دوازدهمین جلسه از دوره هشتم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره ۶۰ نمایندگی ایران با استادی راهنما همسفر سهیلا، نگهبانی همسفر لیلا و دبیری همسفر بهار با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز دوشنبه 24 دیماه ۱۴۰۳ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کارکرد.
سخنان استاد:
قبل از شروع صحبتهایم جا دارد یک خدا قوت و تبریک خدمت عزیزان همسفر و مسافرانی که در آزمون راهنمایی قبولشدهاند؛ داشته باشم. امیدوارم در این مسیر سربلند و پیروز باشید.
تجربه من از دستور جلسه کمک کنگره به من و کمک من به کنگره. وقتی میگوید کمک کنگره به من یعنی کمک آقای مهندس، دیدهبانها، اسیستانت ها، ایجنتها، مرزبانها، راهنماها و راهنمایان تازهواردی که قبل از من در شعبه حضور داشت و با لبخند به من گفتند صبر کن خوب میشوید، خدا بزرگ است، در صبر خودت بیصبری نکن، بعد از صبر است که معجزه اتفاق میافتد. کنگره، یک مکان مقدس و امن است.
از خالق روش DST آقای مهندس تشکر میکنم. اولین کمک کنگره به من عبور از گذرگاه اعتیاد مسافرم به مواد و در ادامه سیگار بود. سیگار بین ما جدایی انداخته بود من و مسافرم کاملاً از هم جداشده بودیم. بیشتر وقتم را صرف انجام کارهای روزمره و یا وقتگذرانی کنار فرزندانم میکردم، فقط زندگی را میگذراندیم و منتظر بودیم زندگی یک روزی تمام شود. خدا را هزاران هزار بار شکر که کنگره را در مسیر زندگی من قرارداد. واقعاً نمیدانم اگر کنگره نبود الآن من و مسافرم آیا باهم زندگی میکردیم؟ آیا اصلاً من زنده بودم؟ نمیدانم سرنوشت من چه میشد.
در ادامه آموزشهای ناب آقای مهندس و کنگره همراه من بود. کنگره به من یک راهنما داد، راهنما مرهم زخمها و درد و دلهای من شد. هم لژیونیهایی داشتم که از خواهر خودم به من نزدیکتر بودند. همه به من امید میدادند و میگفتند صبر کن فقط باید صبوری کنی این مسیر سخت است. جلوتر که آمدم دانستم آموزشهای کنگره خیلی مهم هستند؛ اگر آموزشهای کنگره نبود منِ سهیلا امروز اینجا نبودم. اگر سیدیهای آقای مهندس نبود من امروز اینجا نبودم. وقتی آقای مهندس در سیدی میگفتند: انسان در رنج آفریدهشده من به فکر فرومیرفتم منظورش چیست؟ مگر خداوند دشمن انسان است که میگوید انسان در رنج آفریدهشده است. چرا باید من رنج بکشم؟ دوباره به سیدیهای آقای مهندس رجوع میکردم و یاد صحبت استاد امین که گفتند: رنج و درد شکافندهٔ فهم انسان است؛ اگر این رنج و درد نباشد من به اعمالم فکر نمیکنم. مسبب این مشکلات خودم هستم و مطمئناً درگذشته خطایی کردم و امروز باید تاوانش را پرداخت کنم.
من برای اینکه ارتباط خوبی با فرزندم، همسایه، دوست و فامیل داشته باشم نیاز به آموزش داشتم. برای اینکه نقطه تحملم بالا برود و به خشم خودم غلبه کنم نیاز به دانایی داشتم. آموزشهای کنگره به من کمک کرد و نقطه تحمل من را بالا برد. توانستم راحتتر باخشم خودم کنار بیایم، راحتتر یک سری از مسائل را در درون خودم حل کنم و به گرههای درونم پی ببرم. از یکجایی به بعد دیگر انگشت اشاره از روی مسافرم برداشتم و گفتم: حالا خودِ من خیلی کاردارم که بخواهم با مسافرم بحث کنم و بگویم تو فلان مشکل را داری یا فلان کار را باید انجام بدهی. آنجا بود که مسافرم را به معنای واقعی رها کردم، زمانی که مسافرم را رها کردم حال خوش به سراغم آمد. با خود گفتم من باید به خودشناسی برسم تا وقتی خودم را نشناسم نمیتوانم خدا را بشناسم. خداوند وقتی منِ انسان را خلق کرد به خودش آفرین گفت. در قرآن چندین بار آمده که به آفرینش من خوب نگاه کنید و ببینید آیا میتوانید در آفرینش من یک ایراد پیدا کنید؟ به خورشید به ماه و ستارگان. خداوند وقتی انسان را آفرید به خودش احسنت گفت.
