اولین جلسه از دور یازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی گوجان با استادی مسافر عباس،نگهبانی مسافر عبدالله و دبیری مسافر روزبه با دستور جلسه «کمک من به کنگره و کمک کنگره به من» روز یکشنبه ۱۴۰۳/۱۰/۲۳ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
خداوند را سپاسگزارم که بار دیگر توفیق داد در این جایگاه باشم. دستور جلسه این هفته،کمک من به کنگره و کمک کنگره به من هست، من باید به این درک رسیده باشم که قبل از اینکه از این در وارد کنگره بشوم چه کسی بودم و چکار میکردم، من یک آدمی بودم که از سن پایین مصرف مواد را شروع کردم بسیار کنجکاو بودم و باید همه چیز را تجربه میکردم و یواش یواش مقصدم به مواد ختم شد به جایی رسیدم که دیگر نمیتوانستم تصمیم گیری و حتی تفکر کنم برای زندگی خودم، وقتی که فهمیدم کنگره ۶۰ به گوجان آمده خیلی خوشحال شدم چون یک رزومه از کنگره ۶۰ در ذهنم بود شنیده بودم که در کنگره ۶۰ انسانها را به درمان میرسانند، من هم که یک آدم آشفته بودم و به همه دری زده بودم که نجات پیدا کنم ولی همه راهها به بنبست رسیده بود چون همه راهها که به ذهنم رسیده بود را رفته بودم ولی هیچ کدام به موفقیت ختم نشده بود، تا یک روزی که یکی از دوستان گفت کنگره ۶۰ به گوجان آمده،من که تا ته تاریکیها و ناامیدیها رفته بودم به واسطه مواد آن هم از سن خیلی کم، همه زندگی من در مواد خلاصه میشد و حال خیلی بدی داشتم چون از زندگی هیچ چیز نفهمیده بودم و زندگی برای من جهنم شده بود ولی آن روزی که دوستم گفت کنگره ۶۰ به گوجان آمده یک نقطه امید در دل من پدیدار شد مثل سیدی یین ویانگ که در عمق تاریکیها یک نور و نقطه سفیدی وجود دارد و آن روز من نقطه سفید و نور را حس کردم، اولش حس عجیبی داشتم به خود میگفتم یعنی میشود من هم به کنگره ۶۰ بروم و یک روز آمدم و دیدم افرادی زیر شیروانی نشستند ولی آن روز قسمت نشد به کنگره بیایم و به خانه برگشتم و تا هفته بعد من خواب به چشمم نرفت تا صبح جمعه شد و دوباره آمدم طرف کنگره چون آن موقع هفته ای یک بار کلاس بود و من اشتیاق زیادی داشتم چون نقطه امید ظاهر شده بود فقط یاری و همت میخواست و با کمک خدا به کنگره آمدم و آرام آرام راه کنگره را ادامه دادم،آن همه ناامیدی و مشکلات کم کم داشت کنار میرفت و کنگره ۶۰ به من تفکر کردن و راه زندگی را آموخت و واقعاً کنگره برای من همه کار کرد و به نظر من کنگره یک گنج گرانبهایی است که هر کس در مسیر آن باشد در صراط مستقیم قرار میگیرد و هم خودش به تعادل میرسد هم زندگیش در صلح و آرامش سپری میشود، واقعاً کنگره برای من حیات دوباره بود و به من زندگی بخشید و الان روا نیست که منی که رها شده ام بروم سراغ زندگی خودم، چون دیگران کاشتند ما خوردیم و ما باید بکاریم تا دیگران بخورند و نباید بیخیال باشیم، باید زکات رهایی و سلامتی که در کنگره به دست آوردهایم را بدهیم به هر نحوی یکی مالی یکی یدی یکی با راهنما شدن و هر کسی به نوبه خودش باید دینی که کنگره به گردنش دارد را ادا کند و اگر زکات رهایی را ندهد دوباره اسیر نیروهای منفی میشود چون هیچ چیزی در کائنات مجانی به دست نمیآید،ممنونم که به صحبت های من گوش دادید،خودتان و آقای مهندس را تشویق کنید.
نگارش سخنان استاد: مسافر سجاد
عکاس و ویراستار: مرزبان خبری مسافر ابوالقاسم
تنظیم و ارسال: رابط خبری مسافر امین
- تعداد بازدید از این مطلب :
156