهام و از آن استفاده میکنم، از میکروفن، صندلی، وسایل سرمایشی و گرمایشی که در اختیار من است؛ اینها همه کمکهایی است که کنگره به من داده است و من هنوز در قبال آن نتوانستهام خدمتی انجام دهم. کنگره به من آموخت که پایههای مالی را مستحکم کنم، چهطور و از کجا پسانداز کنم، از کمکم پسانداز کردن تا تبديل شدن به دریا. خداراشکر روزبهروز برکت و سلامتی وارد زندگی من میشود و این از برکات کنگره است؛ همچنین به من آموخت که مراسم عبادی فقط نماز خواندن، روزه گرفتن و قرآن خواندن نیست و من با خدمت کردن و کمک بلاعوض هم میتوانم به خداوند نزدیک شوم؛ میتوانم آنقدر عشق دریافت کنم و خدا را درک کنم که بتوانم عشق را در وجود خود زیاد کنم.
در مسیر کنگره دوستان خوبی در کنار من قرار گرفتند که همه دوست داشتنی هستند و اینجا عشق به دیگران از ته دل است. من از قبل، دوستانی داشتم که با یکدیگر رفتوآمد داشتیم ولی بعد از مدتی چه حرفهایی که پشت سر همدیگر نمیزدند؛ اما در کنگره اصلاً چنین چیزی وجود ندارد، دوستان از صمیم قلب در کنار هم قرار میگیرند و با هم صحبت میکنند؛ حتی حرفهایی به یکدیگر میزنیم که خانوادههای ما از آن بیخبر هستند؛ اگر من قبل از ورودم به کنگره چنین حرفی را با خانواده یا دوستانم در میان میگذاشتم، هزارویک حرف میپیچید و حرفهای زیادی پشت سر من بود؛ اکنون خدمتهایی که من در کنگره میتوانم انجام بدهم قابل وصف نیست. انشاءالله آن خدمتها را تا جایی که از دستم بر بیاید انجام دهم، سربلند باشم و بتوانم کنگره را سرافراز کنم؛ اما اینکه من چه کمکی میتوانم به کنگره داشته باشم؛ آقای مهندس دژاکام با اینکه خود، بنیان کنگره هستند فرمودند: «من هنوز به کنگره بدهکار هستم»؛ پس من که عضو کوچکی هستم اگر تمام عمر هم خدمت کنم هنوز یک هزارم خدمتهایی که کنگره تا این لحظه به من کرده است تا من بتوانم روی این صندلی بنشینم و خدمت کنم را نمیتوانم جبران کنم؛ باید قدردان و قدرشناس آن کمکها باشم، ارزش آن را بدانم و در صراط مستقیم حرکت کنم؛ اگر توانایی داریم سبد قانون یازده را ساده از کنارش رد نشویم و به خوبی آن را حمایت کنیم؛ عضو لژیون سردار شویم؛ اگر توانایی داریم و میتوانیم از آن استفاده کنیم؛ چون تمام اینها بازگشت به زندگی خود ماست؛ ما باید بدانیم هر خدمتی که در کنگره انجام میدهیم در نهایت به خود خدمت کردهایم.
سخن خود را با این پیام به پایان میرسانم؛ «افرادی که همیشه در حال بازپرداخت دریافتهای خود هستند چه مادی و چه معنوی مانند چشمهای زلال و سرشار از انرژی هستند؛ ولی افرادی که دریافت میکنند و هیچگونه پرداختی ندارند تبدیل به کویر و شورهزار میشوند»؛ به امید روزی که همه ما مانند چشمهای زلال و سرشار از انرژی شویم.
در پایان جلسه مراسم اجرای پیمان و اهدای شال مرزبانان منتخب دوره دهم برگزار شد و از مرزبانان دوره قبلی توسط ایجنت نمایندگی تقدیر شد.
مرزبانان کشیک: مسافر محسن و همسفر مریم
تایپ: همسفر احترام سادات رهجوی راهنما همسفر شهین (لژیون دهم) و همسفر طیبه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ویراستاری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون هفتم)
عکس: همسفر مینا نگهبان سایت
ارسال: همسفر مینا نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شیخبهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
483