برای مثال من انسان؛ اگر بزاق دهانم از تعادل خارج میشد چه اتفاقی میافتاد؟ اگر بیشتر میشد من باید یک سطل همراهم بود و هر جا میرفتم جلوی دهانم میگرفتم؛ اگر هم کم بود دهانم خشک بود و بایستی یک پارچ آب همیشه کنارم بود. حالا من بهعنوان یک انسان باید رسالت خودم را در هستی پیدا کنم از وادی اول که تفکراست استفاده کنم. کنگره به من آموخت برای اینکه بتوانم با اطرافیانم در آرامش باشم وزندگی خوب و راحتی داشته باشم نیاز به دانایی و آموزش دارم. من این دانایی را کجا به دست میآورم؟ قطعاً در جمع، تکامل من در جمع شکل میگیرد. من نمیتوانم در تنهایی به تکامل برسم، ممکن است اشتباه کنم اما اشکالی ندارد در اشتباه ماندن اشکال دارد. وقتی سیدیها را گوش میدهیم مطالب آن را باهم به اشتراک میگذاریم و از تجربیات هم استفاده میکنیم. اینها باعث میشود حتی اگر حالمان بد بوده باحال خوش از کنگره بیرون برویم.
حالا من که به کنگره آمدم آموزش دیدم و به حال خوش رسیدم؛ البته نمیگویم زندگی من الآن گلوبلبل است و هیچ مشکلی ندارم؛ ولی به یک آرامش نسبی رسیدم. پس وظیفه من در برابر کنگره چیست؟ جواب این سؤال این است که کنگرهای که آمد چراغ زندگی من را روشن کرد و اینهمه به من آرامش داد، به قول آقای مهندس میگویند: همه برای یک نفر و یک نفر برای همه. همه دستبهدست هم دادند تا من به حال خوش برسم حالا وظیفه من در قبال این عزیزان و این سیستم چیست؟ با خود اندیشیدم برای اینکه این سیستم پابرجا باشد عضو لژیون سردار شوم، وقتی عضو لژیون سردار شدم فکر میکردم به کنگره کمک میکنم؛ ولی چندین برابر برکاتش هم به لحاظ مادی و هم معنوی به زندگی خودم برگشت. در ادامه گفتم تلاش کنم و ازلحاظ علمی به کنگره کمک کنم، خواندم و راهنما شدم؛ اما خداوند رهجوهایی در لژیون من قرارداد که باعث افتخار من شدند، هرکدام از این رهجوها برای من یک استاد بودند. انرژی مثبت جایگاه راهنمایی به زندگی خودم برگشت. فکر کردم باز در مقابل کنگره کاری نکردم آمدم خدمت کنم باز چندین برابر انرژی مثبت به زندگی خودم برگشت. واقعاً من چگونه میتوانم اینهمه انرژی مثبت و اینهمه حال خوب را جبران کنم؟ تنها کمکی که میتوانم برای کنگره انجام دهم این است که آموزشها را بر روی خودم کاربردی کنم، به پیشکسوتان، خدمتگزاران و همه عزیزانی که دستبهدست هم دادند تا این چراغ روشن باشد و امروز من اینجا باشم احترام بگذارم.
در آخر از آقای مهندس خیلی تشکر میکنم امیدوارم خداوند عمر طولانی به آقای مهندس عطا کند تا ما هم زیر سایه ایشان از آموزشهای نابشان بهرهمند شویم و شما عزیزان همیشه باشید من از شما انرژی بگیرم. کنار هم؛ به هم امید بدهیم برای هم باشیم، از خانه که درمیآییم همه با ناراحتی هستیم هرکدام یکجور مشکلداریم، اینجا که میآییم با همدیگر خوب و مهربان باشیم تا یک خاطره خوب از هم داشته باشیم.
تایپ: همسفر لیلا ح رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون سوم) خدمتگزار سایت
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم) نگهبان سایت
عکس و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون سوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی ایران
- تعداد بازدید از این مطلب :
284